نق!
ساعت ۱۲:۳۸ بامداد یک‌شنبه است.
من؟ در دانش‌گاه.
ساعت ۱۲:۳۸ بامداد یک‌شنبه است.
من؟ در دانش‌گاه.
امروز چندم است؟
Øساب زمان Ùˆ مکان از دست‌ام در رÙته است.
لعنتی‌ها!
سس اضاÙÙ‡:
Û±) Ú¯Ùته شده است Ú©Ù‡ این‌ها سخنان کرت ونه‌گات بوده است. این‌چنین نیست.
Û²) دیر وقت است ولی Øوصله‌ی خوابیدن ندارم. مطابق این Ú¯Ùتار آیا جوانان می‌توانند شب‌زنده‌داری کنند؟ Ùکر کنم بشود.
Û³) وبلاگ‌ام پینگ نمی‌شود. گمان‌ام blogrolling باز هم مشکل دارد. اکثر اÙراد هم Ú©Ù‡ از سیستم‌های RSS استÙاده نمی‌کنند (Ùˆ به نظر ØÙ‚ هم دارند). پس خودتان هر دو سه روز یک‌بار سر بزنید دیگر!
Û´) Ù‡Ùته‌ی شلوغ Ùˆ پر مشغله‌ای بود! خیلی هم Øس رضایت ندارم نسبت به‌اش.
کمینه برای این چند روز باقی‌مانده (ممنون از جادی به خاطر یادآوری)
* هزارتوی خیانت هم در آمد! در این شماره برادران Ùˆ خواهران ما درباره‌ی خیانت Ùˆ لابد Øواشی سخن Ú¯Ùته‌اند. خیانت هم البته چیز جالبی است برای خودش اما به دلیل غیرلطیÙ(!)بودن موضوع از Ú¯Ùتگوی بیش‌تر درباره‌اش خودداری می‌کنم.
*تکبر
از این کار مشترک “از پروست، سعدی Ùˆ دیگران” Ùˆ پروردگار درباره‌ی تکبر خوش‌ام آمد. مخصوصا اشاره‌اش به این‌که مشکل پیش‌آمده، نادرستی‌ی استدلال ابلیس نیست، بلکه تکبر ورزیدن او در آن شرایط بود. چرا در درگاه جهان‌آÙرین نمی‌توان تکبر ورزید؟
* وطن یعنی …
چند وقت پیش بعضی از وبلاگ‌نویسان درباره‌ی وطن نوشته بودند. من اینک نمی‌خواهم چیزی درباره‌ی آن بنویسم. تنها می‌خواهم بگویم که از این نوشته‌ی رسول نمازی خوش‌ام آمده بود. (+)
* آینده در گذشته: در وب‌گردی‌های‌ام به این نقاشی‌هایی Ú©Ù‡ درباره‌ی آینده کشیده‌شده بودند برخوردم. نکته‌ی جالب درباره‌شان این است Ú©Ù‡ این عکس‌ها Øدود یک قرن پیش کشیده شده بودند. مقایسه‌شان با آن‌چه اینک در “آینده” مشاهده می‌کنیم جالب است (+).
* کلینیک Øاجی واشنگتن: یا چگونه جلوی نابودی‌ی استخوان‌های‌تان را بگیرید.
* STAND BY YOUR MAN – The strange liaison of Sartre and Beauvoir
می‌خواهم در این نوشته چند Ù†Ùر آدم٠نابخرد را به‌تان معرÙÛŒ کنم. اسم‌شان -یا Øداقل اسم‌ای Ú©Ù‡ ادعا می‌کنند- این‌ها است:
بیتا کریمی (‌‌Bita Karimi)
سهیل داوودی (Soheil Davodi)
کمال رÙیعی (Kamal Raffii)
این اÙراد اسپمر هستند Ú©Ù‡ معادل این است Ú©Ù‡ بگوییم این‌ها نامسوول٠نشریه‌ی بی‌صاØب “زیر خط Ùقر” هستند.
