غارنشینی
یارو غارنشینه گاهی Ø´Ú© می‌کنه Ú©Ù‡ آیا هنوز دیگران او را جزو آدمیزاد ØØ³Ø§Ø¨ می‌کنند یا نه. یعنی اصلا یادشان هست Ú©Ù‡ وجود دارد یا شده مثل Ø§ØµØØ§Ø¨ Ú©Ù‡Ù – با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ برخلا٠آن‌ها آینده‌ی پر جار Ùˆ جنجالی هم برای‌اش متصور نیست.
بعد آدمک لیبرال/عقل‌گرای‌اش سر بر می‌آورد Ùˆ به شخص شخیص‌اش ندا می‌دهد «دیگران لابد ØÙ‚ دارند این‌طوری‌اند Ú©Ù‡ هم‌این‌که مردم مختارند Ùˆ آزاد تا هر جوری می‌خواهند Ùکر/Ø±ÙØªØ§Ø± کنند Ùˆ تازه از آن هم بالاتر، جان من، خودت بگو!ØŒ زندگی توی غار مگر غیر از این هم می‌شود قربان، می‌شود؟! نمی‌شود دیگه!».
بعد غارنشینه همین جا Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ درونی را تمام می‌کند Ùˆ می‌رود سمت در غار تا خوب وارسی کند Ú©Ù‡ نکند درزی، سوراخی، چیزی ایزولاسیون کرکره‌ی غارش را به هم زده باشد.
8 thoughts on “غارنشینی”
دوست عزیز
غار نشینها تعدادشان کم هم نیست
با تبریک سال نو
این وبلاگ نوشته های قشنگی داره :
http://nazaninalexy3.blogfa.com
آنجا Ú©Ù‡ غارنشین به خودش آمد را دوست داشتم ولی به نظرم، نتوانست مکالمات درونی اش را درست جمع Ùˆ جور کند! 🙂
به علی: متشکرم!‌ (: سال نوی شما هم مبارک!
به سمیرا: شاید چون نتوانست، غارنشین شد!
دقیقن منظورم همین بود…اگر Ùقط برای یک Ù„ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ توانست…
سال نو مبارک!
لياقتش غار نشين شدن بود
لياقتمان بيشتر از اين ايجاب نكرد
به سمیرا: آها! بله، بله! (:
به کودن با استعداد: متشکرم!‌ سال نوی شما هم مبارک.
به آیدا: من ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù… زیاد راجع به لیاقت‌ها قضاوت نکنم.