یک غروب٠تاریک٠تاریک
دوپامین‌هایی که بالا می‌رود و پایین،
و سروتنین‌هایی که ته می‌کشد،
تــه می‌کشد،
تَــــ …
دوپامین‌هایی که بالا می‌رود و پایین،
و سروتنین‌هایی که ته می‌کشد،
تــه می‌کشد،
تَــــ …
می‌دانید Ú†Ù‡ چیزی کی٠می‌دهد؟ دیدن زندگی‌ی آدم‌ها روی دور تند: خواندن آرشیو دو سه ساله‌ی وبلاگ‌ای ناشناس – مخصوصا اگر از خودش بنویسد Ùˆ تصور کند Ú©Ù‡ هیچ‌کس نخواهد خواند.
می‌دانید چه چیزی دردناک است؟ دیدن زندگی‌ی آدم‌ها روی دور تند.
ماجرا از آن‌جا شروع می‌شود Ú©Ù‡ دانش‌مندی اعلام می‌کند Ú©Ù‡ با تغییر ویروس‌ای توانسته است سرطان را به طور “صد در صد” درمان کند. در همین‌جا باید Ùهمید Ú©Ù‡ یا کارگردان Ùیلم معنای درصد را صØÛŒØ Ù†Ù…ÛŒâ€ŒÙهمد یا این‌که درمان مشکل‌ای دارد Ùˆ دانش‌مند Ùیلم گند زده است. خوش‌بختانه کارگردان معنای درصد را می‌Ùهمد: درمان به ظاهر قطعی به نتایج پیش‌بینی‌نشده‌ای منجر شد Ùˆ درصد زیادی از اÙراد روی زمین از بین رÙتند Ùˆ اÙراد باقی‌مانده نیز تبدیل به موجودات‌ای ÙˆØØ´ÛŒ Ùˆ خطرناک شدند.
ماجرای Ùیلم در نیویورک می‌گذرد. بازی‌گر اصلی‌ی Ùیلم رابرت نویل (ویل اسمیت)ØŒ بازی‌گر Ùیلم‌هایی چون روز استقلال (Independence Day)ØŒ مردان سیاه‌پوش (Men in Black)ØŒ “من، روبات” (I, Robot)ØŒ Ùˆ در تعقیب خوش‌بختی (Pursuit of Happyness)ØŒ دانش‌مندی است Ú©Ù‡ بر Øسب اتÙاق به بیماری مصون است Ùˆ در نیویورک خالی از سکنه هم‌راه با سگ‌اش، سام، می‌زید. او سه سال است Ú©Ù‡ دنبال انسان دیگری Ú©Ù‡ از این بلا جان به در برده می‌گردد ولی نتوانسته است کس‌ای را بیابد.
Ùیلم به زندگی‌ی رابرت، تلاش او برای بقا Ùˆ هم‌چنین امیدش به یاÙتن راه‌ای برای مقابله با بیماری می‌پردازد.
با این‌که شاید موضوع Ùیلم تازگی نداشته باشد (این Ùیلم اقتباس‌ای از کتاب‌ای به همین نام است؛ Ùˆ از آن کتاب دو اقتباس سینمایی پیشین نیز صورت گرÙته است)ØŒ اما به نظرم Ùیلم خوش‌ساخت Ùˆ تÙکربرانگیزی است.
بازی‌ی ویل اسمیت تقریبا مثل همیشه عالی و دوست‌داشتنی است.
بارزترین ویژگی‌ی Ùیلم -Ú©Ù‡ همه‌ی پنج شش Ù†Ùری Ú©Ù‡ با آن‌ها به تماشای‌اش رÙته بودیم به آن اذعان داشتند- تعلیق‌های ترسناک‌اش بود. می‌توانید از Ùیلم به عنوان وسیله‌ای برای اÙزایش آدرنالین خون‌تان استÙاده کنید. با این وجود، این Ùیلم یک‌بند درگیر صØنه‌های اکشن نمی‌شود (برخلا٠Ùیلم‌ای چون Silent Hill) Ùˆ بخش زیادی از Ùیلم به نمایش زندگی‌ی روزمره‌ی رابرت Ùˆ تنهایی‌ی او می‌گذرد.
