[بیرونی، Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÛŒ.]
[ده پانزده Ù†ÙØ± روی پاسیویی دور هم جمع‌اند Ùˆ می‌نوشند Ùˆ می‌خندند.]
[دختر] نامردا ØØªÛŒ دعوت هم نکردن Ú©Ù‡ من رو ببرن کنسرت Ø§ÙØ¨ÛŒ. از وقتی دیگه «سینگل» نیستم، هیچ‌کی دیگه تØÙˆÛŒÙ„ نمی‌گیره.
[پسر] تازه شدی مثل ما که هیچ‌وقت هیچ‌کس‌ای دعوت‌مون نمی‌کنه ببره دَدَر بگردونه، خوش و خندون برگردونه! (*)
ساعت‌ها بعد، به هنگام غروب، به این می‌اندیشیدم Ú©Ù‡ در یک سیستم طبیعی نمی‌شود همیشه سواری Ú¯Ø±ÙØª. اگر الان سواری می‌گیری، بعدها سواری می‌دهی. [ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ø±Ø§ÛŒ خواننده‌ی Ø§ØØªÙ…الی‌ی سواری‌داده یا Ø³ÙˆØ§Ø±ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ‡: در این‌جا سواری‌دادن Ùˆ Ø³ÙˆØ§Ø±ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ† هیچ بار ارزشی‌ یا اخلاقی‌ای ندارد.]
Ùˆ طبیعی هم نیست؟ ØÙ‚ انتخاب نهایی Ø¬ÙØª در بسیاری از موجودات با ماده‌هاست Ùˆ نرها مجبورند به انواع ØÛŒÙ„ت‌ها دست‌یازند تا دل٠ماده را بدست بیاورند. در عوض بعدتر، ماده هزینه‌ی زیادی می‌پردازد:‌ باروری Ùˆ خیلی وقت‌ها هم بزرگ‌کردن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯. این Ø±ÙØªØ§Ø± نه در «بقیه‌» ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª Ú©Ù‡ در جامعه‌ی انسانی نیز Ú©Ù… Ùˆ بیش به همین صورت برقرار است.
ØØ§Ù„ اگر Ø§ØØ³Ø§Ø³ می‌شود Ú©Ù‡ در جامعه زنان Ùˆ مردان در یک وضعیت نیستند Ùˆ به زنان «ظلم» می‌شود (مثلا مجبور می‌شوند بچه بزرگ کنند، خانه‌داری شغل پسندیده‌ی آن‌ها در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ می‌شود Ùˆ غیره) Ø§ØØªÙ…الا به همین خاطر است.
ØØ¯Ø³ می‌زنم اگر کس‌ای بخواهد جامعه‌ای «هم‌گون‌تر» داشته باشد -یعنی زن Ùˆ مرد را نتوان از روی توصی٠شغلی‌، موقعیت‌های اجتماعی‌، ØÙ‚وق قضایی Ùˆ غیره‌شان از هم تشخیص داد- می‌باید انتظار داشته باشد Ú©Ù‡ این هم‌گونی در همه‌ی بخش‌های زندگی وجود داشته باشد. ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ Ø¬ÙØªâ€ŒÚ¯ÛŒØ±ÛŒ Ùˆ ناز Ùˆ اداهایش نمی‌تواند چون سابق باشد اما دیگر Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ اجتماعی مو به مو یک‌سان باشد (بله!‌ می‌توان قانون را جوری تغییر داد Ú©Ù‡ این یک‌سانی را به نوعی اجبار کند. اما تقریبا بدیهی است Ú©Ù‡ رابطه‌ی قانون Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± اجتماع یک-به-یک نیست.)
همه‌ی این‌ها را Ú¯ÙØªÙ…ØŒ اما من بعید می‌دانم بتوان Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ بین دو جنس را بیش از ØØ¯ÛŒ تغییر داد. به همین صورت بعید می‌دانم تصور جامعه‌ای هم‌گون -Ú©Ù‡ موقعیت‌های اجتماعی‌ی دو جنس در آن برابرند- چندان «طبیعی» باشد. ØØ§Ù„ا «بعضی» از ما Ùمینیست‌ها هر چقدر می‌خواهند زور بزنند Ùˆ سعی کنند جامعه جور دیگری شود (می‌نویسم «ما» Ùمینیست‌ها چون خود را با توصیÙ‌ای تقریبا مینیمال از Ùمینیسم، Ùمینیست می‌دانم. توصیÙ‌ای Ú©Ù‡ برابری‌ی قضایی‌ی زن‌ها Ùˆ مردها را واجب می‌داند Ùˆ تلاش می‌کند تا ØØ¯ ممکن -ولی نه با تلاش‌ای غیرطبیعی- شانس Ùˆ موقعیت یک‌سان به دو جنس بدهد).
(*): البته نه که موقعیت‌های غیرمنتظره پیش نیاید.