این اسپم‌نامه -Ú©Ù‡ توسط جنبش بی‌نام Ùˆ نشان٠“دانشجویان مستقل سراسری” منتشر می‌شود- درباره‌ی مشکلات اجتماعی‌ی ایران می‌نویسد؛ غاÙÙ„ از این‌که نامسوولان آن خود بخش‌ای از مشکل‌اند! مشکل‌ای به نام بی‌اØترامی به Øقوق دیگران.
هیپوکرات‌هایی Ú©Ù‡ پس از چهار پنج بار تقاضای این‌که دیگر برای‌ام این نشریه را Ù†Ùرستید هم‌چنان بی‌خیالانه اسپم‌نامه‌ی غیرØرÙه‌ای‌شان را برای‌ام می‌Ùرستند به‌تر است به شغل‌ای غیر از Ù…ØµÙ„Ø Ø§Ø¬ØªÙ…Ø§Ø¹ÛŒâ€ŒØ¨ÙˆØ¯Ù† روی بیاورند (خنده‌دار این‌که در آخرین نامه‌ی عمومی‌ای Ú©Ù‡ Ùرستاده‌اند به پینگلیش٠غلط نوشته‌اند Ú©Ù‡ اگر این نشریه را ناخواسته دریاÙت کرده‌اید باید آن‌ها را ببخشاییم چون سیستم اتوماتیک بوده است Ùˆ خودش می‌Ùرستاده! Ùعالان اجتماعی‌ای Ú©Ù‡ نمی‌تواند Ùهرست دریاÙت‌کننده‌های نشریه‌شان را تغییر دهند به‌تر است سکوت اختیار کنند.).
از نظر من این اÙراد در Øد همان نوجوانان Û±Ûµ یا Û±Û¶ ساله‌ی کلاشینک٠به دست‌ای هستند Ú©Ù‡ به خود اجازه می‌دهند جلوی زنان Ùˆ مردان بس بزرگ‌تر از خویش بایستند Ùˆ ارشادشان کنند – غاÙÙ„ از این‌که خود سخت نیازمند هدایت‌اند!
من Ùهرست ای‌میل‌هایی را Ú©Ù‡ توسطشان این نشریه به دست‌ام رسیده است این‌جا می‌نویسم. شاید کس‌ای خواست تا عضو این اسپم‌نامه شود:
yalda47aa@yahoo.com
soheil31dd@yahoo.com
bita27ka6@yahoo.com
az_456az@yahoo.com
bita2006aa@yahoo.com
اگر شما هم تجربه‌ی مشابه‌ای داشته‌اید، لطÙا در کامنت‌ها بنویسید.
اگر شما یکی از این اشخاص هستید می‌توانید در کامنت‌ها عذرخواهی کنید و قول دهید که از اسپم‌پاشی توبه می‌کنید؛ آن‌گاه آدرس ای‌میل‌تان را از این‌جا پاک خواهم کرد؛ وگرنه این پست سر جای‌اش خواهد ماند.
دقیق به خاطر ندارم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ شد امشب دوباره رÙتم سراغ این آزمون جهت‌گیری سیاسی. سه سال پیش درباره‌اش نوشته بودم. این آزمون از دو نظر جهت‌گیری‌ی سیاسی‌ی شخص را مشخص می‌کند: باورها شخص درباره‌ی آزادی‌ی Ùردی Ùˆ باورهای او درباره‌ی آزادی‌ی اقتصادی.
نتیجه‌ی آزمون سه سال پیش‌ام چنین چیزی شده بود:
و نتیجه‌ی آزمون امشب‌ام نیز این:
برای مقایسه، موقعیت سیاست‌مداران مشهور را نیز ببینید:
دو نکته قابل ذکر است:
Û±) من با دیده‌ی Ø´Ú© به چنین نمودارهایی می‌نگرم. یک دلیل‌ام این است Ú©Ù‡ مطمئن نیستم تست‌های چند گزینه‌ای مواÙÙ‚/مخال٠برای نظرسنجی چندان مناسب باشند. به عنوان نمونه اگر کس‌ای از من بپرسد “نظرت درباره‌ی سقط جنین در شرایطی Ú©Ù‡ برای مادر خطری نداشته باشد چیست؟” دوست ندارم پاسخ‌ام در رده‌ی “مواÙق‌ام/مخالÙ‌ام” باشد. علت هم این است Ú©Ù‡ این نگاه یک بعدی -Ú©Ù‡ مواÙÙ‚ Ùˆ مخال٠در دو سوی‌اش قرار دارد- بیش از Øد Ù…Øدود است. Øدس می‌زنم باور انسان‌ها نسبت به گزاره‌ها نه یک بعدی Ú©Ù‡ چند بعدی باشد.
نوع٠پاسخ صØÛŒØ Ø¨Ø±Ø§ÛŒ چنین سوال‌ای، توصی٠شرایط ممکن‌ای Ú©Ù‡ شخص با چنین گزاره‌ای مواÙÙ‚ یا مخال٠است خواهد بود: یک درخت یا چیزی شبیه به آن.
با این همه نمی‌دانم چگونه می‌توان آزمون‌های به‌تری برگزار کرد Ùˆ داده‌ها را هم معنادار تØلیل کرد.
Û²) نتایج این آزمون به ÙˆØ¶ÙˆØ Ù†Ø´Ø§Ù† می‌دهد Ú©Ù‡ چپ‌تر Ùˆ لیبرال‌تر از دو سال پیش شده‌ام. مطمئن نیستم چقدرش نویز بوده است Ùˆ چقدرش به تغییر باورهای‌ام بستگی داشته اما Øدس می‌زنم تغییر بی‌معنایی هم نبوده است. اثر نویز می‌توان این باشد Ú©Ù‡ مثلا من آزمون اخیر را در نیمه‌شب دادم Ùˆ قبلی را -اگر درست به خاطر داشته باشم- در روز. شاید شب‌ها آدم لیبرال‌تری باشم (یا به‌تر بگویم: رادیکال‌تر!). تغییر معنادار هم به خاطر این است Ú©Ù‡ مدتی است در کشور دیگری زندگی می‌کنم،‌ تجربه‌ام از زندگی بیش‌تر شده است Ùˆ از این قبیل. اثر هر کدام چقدر است؟ نمی‌دانم.
انتظار خودم پیش از آزمون‌دادن این بود Ú©Ù‡ لیبرال‌تر شده باشم (اثر سن است گمان‌ام!) ولی تغییر واضØ‌ای را در باورهای اقتصادی‌ام تصور نمی‌کردم. باید قبول کرد Ú©Ù‡ اشتباه می‌کردم. اگر بیش‌تر Ùکر می‌کردم، می‌توانستم ریشه‌های چپ‌تر-شدن‌ام را پیدا کنم. در واقع از Ù„Øاظ اقتصادی به این دلیل چپ‌تر می‌نمایم Ú©Ù‡ این روزها بیش‌تر از شرکت‌های بزرگ٠پول‌چپان بدم می‌آید، وگرنه از نظر میزان قابل قبول مشارکت دولت در اقتصاد چندان تÙاوت‌ای نکرده‌ام (Ùˆ این یکی از جاهایی است Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ اقتصادی باورهای سازگاری ندارم: مواÙÙ‚ دولت رÙاه Ùˆ خدمات اجتماعی هستم ولی مواÙÙ‚ بازار آزاد کنترل‌شده نیز هستم Ùˆ در نتیجه مواÙÙ‚ جلوگیری از گسترش بیش از Øد کپیتالیسم. تناقض دارند تا جایی Ú©Ù‡ می‌Ùهمم.).
شما چه؟ در کجای این نمودارید؟ اگر پیش‌تر جهت‌گیری‌تان را انجام داده‌اید، اینک تغییری کرده‌اید؟