در Ú©Ù„ اگر از دیدن Ùیلم‌های اکشن Ùˆ علمی-تخیلی خوش‌تان می‌آید، دیدن Ùیلم را به‌تان توصیه می‌کنم.
چرا وقتی می‌خواهند بگویند کس‌ای بلد نیست درست Ùˆ درمان زندگی کند Ùˆ اØتمال انقراض‌اش می‌رود از شدت بی‌عرضگی، او را با دایناسورها مقایسه می‌کنند؟
یعنی جمله‌ای شبیه به این: “اگر دایناسورها زندگی‌کردن بلد بودند Ú©Ù‡ منقرض نمی‌شدند!”.
یعنی منظورشان این است که دایناسورها رسم زندگی را بلد نبودند؟
تکمیلی:
مشکل این‌جا است Ú©Ù‡ سابقه‌ی زیستن دایناسورها از انسان‌ها بسیار موÙق‌آمیزتر بوده است. دایناسورها Øدود Û±Û¶Û° میلیون سال بر زمین Øکم‌Ùرمایی می‌کرده‌اند، اما انسان‌ها بسته تعریÙ‌مان از انسان چیزی بین Û²Û°Û° هزار سال تا بیش Ùˆ بس‌اش Û³ میلیون سال وجود داشته‌اند (Ùˆ انسان مثلا پانصد هزار سال پیش را من Ùˆ شما انسان در نظر نمی‌گیریم). Øالا ادعای‌مان بر سر چیست؟
بی‌نظیر بوتو (Benazir Bhutto) ساعاتی پیش به قتل رسید.
امروز ØµØ¨Ø Ú©Ù‡ بیدار شدم در خبرهای اول یاهو! دیدم Ú©Ù‡ نوشته شده Ú©Ù‡ نخست‌وزیر سابق پاکستان Ùˆ کاندیدای ریاست جمهوری‌ی انتخابات در پیش روی آن کشور، توسط یک تیرانداز٠انتØاری به قتل رسیده است.
ناراØت شدم. با این‌که نمی‌دانم او چگونه آدمی بوده، اما کمینه جزو همان سیاست‌مدارانی بوده است Ú©Ù‡ از کودکی نام‌اش را مدام می‌شنیدم Ùˆ Øس‌ای مثبت به او داشتم. جدا از این، از Øکومت شبه‌نظامی‌ی سر کار بر پاکستان به Ùرماندهی‌ی پرویز مشر٠خوش‌ام نمی‌آید Ùˆ به همین دلیل بوتو به عنوان یک مخال٠سیاست‌های مشر٠برای‌ام قابل تقدیر بوده Ùˆ هست.
اطلاعات زیر را از ویکی‌پدیای انگلیسی می‌آورم:
بی‌نظیر بوتو، متولد Û±Û¹ÛµÛ³ میلادی، اولین زن Øاکم بر کشوری اسلامی بوده است.
نخستین دوره‌ی نخست‌وزیری‌ی او در سال ۱۹۸۸ آغاز شد ولی ۲۰ ماه بعد توسط رییس جمهور وقت، غلام عشاق‌خان، برکنار شد. بار دیگر، در سال ۱۹۹۳ به نخست‌وزیری برگزیده شد ولی باز هم در سال ۱۹۹۶ از کار برکنار شد.
بی‌نظیر بوتو در سال Û±Û¹Û¹Û¸ به دوبی رÙت Ùˆ تا یکی دو ماه پیش (اکتبر Û²Û°Û°Û·) به پاکستان بازنگشت.
او Ùرزند ذوالÙقار علی بوتو Ùˆ بیگم نصرت بوتو (نصرت اصÙهانی) است.
پدر او، ذوالÙقار علی بوتو، خود نیز سیاست‌مدار بوده است Ùˆ بین سال‌های Û±Û¹Û·Û± تا Û±Û¹Û·Û³ ریاست جمهور پاکستان را بر عهده داشته Ùˆ از سال Û±Û¹Û·Û³ تا Û±Û¹Û·Û· نخست‌وزیر آن کشور بوده است. پدر او به جرم Ùرمان قتل مخالÙ‌اش اعدام شد.
