۱۹۶۸ = من +‌ یکمی +‌۲
خیلی عجیب نیس Ú©Ù‡ شخص‌ی Ú©Ù‡ متولد Û±Û¹Û¶Û¸Ù‡ Ùقط دو سال بزرگ‌تر از یکمی بزرگ‌تر از من‌ه؟!
خیلی عجیب نیس Ú©Ù‡ شخص‌ی Ú©Ù‡ متولد Û±Û¹Û¶Û¸Ù‡ Ùقط دو سال بزرگ‌تر از یکمی بزرگ‌تر از من‌ه؟!
مسخره نیست که ضدخاطرات قرار باشد سانسور شود؟ سانسور شود از چه؟ که چه؟!
راستی من امروز به این نتیجه رسیدم Ú©Ù‡ آدم‌ها با هم Ùرق دارند! (گوجه‌Ùرنگی‌های‌تان را غلا٠کنید؛ خودم می‌دانم Ú©Ù‡ خودتان می‌دانستید Ú©Ù‡ “معلومه Ú©Ù‡ Ùرق دارن!”. من یک جور دیگر Ùهمیدم امروز Ú©Ù‡ Ùرق دارد با جوری Ú©Ù‡ شما می‌دانستید!).
ضبط شد،
ذخیره شد،
و اینک آماده‌ی پیام‌های گرم شماست،
این منشی‌ی سبیل‌کلÙت تلÙنی‌ی من!
گاهی شده است چیزهایی برای ضدخاطرات می‌نویسی، بعد به نظرت می‌آید چه خوب است کمی صمیمانه‌تر و دقیق‌تر بنویسی، و بعد می‌گذرد و می‌گذرد و می‌بینی دیگر چیزی نیستند که بتوانی در ضدخاطرات منتشرشان کنی.
این نوشته Ú©Ù‡ می‌بینید، به جای یکی از آن نوشته‌ها در این‌جا قرار گرÙته است.
هزارتوی شهر هم آمد با نوشته‌هایی از میرزا و نیما و ازموسیس و پویان و امین و بهار و دیگران (و البته ژان).
هنوز نخوانده‌ام‌اش.
خود را به زور از تخت‌خواب می‌کنم. بی‌کمک نمی‌شود.
صبØانه می‌خورم – مثل هر روز.
پیتزاها سرد شده است. سخنرانی‌ها بی‌مزه‌اند: تبلیغات این‌که Ú†Ù‡ کرده‌ایم Ùˆ چقدر خوب‌ایم Ùˆ از این ØرÙ‌ها. بگذریم Ú©Ù‡ نتیجه‌ی کارشان خیلی خوب است. چیزی Ú©Ù‡ Ú¯Ùته نمی‌شود.
نهاری بدمزه. دارم Ùکر می‌کنم لازانیای‌اش را دÙعه‌ی اول Ùˆ دوم تنها به این دلیل دوست داشتم Ú©Ù‡ مزه‌ی ساندویچ همبرگر نمی‌داد. نه بیش‌تر! الان هم عادت کرده‌ام به خوردن‌اش.
بØث‌ای طولانی. سه ساعت. دو تا پنج. موضوع؟
دنیا عجیب شده است. بØث‌ها عجیب شده‌اند. باید ثابت شود Ú©Ù‡ eigenfunctionهای دو اپراتور مختل٠(Ú©Ù‡ یکی تخمین دیگری است) به هم هم‌گرا می‌شوند علاوه بر eigenvalueهای‌شان (ولی دو اپراتور -با نرم Û²- به هم هم‌گرا نیستند). اثبات مقاله اگر غلط نباشد، ناقص است. Øالا هست یا نیست، Ú©Ù‡ چه؟ خب، این‌طوری است به هر Øال! بعد می‌توان چیزهای دیگر را ثابت کرد. Ùˆ بعد چیزهایی دیگر. Ùˆ باز هم چیزهایی دیگر. تا آخرش Ú†Ù‡ شود؟ TerminatorØŸ! او AI (Ùیلم) را ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯. اما من می‌دانم Ú©Ù‡ Øتی اگر آخرش AIای شود، پیش از آن از مرØله‌ی Terminator گذر کرده‌ایم. Ùعلا این‌ها را Ú†Ù‡ کار داریم؟ بگذار ببینیم چرا Ùضای سوبویوÙ‌مان ریپ می‌زند.
عصر. قهوه می‌خورم. در Øین قهوه خوردن خواب‌ام می‌برد. طبیعی نیست.
بعد تلاش. بعد هیچ؛ بی‌نتیجه.
هوای سرد. برÙ/باران. آدم‌هایی Ú©Ù‡ نمی‌آیند. ده درصد Øضور به هم می‌رسانند. “شاید Ù‡Ùته‌های بعد بیاییم”. دلیل‌شان را دوست دارم. از جنس انتخاب بیش‌ترین سود است. غیرطبیعی است؟ نه! اما به Ùکر وادارم می‌کند.
به این می‌اندیشم Ú©Ù‡ geekبودن یک مساله‌ی ظاهری نیست. می‌توانی ادای geekها را در بیاوری، اما geek نباشی (خنده‌دار است. الان رÙتم تعری٠geek را ببینم تا مطمئن شوم از چیزی Ú©Ù‡ می‌گویم Ùˆ بعد نگاهی کردم به nerd. این مساله مناقشه‌دار است Ú©Ù‡ تÙاوت بین این دو چیست! عجب!).
Ùˆ باز برای‌ام جالب می‌شود Ú©Ù‡ آدم‌ها Ú†Ù‡ موجودات پیچیده‌ای هستند. نمی‌دانی دقیقا Ú†Ù‡ چیزی در سرشان می‌گذرد. رÙتار این روزشان را نمی‌توانی بر اساس رÙتار Ù‡Ùته‌ی پیش بÙهمی. یا به‌تر بگویم: آدم‌ها موجودات ساده‌ای هستند، اما وقتی به عنوان انسان با آن‌ها سر Ùˆ کار داری، برای‌ات پیچیده به نظر می‌آید. یک Ù‡Ùته خوب‌اند، یک Ù‡Ùته بدند. یک Ù‡Ùته می‌شناسندت، یک Ù‡Ùته دیگر ای-میل‌ات را نیز جواب نمی‌دهند. نمی‌گویم دلیل‌اش چیست. دلیل‌اش را شاید بدانم. شاید هم نه. اما این ØÙ‚ را برای خودم قایل‌ام Ú©Ù‡ دلیل‌ای شخصی برای رÙتارشان در نظر بگیرم. Ùˆ بعد تÙسیرشان کنم. Ùˆ قضاوت‌شان. Ùˆ قضاوت … Ùˆ این قضاوت است Ú©Ù‡ آدم‌ها را از هم دور می‌کند. می‌دانم، خوب نیست.
۲۷ اکتبر ۲۰۰۶
—
تکمیلی:
این را بیش از یک سال پیش نوشته بودم. از آن موقع تا به Øال خیلی چیزها عوض شده Ùˆ یک چیزهایی هم نشده البته:
امسال یک‌بار هم نرÙته‌ام تا از آن پیتزاهای سرد شده بخورم.
لازانیای طر٠کمی به‌تر شده. اما هم‌چنان بیش‌تر شبیه لاستیک پخته است تا لازانیا.
بØث‌های طولانی هم‌چنان ادامه دارد. شاید Øتی طولانی‌تر.
کم‌تر پیش می‌آید که موقع قهوه‌خوردن بخوابم. عوض‌اش اگر ساعت هشت شب قهوه بخورم، زودتر از دو سه خواب‌ام نمی‌برد.
eigenfunctionها هم در نهایت به هم‌دیگر هم‌گرا نشدند.
آدم‌ها هم‌چنان سود خودشان را بیشینه می‌کنند Ùˆ هم‌چنان می‌گویند شاید Ù‡Ùته‌های بعد بیاییم Ùˆ همیشه برنامه‌ی به‌تری پیدا می‌کنند Ú©Ù‡ نیایند. من هم هم‌چنان دعوت‌شان می‌کنم به نشانه‌ی “ادب”. از بس خرم دیگر!
به geek بودن بیش‌تر Ùکر کرده‌ام. به هر Øال یک مدل زندگی است!
Ùˆ در نهایت در مورد آدم‌ها از سال پیش تا به Øال به شناخت خیلی به‌تری نرسیده‌ام. Ùکر کنم باید کم‌تر به‌شان اهمیت بدهم. مطمئن نیستم.
دی‌روز نهار-هنگام، همه‌ی مشکلات ایران‌زمین را ریشه‌یابی کردیم.
امروز عصر، به وقت قهوه‌ی مغرب، بر سر راه‌ØÙ„ اختلا٠اÙتاد.
Ùردا اما تنها به دانش‌گاه خواهم رÙت: نه اختلاÙ‌ای، نه راه‌Øل‌ای!
سرمان شلوغ است،
ای‌میل‌ها را جواب نمی‌دهیم (Ùعلا از اØسان، روشنک Ùˆ نادر عذرخواهی می‌کنم!)ØŒ
کارهای لازم را با تاخیر انجام می‌دهیم،
تا ببینیم چه می‌شود
و چه نمی‌شود.
نکته این است که
همیشه کارهایی می‌کنی
به امید این‌که
بعدترها
سودش را ببری گنده
اما نکند این وسط
چیزی از دست بدهی!
