مرکز جهان، این‌جا، خودْ، من بودم!
سالیان سالبه قدمت بیش از کیهان،مرکز جهاناین‌جا، خودْ، من بودم!روزگار است امامی‌چرخد Ùˆ می‌رقصدمرکز جهان اینککمی آن طرÙ‌ترسر بر پای من گذاشتهخواب‌های رنگی می‌بیند.
6 thoughts on “مرکز جهان، این‌جا، خودْ، من بودم!”
یک عاشقانه ی آرام؟
واییییییییییی Ùوق العاده لطی٠بود…
اين شعر يه بوايي مي داد 🙂
Øالا خوب است یا بد است؟ D:
به آرماتیل: به گمان‌ام! (;
به نرگس: ممنون!‌ (:
به بوگی: نه قربان، در ضدخاطرات هیچ چیزی بو نمی‌دهد!
به zero:‌ عجب سوال‌ای می‌Ùرمایید!
لذتشو ببر.