مادر او، نصرت بوتو (نصرت اصÙهانی)،‌ پدری ایرانی داشته است.
لینک:
خبر در یاهو!
بی‌نظیر بوتو در ویکی‌پدیای انگلیسی
بی‌نظیر بوتو در ویکی‌پدیای Ùارسی
در این چند روز ضدخاطرات چندین تغییر داشته است:
۱) رنگ زمینه‌اش عوض شده:‌ آبی بیش‌تر به زمستان می‌خورد تا صورتی.
اگر یادتان باشد، ضدخاطرات در ماه اکتبر صورتی شد تا نشان دهد که می‌داند سرطان پستان چیست و از عواقب آن آگاه است و دوست دارد که خواننده‌های‌اش هم مطلع باشند. لوگو را هم‌چنان نگه می‌دارم، اما رنگ زمینه را عوض کردم.
Û²) بخش‌ای به نام I Share, You Read به سمت راست ضدخاطرات اضاÙÙ‡ کرده‌ام. در این بخش به نوشته‌های وبلاگی‌ی جالب‌ای Ú©Ù‡ در Øین وبلاگ‌خوانی‌های روزانه‌ام به آن‌ها برمی‌خورم لینک می‌دهم.
در این بین سعی می‌کنم به وبلاگ‌های Ùارسی‌زبان لینک بدهم Ùˆ هم به وبلاگ‌های انگلیسی‌زبان. مطالب انگلیسی هم در بیش‌تر موارد -ولی نه همیشه- علمی خواهد بود.
Ùعلا این بخش به Ú©Ù…Ú© Google Reader به راه خواهد بود، اما شاید به نظرم استÙاده از ابزارهای دیگر مناسب‌تر بیاید.
چند سوال راجع به Ùارسی‌نویسی داشتم. اگر پاسخ‌اش را می‌دانید، ممنون می‌شوم پاسخ‌ام بدهید.
Û±) اگر از Firefox Ùˆ WordPress استÙاده می‌کنید، آیا مشکلی برای راست به چپ‌کردن جهت نوشتن ندارید؟ اگر دارید، لطÙا بگویید مشکل را چگونه ØÙ„ می‌کنید. در هر Øال بگویید از Ú†Ù‡ سیستم‌عاملی استÙاده می‌کنید.
من از MacOS 10.4 استÙاده می‌کنم Ùˆ همیشه با این مورد مشکل داشته‌ام.
Û²) جدیدا Safari 3 را نصب کرده‌ام Ùˆ همین مشکل برای‌ام دوباره پیش آمده است. پیش‌تر این مشکل نبود Ùˆ textbox مربوط در WordPress جهت‌اش عوض می‌شد، اما با نصب Safari 3 دوباره گیر همان مشکل‌ام با Firefox اÙتاده‌ام.
Û³) Ùکر کنم این مشکل تنها Ù…Øدود به WordPress نیست Ùˆ خیلی از textboxهای دیگر هم این‌چنین‌اند. مثلا GMail نیز با Ùارسی‌نویسی مشکل دارد در این وضعیت جدید (پیش‌تر نیازموده بودم).
Ùیلم‌ای Ú©Ù‡ می‌بینید، دقایقی از مسابقه‌ی مینی‌گل٠بین روبات‌ای به نام Happy Ùˆ مایکل بولینگ است.
بچه‌های [بیچاره‌ی] درس‌ای به نام Robotics Challenges در دانش‌گاه ما (دپارتمان علوم کامپیوتر؛ دانش‌گاه آلبرتا) Øدود یک ترم زØمت کشیدند تا بتوانند به این روبات Øالی کنند Ú©Ù‡ چگونه مینی‌گل٠بازی کند.
روبات‌ای Ú©Ù‡ می‌بینید، یک Segway است Ú©Ù‡ روبات‌ای دو چرخ با تعادل دینامیکی است. یعنی اگر خاموش باشد،‌ چپه می‌شود. در واقع دینامیک روبات شبیه به یک آونگ معکوس است Ùˆ اگر به طور Ùعال کنترل نشود، سقوط می‌کند. با وجود این‌که کنترل روبات پیچیده‌تر است Ùˆ روبات در ذات ناپایدار است، اما در عوض قابلیت Øرکت روی Ø³Ø·ÙˆØ Ù†Ø§Ù‡Ù…ÙˆØ§Ø± را دارد.
کاری Ú©Ù‡ بچه‌های این کلاس انجام داده‌اند، نوشتن نرم‌اÙزارهایی بوده است Ú©Ù‡ نقشه‌ای از Ù…Øیط به دست بیاورد،
Øرکت‌اش را برنامه‌ریزی کند، Ùˆ در نهایت چوب گل٠را Øرکت دهد Ùˆ به توپ ضربه بزند.
کسانی Ú©Ù‡ در پروژه‌های روباتیک شرکت کرده‌اند می‌دانند Ú©Ù‡ راه‌انداختن یک روبات برخلا٠ظاهر هیجان‌انگیزش، یکی از مزخرÙ‌ترین کارهای ممکن برای بیش‌تر اÙراد است (البته کسانی را می‌شناسم Ú©Ù‡ ادعا می‌کنند از کار با روبات لذت می‌برند.)
کار کردن با یک روبات، بسیار وقت‌گیر است، دردسر بسیار زیادی دارد، وقایع پیش‌بینی‌نشده معمول‌اند، و به نظر من بازده پژوهش به کمک روبات خیلی کم است (یعنی بیش‌تر وقت‌ات را به راه‌انداختن روبات سپری می‌کنی و کم‌تر وقت‌ات را به کش٠چیزهای تازه).
نتیجه‌اش این‌که وقتی این بچه‌ها چنین روباتی را راه انداخته‌اند، می‌دانم Ú©Ù‡ واقعا زØمت کشیده‌اند Ùˆ اعصاب‌شان خرد شده است. همین‌جا به دو سه Ù†Ùری‌شان Ú©Ù‡ این‌جا را می‌خوانند تبریک می‌گویم!
سوال:‌ چگونه به استاد خود بÙهمانید Ú©Ù‡ قصد دارید Øدود یک Ù‡Ùته تا ده روز از تعطیلات رسمی‌ی دانش‌کده جدا بهره ببرید!ØŸ
هزارتوی روشن‌Ùکری در آمد. قرار بود نوشته‌ای داشته باشم در باب روشن‌Ùکری Ùˆ این‌که چرا Ú©Ù‡ Ú†Ù‡!
نوشته، البته، تا یک سوم آن‌چه می‌خواستم بنویسم پیش رÙت (Ùˆ همان یک‌سوم‌اش هم خود دو سه صÙØه‌ای شد) ولی نه به هزارتو رسید Ùˆ نه Øتی در روزهای بعدی‌اش کامل شد.
روشن‌Ùکری برای من Ù…Ùهوم‌ای غریب است. دقیق نمی‌دانم به Ú†Ù‡ نوع رÙتاری روشن‌Ùکرانه می‌گویند. به نظرم Ù…Ùهوم‌اش آن‌قدر گسترده است Ú©Ù‡ خیلی چیزها را می‌توان زیر چترش جای داد. بعید می‌دانم مشکل از نادانی‌ی من باشد. Ù…Ùهوم روشن‌Ùکری در زبان Ùارسی، Ù…Ùهوم‌ای خوش‌تعری٠نیست. مثلا کلمه‌ی روشن‌Ùکر در Ø³Ø·Ø Ø³Ø§Ø®ØªØ§Ø± زبانی، کلمه‌ای مثبت است اما خیلی وقت‌ها به Ù…Ùهوم‌ای منÙÛŒ به کار می‌رود. در نتیجه کمینه می‌توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ بین اÙراد مختل٠در جامعه، معنای روشن‌Ùکری چندگونه است Ùˆ تواÙÙ‚ Ùکری بر سرش نیست (برخلا٠چیزی مثل آخوند، معلم،‌ یا کلمات معنایی از این دست).