یادم رÙت پیروزی‌ی شکوه‌مند انÙجار نور را به شما عزیزان تبریک بگویم. دی‌روز بود به وقت Øکومتی دیگر، نه؟!
به هر Øال می‌خواستم بگویم Ú©Ù‡ گویا آرمان‌های انقلاب هم‌چنان به خوبی پا بر جا است. البته منظورم آرمان‌های انقلاب انقلابیون نیست، آرمان‌های انقلابی‌ی آرمان‌های انقلاب است Ú©Ù‡ مشخص است برتری دارد بر آرمان‌های انقلاب انقلابیون!
راستی نوشته‌های این وبلاگ را بخوانید. نقل قول‌هایی دارد که شاید نخوانده باشید.
و اگر قرارمان بر این نباشد که
شب ملØÙه‌ای باشد بر آرامش٠خواب‌مان
چرا پس بخوابیم
در این کشتی‌ی بی‌قرار٠مØو٠ملتهب؟
بامزه این‌جا است Ú©Ù‡ خیلی وقت‌ها آدم‌ها دوست دارند چیزهای اطراÙ‌شان را بÙهمند،
اما گاهی هم ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù†Ø¯ اصلا Ù†Ùهمند.
اØساس منگنه‌ای را می‌کنم Ú©Ù‡ بین دو منگنه گیر کرده Ùˆ آن دو منگنه خود نیز بین دو منگنه گیرکرده‌اند Ùˆ هر کدام هم بین روز Ùˆ شب گیر اÙتاده‌اند درست مثل آن دو منگنه‌ای Ú©Ù‡ مرا گیر انداخته‌اند بین شب Ùˆ روز Ùˆ چون خودم Ú©Ù‡ چون منگنه شده‌ام بین روز Ùˆ شب – Ùˆ هم‌چنین سØر!- Ùˆ ماجرا هم‌چنان ادامه دارد!
پوÙ!
کس‌ای Ú†Ù‡ می‌داند؛ آمدیم Ùˆ هم‌بستگی Ùˆ وابستگی Ùˆ دم‌بستگی Ùˆ بستگی Ùˆ نابستگی‌ها دست در دست هم دادند Ùˆ دیو چون بیرون رود Ùرشته در زد Ùˆ Ú¯Ùت دهه‌ی Ùجر شما مبارک به یاد همه‌ی آن‌هایی Ú©Ù‡ در تهیه Ùˆ توزیع برنامه‌های مزخر٠آن دهه Ú©Ù‡ منجر به یادگیری‌ی تÙاوت بین سیب‌زمینی‌ی پشندی Ùˆ سیب‌زمینی‌ی استانبولی شدند قدردانی می‌کنیم Ùˆ ای پدرسوخته‌ها زندانی‌ها را آزاد کنید مگر شما خودتان خواهر برادر ندارید بوگندوهایی Ú©Ù‡ در ضمن یادآوری می‌کنیم تÙاوت‌هایی دارند با آن‌چه تصور می‌شد Ùˆ البته دهه‌ی Ùجر البته Ú©Ù‡ دهه‌ی زجر بود ولی این دلیل نمی‌شود Ú©Ù‡ نخواهیم عÙÙˆ رهبری یا دست‌کم عÙÙˆ مقام عالی‌ی قوه‌ی قضاییه یا کمینه سرآشپز سه قوه با توجه به وضعیت متشنج خلیج همیشه Ùارس Ùˆ Øتی پارس باید آزاد گردد مگر این‌که بتوان در دادگاه عادل با دادستان‌ای Ú©Ù‡ داد٠دادخواه را در نیاورده باشد با Øضور هیات منصÙه‌ی عادل Ùˆ قادر Ùˆ مادر مگر شما ندارید Ú©Ù‡ نمی‌بینید این بچه‌ها مادرشان ضجه می‌زنند ای نمک به Ú¯Ùته‌ی هم‌شهری ضمیمه‌ی رسمی‌ی روزنامه‌ی ایران آیا هنوز در می‌آید چون شنیده بودم وابسته به دولت است Ùˆ اما با این وجود هیچ چیزی از ارزش‌های تیم ملی‌ی ایران Ùˆ مربی‌ی وطنی Ú©Ù… نمی‌شود اگر بدانیم Ú¯Ùتار نیک همان کردار نیک است در Ùرجه‌ی بین دو ترم‌ای Ú©Ù‡ آدم‌ها اگر بخواهند می‌توانند در زیر سایه‌ی ØÙ‚ تعالی به به‌ترین وجه به دوست‌پسربازی با تبرج Ùراوان Ùˆ رعایت اعتدال اصول شرعی Ùˆ Ùروع عقلی Ùˆ ØÙظ دم‌شان در شرایطی Ú©Ù‡ لندکروزهای با هیبت سیاه تن هر بشری را با غسل تعمید نشد با غسل‌٠دیگری Ú©Ù‡ Øکم‌اش در هر رساله‌ی دکترایی آمده است مگر این‌که Ø´Ú© باشد Ú©Ù‡ آن‌گاه انشالله گربه است Ùˆ سگ نیست Ú©Ù‡ ظر٠شستن نداشته باشد Ùˆ باید انداخت دور این وصله‌ی ناچسب چسبیده به تن‌مان را در این ایام مبارک Ú©Ù‡ آرمان‌های انقلاب همین بوده است Ùˆ انقلاب‌های آرمانی با اصول اصلاØ‌طلبی صد Ùˆ بیست درجه به سمت Ú†Ù¾ می‌رویم Ùˆ کابل‌های نوری‌ی خلیچ٠هم‌چنان همیشه Ùارس چون همیشه در آب‌های نیل‌گون تنگ ماهی سیاه کوچولو به گذشته‌هایی می‌روند Ú©Ù‡ آدم‌ها هم‌چون آینده به آدم‌ها رØÙ… نخواهند کرد Ùˆ تردید بر زمان‌های از دست رÙته‌ای غلبه خواهد کرد بر زندانیانی Ú©Ù‡ آب خنک می‌خورند Ùˆ سخت پشیمان‌اند از این‌که Ú†Ù‡ کردند Ú©Ù‡ کاش نکرده بودند Ùˆ Ú†Ù‡ نکردند Ú©Ù‡ کاش می‌کردند Ùˆ اینک ده بهمن به گمان‌ام دو سه روز پیش بود Ùˆ من هم‌بستگی نکردم Ú©Ù‡ وابستگی ایجاد نشود Ú†Ù‡ عاطÙÛŒ Ùˆ Ú†Ù‡ معنوی -انشالله Ú©Ù‡ قبول باشد- Ùˆ Ú†Ù‡ دم‌ها Ú©Ù‡ بستگی به چیزی نداشتند Ùˆ Ú†Ù‡ بازدم‌ها Ú©Ù‡ آمدند Ùˆ رÙتند Ùˆ عمر گران‌مایه بدین صر٠شد Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بپوشد در پارتی کامبیزجان Ùˆ Ú†Ù‡ کند در Ùردای آن روزی Ú©Ù‡ ستاره‌ها غروب نکردند Ùˆ خورشید طلوع نکرد Ùˆ طلوع نکرد Ùˆ هم‌چنان طلوع نکرد.
یادم نرود که بگویم هزارتوی تنهایی در آمده است و من هم نوشته‌ای دارم با عنوان «گزاره‌هایی درباره‌ی تنهایی».
پیش از ادامه بگویم Ú©Ù‡ از خواندن نظرهای‌تان خوش‌Øال می‌شوم.
تنهایی چیست؟
آیا می‌توان به توصیÙ‌ای جامع Ùˆ مانع درباره‌ی تنهایی رسید؟ توصیÙ‌ای به اندازه‌ی کاÙÛŒ ساده ولی در همان Øال در برگیرنده‌ی Øالت‌های مختلÙ‌ای Ú©Ù‡ یک انسان به طور معمول آن را به تنهایی نسبت می‌دهد.
من نیز مثل اکثر اÙراد تنهایی را -یا کمینه جنبه‌هایی از آن را- Øس کرده‌ام. گاهی از تنهایی لذت برده‌ام Ùˆ گاهی نیز آن را سخت نامطلوب یاÙته‌ام. اما وقتی Ú©Ù‡ قرار شد درباره‌ی تنهایی بنویسم، متوجه شدم Ú©Ù‡ چیز زیادی از ماهیت آن نمی‌دانم. در واقع اگر کس‌ای از من می‌پرسید “تنهایی چیست؟” پاسخ‌ای نداشتم جز این‌که با چند مثال درباره‌ی تنهایی سخن بگویم.
این نوشته تلاش‌ای است برای درک به‌تر “تنهایی” به صورت عام. سعی می‌کنم تا تنهایی را نه با بیان تجربه‌ی تنها-بودگی‌ی سوژه‌ی تنها Ú©Ù‡ با تØلیل تجربه‌های پیشین تنهایی در باÙت‌ای تنهایی‌نزده توصی٠کنم.
بگذارید قدم به قدم با هم تعری٠دقیق‌تری از تنهایی ارایه دهیم. اولین تلاش‌مان -یا شاید هم تلاش من- ارایه‌ی دو تعری٠زیر از تنهایی است.
(ادامه …)
هزارتوی تنهایی
گزاره‌هایی درباره‌ی تنهایی