اندکی صبر

اندکی صبر

روزهایی که چون باد می‌روند
و شب‌هایی که تنهایی‌شان کلافه‌ات می‌کنند،
چاره‌ای نیست جز به انتظار سحر نشستن
در روزگاری که می‌خواهی زود بگذرد.

10 thoughts on “اندکی صبر

  1. اگر روزها مثل باد Ù…ÛŒ گذرند پس روزگار دارد زود Ù…ÛŒ گذرد … این طور نیست ØŸ

  2. شب هايي كه تنهايي شان يا تنهايي مان؟
    اندكي صبر سحر نزديك است

  3. حالا خوبه تو فقط شبا تنهایی . اگر مثل من تو یک شهری زندگی می‌کردی که نزدیک ترین ایرانی ازت ۱ کیلومتر فاصله داره چی کار می‌خواستی بکنی؟

  4. به انتظار سحر نشستنم خودش باز یه درد دیگست
    .
    .
    ()

  5. يعني اينقدر خسته شدي؟ اينقدر زود؟ 🙁

  6. I tried to find some words to show how much I do agree (in this case 😉 with you, I couldn’t.

    By the way, I have a feeling like that when I am burningly waiting for something, what are you waiting for?!

  7. به روزبه: روزگار شامل شب و روز با هم است! (:

    به تبسم: تنهایی‌شان!

    به قشقرق: پست بعدی برای شماست! (: جدا از این، شاید خیلی هم بد نمی‌بود.

    به Ashouk: درد است، رنج است.

    به بوگی: به نظرم زود نیست، بیست و چند سالی صبر کرده‌ام (که نه خیلی است، اما نه کم نیز)، اما نه، جز لحظاتی کوتاه خسته نخواهم ماند.

    به مصطفی: همه خسته می‌شوند از چیزهای مختلفی که بیان‌شان شاید شبیه به هم باشد و حس‌شان متفاوت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *