گفتِ‌مان

گفتِ‌مان

وقتی گفت و گو می‌کنیم،
شاید فقط می‌خواهم
خود را
بفهمم.


مثال عینی:
دی‌شب برنامه‌ای می‌دیدم (America at a Crossroads) راجع به گروه‌های دانش‌جویی در دانش‌گاه‌های امریکا
(مثل کلمبیا و برکلی)
که عده‌ای پان‌اسراییلی بودند و عده‌ای پان‌فلسطینی،
و بعد این‌ها با هم بحث می‌کردند که چه شود
و چه نشود،
و چرا شد
و چرا نشد.
چرا؟
که دیگری را متقاعد کنند که حق داشته‌اند؟
یا بقبولانند که فلان کار طرف مقابل‌شان غلط بوده؟
-وقتی نه سر پیازند و نه ته پیاز-

یا شاید تنها می‌خواستند
بفهمند
Ú©Ù‡
وقتی به هویت خود می‌اندیشند
به چه چیزی می‌اندیشند.
گفتِ‌مان، گویا، گفتِ مان است.

3 thoughts on “گفتِ‌مان

  1. دقیقا همین طوره ، من بارها به این موضوع فکر کردم مخصوصا وقتی خیلی برات ملموسه که به بحث دو نفر دیگه نگاه کنی ، هر کدوم فقط دارن با خودشون حرف میزنن و جالبیش هم اینه که از خودشون چیزهای جدیدی برای خودشون کشف میکنن حتی!

  2. نه تنها وقت گفتگو Ú©Ù‡ وقتِ همهء همهء همهء کارهای دونفره Ùˆ چند نفره هم سر اصلی پیکان به طرف خودمونه. به نوعی داریم از دیگری استفاده Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ خودمون رو justify کنیم یا یه گرهء درونی باز شه یا یه خواستهء درونی ارضا شه Ùˆ … Ùˆ کمی، شاید کمی، آروم Ùˆ قرار بگیریم.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *