گیریم ننویسم! آیا دنیا جای به‌تری می‌شود؟
مدت زیادی می‌شود چیزی ننوشته‌ام. نه در ضدخاطرات Ùˆ نه در Ø¯ÙØªØ± یادداشت‌های شخصی‌ام. گزارش علمی Ùˆ غیره،‌ چرا،‌ نوشته‌ام Ùˆ می‌نویسم Ú©Ù‡ این زورکی است Ùˆ بهانه‌بردار نیست. Ùˆ نه Ùکر کنید Ú©Ù‡ ننوشته‌ام چون خبری نبوده باشد Ú©Ù‡ بود Ùˆ بوده است Ùˆ خواهد بود. ننوشته‌ام چون …
و می‌پرسد: «ننوشتن از برای چه؟!»
و پاسخ می‌آید:‌ «الله اعلم!»،
Ùˆ پاسخ می‌آید: «نکند دچار Ù‚ÙÙ„ نوشتاری(!)‌ شده بوده باشم؟»،
Ùˆ تامل -هر چند اندک‌ای- Ùˆ آن‌گاه پاسخ:‌ «در زمان تجاوز غاصبان Ùˆ جنایت قصابان Ùˆ خون‌ریزی‌ی خون‌خواران Ùˆ پرده‌دری‌ی بی‌آبرویان Ùˆ سنگ پراکنی‌ی جاهلان هم مگر می‌توان در گوشه‌ای Ø±Ø§ØØª نشست Ùˆ آرامْ آرام، کلمهْ کلمه جوهر بر کاغذ روان کرد Ùˆ نوشت؟».
بی‌تامل زیرگوش‌ام آرام می‌خواند: «همین را،‌ همین را آن‌ها؛ همین سکوت‌ات مگر آن‌ها را غش نمی‌برد از شادی؟» Ùˆ ادامه می‌دهد: «بنویس! گیریم کم‌تاثیر باشد، گیریم اصلا ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡â€ŒØ§ÛŒ نداشته باشد،‌ اما سکوت٠سرزمین مردگان را شکسته‌ای، نشکسته‌ای یار٠من؟!»
و من،
آرام،
قلم بر می‌دارم و می‌نویسم: «گیریم ننویسم! آیا دنیا جای به‌تری می‌شود؟»