به هر Øال از دید من روشن‌Ùکری، کلمه‌ای با بار معنایی مثبت است. روشن‌Ùکری را -آن‌گونه Ú©Ù‡ به آن باور دارم- Ùعل‌ای لازم برای جامعه می‌دانم. جدا از این، از روشن‌Ùکر به معنای ÙØØ´ استÙاده نمی‌کنم. Ùˆ خیلی چیزهای دیگر Ú©Ù‡ قرار بود (است؟) در آن نوشته‌ام بیاید Ùˆ نیامد.
راستی بگویم Ùˆ بروم Ú©Ù‡ پس از درآمدن شماره‌ی جدید هزارتو، دو سه مقاله‌اش را خواندم (مثلا مقاله‌ی پویان، یا مقاله‌ی میرزا پیکوÙسکی – Ú©Ù‡ شرمنده‌اش شدم با Ù†Ùرستادن مقاله) Ùˆ بعد این سوال‌ام برای‌ام پیش آمد Ú©Ù‡ معنای روشن‌Ùکری (به راستی) چیست؟ آیا روشن‌Ùکری معنایی بومی Ùˆ مختص به زبان Ùارسی Ùˆ جامعه‌ی ایران دارد؟ وقتی یک Ùرانسوی راجع به روشن‌Ùکری Øر٠می‌زند، به Ú†Ù‡ چیزی می‌اندیشد؟
یک راه‌اش نگاه کردن به این ویکی‌پدیا بود. شما هم نگاه کنید.
تکمیلی:
در کامنت‌ها بØث‌ای درگرÙته است با رامین درباره‌ی این‌که مقایسه‌ی روشن‌Ùکری با Ú†Ù‡ اسم معنایی معنادار است. دلیل اصلی این است Ú©Ù‡ آیا روشن‌Ùکر ØرÙه‌ای است چون معلمی؟ یا وظیÙه‌ای اجتماعی است چون ریش‌سÙیدی.
پویان، اتÙاقا، در همین‌باره نوشته است.
آیا باید ترسید از آن‌چه می‌توان Ù†Ú¯Ùت؟
گاهی نیز،
هدÙÙ Ú¯Ùتمان،
نه اثبات خود به خود، Ùˆ نه Øتی اثبات خود به آن‌ها،
Ú©Ù‡ تلاشی [مذبوØانه] برای ØÙظ بقاست؛ اÙسوس Ú©Ù‡ آن را نیز برنمی‌تابند.
«خبرهای رسیده از زندان اوین Øاکی است یکی از دانشجویان بازداشت شده در زندان اوین، با زدن رگ دست خود اقدام به خودکشی کرده است. …» (+)
—
منبع عکس از این‌جا است و به صورت چنین CCای منتشر شده است.
وقتی Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ می‌کنیم،
شاید Ùقط می‌خواهم
خود را
بÙهمم.
—
مثال عینی:
دی‌شب برنامه‌ای می‌دیدم (America at a Crossroads) راجع به گروه‌های دانش‌جویی در دانش‌گاه‌های امریکا
(مثل کلمبیا و برکلی)
Ú©Ù‡ عده‌ای پان‌اسراییلی بودند Ùˆ عده‌ای پان‌Ùلسطینی،
Ùˆ بعد این‌ها با هم بØØ« می‌کردند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ شود
و چه نشود،
و چرا شد
و چرا نشد.
چرا؟
Ú©Ù‡ دیگری را متقاعد کنند Ú©Ù‡ ØÙ‚ داشته‌اند؟
یا بقبولانند Ú©Ù‡ Ùلان کار طر٠مقابل‌شان غلط بوده؟
-وقتی نه سر پیازند و نه ته پیاز-
…
یا شاید تنها می‌خواستند
بÙهمند
Ú©Ù‡
وقتی به هویت خود می‌اندیشند
به چه چیزی می‌اندیشند.
Ú¯ÙتÙ‌مان، گویا، Ú¯Ùت٠مان است.
و تو اگر نباشی و نبینی،
یادت می‌رود
که نبودند و ندیدند؟
وبلاگ‌های خسته،
بی‌خاصیت،
و خواب.
آدم‌های خسته،
بی‌خاصیت،
Ùˆ خواب …
… خواب!
خواب؟
شاید …
… شاید!
[به خاطر این نوشته‌ی جادی]