دنیا اندکی روشن‌تر

دنیا اندکی روشن‌تر

امروز از نظر سیاسی روز روشن‌ای بود.

پس از هشت سال نکبت‌ای که جرج بوش رقم زد،‌ می‌توان امید داشت که دنیا پس از این اندکی روشن‌تر شود. نیک می‌دانم که هیچ تضمین‌ای نیست که اوباما همان‌ای باشد که می‌نماید، یا حتی خوش‌نیتانه‌تر بگویم،‌ هیچ تضمینی نیست که اوباما بتواند حرف‌های‌اش را عملی کند؛ اما در عوض می‌دانم که اگر مک‌کین/پیلین انتخاب می‌شدند دنیا جای تاریک‌تر و وحشت‌انگیزتری می‌شد.

شادی‌ی دیگر امروزم استیضاح کردان بود. من مدت‌ها بود که شاهد چنین حد وقاحت‌ای نبودم. این هم خبر خوبی بود.

امیدوارم چند ماه آینده دست‌کم یک خبر خوب سیاسی‌ی دیگر هم در کشورمان رخ دهد. متاسفانه برای این‌که چنان خبری رخ دهد، ابتدا باید یکی قدم رنجه کند و بیاید وسط گود و بگوید «من هستم!». اما گویا در مملکت ما از بس مردمان سرکوب‌شده‌اند دچار قحط‌الرجال معروفِ مشهور شده‌ایم.

در نهایت یک نکته‌ی دیگر: وقتی اوباما انتخاب می‌شود و کردان برکنار، باید از خود بپرسیم که چرا چنین شد؟ آیا پروسه‌ی چنین انتخاب‌هایی دقیقا همان‌هایی هستند که در ذهن من (یا مای محدود) اوباما را خوب و کردان را بد می‌نماید؟
یا این‌که دلیل اصلی‌ی انتخاب اوباما، واکنش‌ای پیش‌بینی‌پذیر به سقوط اقتصادی‌ی امریکا بوده است؟ یعنی مردم اوباما را انتخاب کردند چون جمهوری‌خواهان را از لحاظ اقتصادی یک‌کاسه کرده بودند و در نتیجه تنها گزینه‌ی «متفاوت» -و نه الزاما به‌تر- اوبامای دموکرات بوده است؟ آیا اگر فجایع اقتصادی‌ی اخیر رخ نمی‌داد، اوباما این‌چنین راحت پیروز می‌شد؟ یا این‌که خیلی‌ها ممکن بود مفتون داستان جوی لوله‌کش شوند و رای‌شان را به مک‌کین می‌دادند؟ یا این‌که اوباما انتخاب شد چون طرز تفکری متفاوت بود، تمایل‌اش را به تغییر بیش‌تر نشان می‌داد، دیدگاه‌اش در مورد علم بازتر بود و غیره و غیره؟
و همین‌طور کردان: آیا نمایندگان مجلس ناگهان به فکر مصلحت کشور افتادند که کردان را استیضاح کردند؟ یعنی به این نتیجه رسیدند که دروغ‌گویی کار بدی است و باید تنبیه شود؟ این ظهور ناگهانی‌ی عقل/اخلاق چگونه رخ داد؟ آیا نمایندگان مجلس همیشه عاقل بوده‌اند یا ناگهان عاقل شده‌اند؟ و یا شاید هم دلیل دیگری در کار بوده است؟ مثلا چیزی از جنس گیس و گیس‌کشی‌ی درون گروهی. و یا شاید کردان بازی‌ای بوده است برای سرگرم‌کردن افکار عمومی به مسایلی که در سیاست اهمیت درجه‌ی دو دارند (وگرنه آدم جاعل که در ایران کم نیست!).

13 thoughts on “دنیا اندکی روشن‌تر

  1. ولی زیادم بد نبود مک کین رییس جمهور بشه. درسته که احتمالا درصد بی‌کاری افزایش پیدا می‌کرد یا بودجه دانشگاه ها هر سال نصف می‌شد ، ولی در عوض برا ۴ سال حسابی می‌خندیدیم. واقعا جوک های عظیمی بودند این مک مک کین و معاونش.

  2. به قشقرق: ای بابا … راه‌های سالم‌تری برای خندیدن وجود دارندها! (:

  3. راست‌اش دموکراسی، مجلس، رای‌گیری گاهی اوقات به طور اتفاقی همراه با مصلحت‌های عقل‌گرایانه است. خیلی از وقت ها این شانس را نداریم Ú©Ù‡ کسی Ú©Ù‡ می‌اندیشد به عنوان نفر اول از صدوق بیاید بیرون. خیلی وقت‌ها احمق‌ها با تکرار حرف‌های مردم رای‌شان را می‌برند. انتخاب اوباما Ùˆ برکناری کردان «اتفاق‌های» نادری بودند Ú©Ù‡ از همراهی شانس خبر می‌دادند. اگر بازار بورس امریکا طور دیگری بود اوباما نمی‌شد. اگر سایت الف وجود نداشت کردان برکنار نمی‌شد…. خیلی اما Ùˆ اگر ها وجود داشت Ú©Ù‡ به این رسیدیم. باید قدر این فرصت را بدانیم چون ممکن است با چرخ دیگری در روزگار دوباره به عقب برگردیم.

  4. یک واژه مناسب تر برای قحط الرجال پیداکن! هم عربیه هم ضد زن!

  5. به نگار: خودت پیش‌نهاد بده!

  6. به همه: به جای قحط الرجال چه بگذاریم؟
    کم‌خبره‌بودگانی چطور است؟!

  7. من فکر نمی‌کنم قضیه کردان از جنس سرگرم کردن بود. چون خود طراحان استیضاح اذعان داشتند به دلیل تعلق خاطری Ú©Ù‡ به دولت فعلی دارند، صرفه Ùˆ صلاح دولت را در نظر گرفته‌اند-هر چند Ú©Ù‡ دولت صرفه‌اش را نمی‌شناسد- به هر حال شاید با توجه به این‌که ماه‌های پایانی کار دولت است شاید از تبعات این انتخاب-وزارت کشور- Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ تاثیر‌های مثبت Ùˆ منفی می‌تواند در انتخابات آینده ریاست جمهوری داشته باشد – از جمله این‌که حربه تبلیغاتی مناسبی برای اصلاح طلب‌ها بود خصوصا اگر خاتمی بیاید- ترسیده باشند Ùˆ از طرفی هم بخواهند نشان دهند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ صاحب صلاحیت Ùˆ راست‌کردار هستند. خود من به شخصه به هیچ پارتی -حزب-ای Ú©Ù‡ به گونه‌ای نام راست، محافظه کار -Ú†Ù‡ از نوع نو یا کهنه‌اش- را با خود حمل کند اعتمادی ندارم. اما نفس عمل استیضاح را پسندیده Ùˆ در آینده به سود کشور می‌دانم.
    در مورد موضوع اولی که بحث کردی، شاید بتوان گفت با توجه به وضعیتی که امروز بر جهان حاکم است- از دید تکنولوژیکی می‌گویم- و این اطلاع‌رسانی سریع و عمومی البته اگر از شایعه‌سازی‌های رسانه‌ها صرف‌نظر کنیم، می‌توان گفت مردم دنیا امروزه از کمتر خبری است که مطلع نباشند و این شاید کار بعضی سیاست‌مداران متظاهر را سخت کند. البته امیدوارم.
    با قحط‌الرجالی موافق نیستم به این دلیل که فکر می‌کنم وقتی سیستمی به آلودگی- اقتصادی، سیاسی،فرهنگی- دچار می‌شود تلاش می‌کند رجال تازه‌وارد را هم چون خود آلوده کند و بی‌تجربه‌ها هم اسیر این آلودگی می‌شوند، وقتی تعداد به حد معینی می‌رسد همه چرخش می‌کنند و همه از آلودگی هم خبر دارند اما کسی را یارای افشاگری نیست چه این‌که خود آلوده است. این است که می‌بینی نفر جدیدی نمی‌آید که آلوده نباشد. آن‌هایی هم که به تصادف یا از سرصداقت می‌آیند پس از اندکی سر خویش خواهند گرفت و رستی.
    چه بگویم که مجال اندک است. ببخشید سولوژن عزیز پرحرفی کردم.

  8. خب،بحث روي قحط الرجال معروف مشهور بود.شما مي خواهيد به جاي قحط الرجال كلمه اي مناسب بيابيد.من نمي دونم شما خبره را از كجاي اين دوكلمه استخراج كردين؟نكنه از ديد شما همه ي رجال خبره هستند.فكر كنم با تنها همين پيش فرض در جستجوي كلمه ي مناسب گشتيد.

  9. نمی دونم چرا تا حالا (به اشتباه) فکر می کردم بی قراری از احوالات خاص زنانه است.
    هووم… به نسبت عصبانیت، بی حوصلگی، Ùˆ حتی کلافگی کمتر مشاهده شده… شنیده شده… درک شده؟!

  10. به بابک: من با اینکه بگوییم فلان کار مجلس به خاطر مصلحت حزبی بود پس ارزش چندانی نداشت، مخالف‌ام چون کار حزب و سیاست همین است. راه درست این است که سعی کنیم خواسته‌های حزبی در جهت خواسته‌های عاقلانه و پرسود برای جامعه قرار گیرد. حالا اگر اتفاقا این آقایان مجلسی یک کاری کردند که سود شخصی‌شان در جهت سود ملی بود ما باید بگوییم ارزش نداشت؟! به نظر من استیضاح وزیر کشور پیروزی مردمسالاری بود بعد از چندین سال شکست! بازی ادامه دارد و سیاست غیر از این نیست.

  11. فکر کنم همهٔ سوالهای تو به جا و منطقیه اما می‌شه قضیه رو اینطور نگاه کرد که به هر دلیلی‌ این اتفاقا در ازای هم یا کنار هم پیش اومده و میتونه به هم مربوط باشه هر چند اثبات ربطش سوفستایی به نظر بیاد، ولی‌ مثال خوبیه برای توصیف ارتباط ریسمانها

  12. ابله!
    خوبه؟
    به خودت نیگریا! اینو جای رجال گفتم!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *