پس از آشویتس مگر می‌توان سخن Ú¯Ùت؟
می‌گÙت «نمی‌دانم!» Ùˆ می‌دانست Ú©Ù‡ مثل سگ دروغ می‌گوید.
چه بگوید؟
خباثت؟
عصبانی Ùریاد می‌زد Ùˆ من قهقهه می‌زدم.
اپسیلون تغییر
به نون Ú¯Ùتم «امشب دنیا یک اپسیلون تغییر کرد» Ùˆ بعد Ùکر کردم Ú©Ù‡ معنای چنان ØرÙ‌ای Ú†Ù‡ چیزهایی می‌تواند باشد. یک اپسیلون تغییر یعنی چقدر تغییر؟!
از بمبئی و نادانسته‌های من
در مورد بمبئی هم چیزی Ú¯Ùته نمی‌شود. وبلاگ‌ستان را عرض می‌کنم. به نظر می‌رسد هندیان را ساکنان درجه سوم دنیا می‌دانیم. درست همان‌طور Ú©Ù‡ عراقی‌ها را Ùˆ اÙغانی‌ها را چنان می‌دانیم.
من Ú©Ù‡ به شخصه از خودم شرم دارم Ú©Ù‡ Ùقط از دور مشاهده‌گر Øادثه بودم. متاسÙانه نمی‌دانم Ú†Ù‡ بگویم Ùˆ بدتر از آن Ú†Ù‡ بکنم. یعنی می‌توانم Ù…Øکوم کنم Ùˆ بگویم بدبخت مردمانی Ú©Ù‡ ØرÙ‌شان را با مثله‌کردن دیگران می‌زنند (Ùˆ همین‌طور بدبخت اویی Ú©Ù‡ بر صورت دیگری اسید می‌پاشد مبادا به Ú†Ù†Ú¯ شخص سوم‌ای بیاÙتد). ولی Ú†Ù‡ Ùایده‌ای به Øال کشته‌ها دارد؟ (Ùˆ صورت‌باخته‌ها؟)
سوال‌ام این است: من چه کار می‌توانم بکنم تا دنیا کمی جای به‌تری شود؟