Ú¯ÙتÙ‌مان
وقتی Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ می‌کنیم،
شاید Ùقط می‌خواهم
خود را
بÙهمم.
—
مثال عینی:
دی‌شب برنامه‌ای می‌دیدم (America at a Crossroads) راجع به گروه‌های دانش‌جویی در دانش‌گاه‌های امریکا
(مثل کلمبیا و برکلی)
Ú©Ù‡ عده‌ای پان‌اسراییلی بودند Ùˆ عده‌ای پان‌Ùلسطینی،
Ùˆ بعد این‌ها با هم بØØ« می‌کردند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ شود
و چه نشود،
و چرا شد
و چرا نشد.
چرا؟
Ú©Ù‡ دیگری را متقاعد کنند Ú©Ù‡ ØÙ‚ داشته‌اند؟
یا بقبولانند Ú©Ù‡ Ùلان کار طر٠مقابل‌شان غلط بوده؟
-وقتی نه سر پیازند و نه ته پیاز-
…
یا شاید تنها می‌خواستند
بÙهمند
Ú©Ù‡
وقتی به هویت خود می‌اندیشند
به چه چیزی می‌اندیشند.
Ú¯ÙتÙ‌مان، گویا، Ú¯Ùت٠مان است.
3 thoughts on “Ú¯ÙتÙ‌مان”
دقیقا همین طوره ØŒ من بارها به این موضوع Ùکر کردم مخصوصا وقتی خیلی برات ملموسه Ú©Ù‡ به بØØ« دو Ù†Ùر دیگه نگاه Ú©Ù†ÛŒ ØŒ هر کدوم Ùقط دارن با خودشون Øر٠میزنن Ùˆ جالبیش هم اینه Ú©Ù‡ از خودشون چیزهای جدیدی برای خودشون کش٠میکنن Øتی!
نه تنها وقت Ú¯Ùتگو Ú©Ù‡ وقت٠همهء همهء همهء کارهای دونÙره Ùˆ چند Ù†Ùره هم سر اصلی پیکان به طر٠خودمونه. به نوعی داریم از دیگری استÙاده Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ خودمون رو justify کنیم یا یه گرهء درونی باز شه یا یه خواستهء درونی ارضا شه Ùˆ … Ùˆ کمی، شاید کمی، آروم Ùˆ قرار بگیریم.