گروه‌های پشت‌گرمی

گروه‌های پشت‌گرمی

آدم‌ها به انواع گروه‌های پشت‌گرمی نیاز دارند: چه در حال ترک اعتیاد به الکل باشند یا نوشتن تز دکترای‌شان، چه حامله باشند و چه عاصی از بی‌کاری، چه جزو جماعت عاشق‌های خمارِ به معشوقه نارسیده باشند و چه در تکاپو برای نجات از چنگال سرطان، یا که هر بالا بلندی‌ی دیگر زندگی که پیش‌روی فرزند آدم قد علم می‌کند، وجود گروه‌ای از هم‌دردان،‌ صحبت برای‌شان و شنیدن از ایشان راه را نه الزاما هم‌وار اما دست‌کم از تُهییَت دردآور و مضطرب‌کننده‌ی هستی می‌رهاند.
افسوس که اما این گروه‌های پشت‌گرمی بس کم‌یاب‌اند.

22 thoughts on “گروه‌های پشت‌گرمی

  1. موافقم. حالا گروه هم نبود، یکی دو نفر هم کفایت می کند! (برای من اینگونه است;))

  2. خيلي عالي است اين گروه،خيلي آرامت مي كند؛تخليه ي روحي و رواني.اما بد ماجرا مي دوني كجاست؟وقتي كه هي فكر كني چه پشتت گرم است .چه دارد گرم مي شود و تو هي بخواهي كه گرم تر شود ولي از قضا و پي يك سري اتفاقات ، سوخت آن گروه تمام شود و ظرفيت گرما دهي شان تنزل.آن وقت آن پشت گرما ديده ي بد عادت كرده ي شما چه سردتر از قبل مي شود و دعا مي كني كه اي كاش از اول هيچ گرمايي نبود.

  3. کاملا درسته!
    اگر برای نوشتن پایان نامه به یک نفر (به صورت سایبر) برای گروه پشت گرمی نیاز داری با کمال میل در خدمتیم، خود من هم چند نفر در هنگام نوشتن بعنوان گروه پشتیبانی داشتم که درد دلهامونو با هم قسمت می کردیم!

  4. مقایسه ی بازدهی یک بحث انتزاعی در وبلاگی انتزاعی٬ با یک بحث علمی یا گفتمان و هم فکریِ گروهی معلوم٬ با هدف٬ رابطه و روشی مشخص شاید اشتباه باشه. فضای وبلاگ های شخصی شدیدن آبستره و بی پیکرتر از یک گردهمایی مشخصه وافراد شرکت کننده در بحث های وبلاگی از طیف های مختلف و اغلب غیر متمرکز روی مطالب عنوان شده هستن٬ مگر اینکه مشغول تحقیق و مطالعه روی موضوع باشن٬ خیلی هاشون حتی برای دلگرمی یا تسکین هم به اینجا نیومدن. مثل گپ زدن سر میز شام نه چندان صمیمی می مونه که گاهی به هیچ جا نمی رسه!
    مثلن خود من٬ گاهی وقتی تو بحث شرکت می کنم و کامنت می ذارم بعد از پابلیشش وقتی دوباره می خونمش می گم: یا امام حسین! یکی بیاد این خورده شیشه ها رو جمع کنه !!

  5. افسوس که اما!!!!!!ا؟؟؟؟؟؟؟
    Ú©Ù‡ دل تنگی های آدمی را باد ترانه ای Ù…ÛŒ خواند…
    Ùˆ شگفتی های به زبان آمده ..اکنون ..نگرد نیس…

  6. به سمیرا: بله، گاهی همان یکی دو نفر هم کفایت می‌کنند. اما مشکل یکی دو نفر -شاید- این باشد که اگر یکی از طرفین حوصله‌اش سر برود، گروه می‌پاشد.

    به تبسم: برای همین باید گروه باشد و نه متکی به یکی دو نفر. و خب، جمع و جورکردن یک گروه هم سخت‌تر است. و البته شاید هر بحث‌ای را نشود با یک گروه راه انداخت.

    به علی: خیلی ممنون علی جان! (:

    به جای خالی: چطور؟!

    به رامین: دوست‌ها هم می‌توانند گروه پشت‌گرمی ایجاد کنند. اما هر دوست‌ای گروه پشت‌گرمی نیست و هر گروه پشت‌گرمی‌ای الزاما دوست نزدیک‌ات نیست (شاید اما یک جور دوست باشد). من بیش‌تر به گروه پشت‌گرمی به صورت یک نقش اجتماعی نگاه می‌کنم که حالا یک دوست می‌تواند بازی کند یا نکند.

    به رامین: دست‌ات رو بده به من نجات‌ات بدم!

    به مانا:‌ احتمالا همین است که شما می‌فرمایید، اما من ارتباطش را با این پست نفهمیدم.
    یعنی من نه فهمیدم به چه معنا این بحث انتزاعی است و نه فهمیدم چرا یک بحث علمی باید غیرانتزاعی باشد (نه این‌که این بحث فعلی علمی است، به طور کلی می‌گویم) و نه ارتباط انتزاعی‌بودن و بی‌پیکربودن را هم نفهمیدم. آن گپ سر میز شام نه چندان «صمیمی» هم جذاب بود. توضیح می‌دهید؟

    به hopand: صد البته!

  7. ?
    |
    |
    |
    O
    \/\/\/\/
    |||||||||||
    |||||||||||
    Ù‘I

    این هم قلاب!

  8. اصولن مگه گرما (اگه زباد باشه) نمی سوزونه؟
    حالا شما تصور کن، مثلن همین آقای خاتمی، بس که پشتش گرم بود سوخت! البته من خودم ندیدم. : )

  9. من فکر می کردم موضوع این پست شما مرتبط با پست قبلیه که گویا اشتباه می کردم!
    انتزاعی هم اشاره به پست قبل داشت: وقتی شما فعالیت تمپورال لوب کورتکس یا پری‌فرانتال ‌ Ùˆ … رو به کرامت انسانی گره Ù…ÛŒ زنید من اسمشو Ù…ÛŒ ذارم “بحثی انتزاعی”!
    بی پیکر بودن فضای یک وبلاگ شخصی هم یعنی همین نوع بحث هایی که به هزار ور کشیده می شه در کامنت دونیش چون مثل یک کلاس درس یا کارگاه یا هر جمع دیگه ای شکل و فرم صددرصد مشخصی نداره, بنابرین قوانین کمتری براش چهارچوب می سازه.
    میز شام هم یک اصطلاح دم دست بود حالا شما به جاش فرض کنید یک آتشکده یا هال یا تراس… ونه چندان “صمیمی” ازین جهت Ú©Ù‡ افراد شرکت کننده در بحثها الزامن همدیگه رو نمی شناسن Ùˆ اگر انگیزه ای برای پیش برد بحث نداشته باشن٬ تعهدی هم ندارن!

  10. خیلی دلتنگم سولوژن خیلی
    گاهی آدمی در زندگی کم می آورد
    و این نوشته ات به سکوت طولانی ام پایان داد
    گروه های پشت گرمی بسیار کمتر از آنی هستند که می پنداریم
    و چه خوب است که چون تویی دوست ناشناخته در این زندگی وجود دارد که هم درد و هم فکر باشی

  11. به پاس پارس: بسیار ممنونم پاس پارس عزیز! (:

    به جای خالی: آها!، پس از اون لحاظ! (;

    به مانا: آها! حالا به‌تر فهمیدم. من درک‌ام از واژه‌ی «انتزاعی» کمی با برداشت شما تفاوت دارد. انتزاعی را چیزی می‌دانم که ربطش به دنیای خارج کمینه باشد. مثلا منطق را انتزاعی می‌دانم و خیلی وقت‌ها ریاضی را و مدل‌سازی‌های ریاضی از جهان را.
    در مورد بی‌پیکر-بودن هم فهمیدم.
    صمیمی را هم البته کمی جور دیگری تعبیر می‌کنم: صمیمی را در مقابل خصمانه می‌گیرم که خب، در بیش‌تر مواقع به نظرم بحث‌های این وبلاگ خصمانه نمی‌شود.

    به بابک‌: بابک عزیز، اول بگویم که خوش‌حال‌ام دوباره کامنت‌ای ازت دارم و ناراحت‌ام از این‌که می‌شنوم دل‌تنگ‌ای.
    و کاملا موافق‌ام که انسان گاهی کم می‌آورد و می‌دانم خیلی وقت‌ها این کم‌آوردن‌ها خیلی راحت رفع می‌شوند اگر گروه پشت‌گرمی‌ی مناسب‌ای وجود داشته باشد و البته که درک می‌کنم که گروه‌های پشت‌گرمی همان‌طور که گفته‌ای کم‌تر از آن‌ای هستند که بیش‌تر آدم‌ها تصور می‌کنند.
    و در نهایت خوش‌حال می‌شوم اگر بتوانم کمک‌ات کنم یا دست‌کم حرف‌های‌ات را بشنوم.

  12. خوبیش اینه که در به در دنبالشی و در حمین حین فشارهای زمانه چون کارد به استخوانت وارد می آید تا گروه تو را دریابدو مرهم به زخمت بگذارد.

  13. ممنون سولوژن عزیز
    حتما حتما
    دوست تو بابک

  14. کاملا موافقم!گروه پشت گرمی…
    اما گاهی به خودم Ù…ÛŒ Ú¯Ù… این قرتی بازیا چیه!یعنی اگه اینا نباشن تو نمی تونی مثلا اعتیادتو ترک کنی؟انقدر بهم Ù…ÛŒ ریزی…ØŸ
    گروه پشت گرمی گاهی منو بسیار آماده خور و غر غرو می کنند!

  15. این گروه این روزا واسه من زیاد شدند!اما کم کم افرادش حرف های معجزه آساشون رو از دست دادن و در نگاه من تبدیل شدند به یک سری آدم شعار ده و آخر یک گروه بزرگ به 2 نفر خلاصه شد! که اثر مخربشون شاید بیشتر از اثر مثبتشون باشه!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *