Ù‡Ùت گزاره نیمه‌معتبر درباره‌ی اعتیاد Ùˆ مصائب دیگر
(Û±)
اعتیاد از بین نمی‌رود، بلکه از Ùرم‌ای به Ùرم دیگر تبدیل می‌شود.
(Û²)
اعتیاد بر سه مرØله است:
معتاد ابتدا از Ùعل خود شرم‌سار شده Ùˆ همیشه سعی در پنهان‌کاری دارد؛
مدتی که گذشت و وابستگی ده‌چندان شد، معتاد سرسپرده‌ی تمام‌وقت٠اعتیادش می‌شود؛
و وقتی زمان جدایی رسید، رنج٠ترک -چه کوتاه‌مدت و چه بلند- اجتناب‌ناپذیر و دردناک خواهد بود.
خلاصه «شست»: شرم، سرسپردگی، ترک.
(Û³)
اعتیاد صور رنگارنگی دارد:
اعتیاد به اÙیون‌جات یک نوع آن است،
اعتیاد به Ùیلم Ùˆ کتاب نوع٠دیگر؛
شعر و زن و شراب نیز در طول تاریخ از لذت‌بخش‌ترین اعتیادها بوده‌اند و از خانه‌براندازترین‌شان نیز،
هم‌چون باور به Ùرا-طبیعت Ú©Ù‡ از خانمان‌سوزترین‌٠ایشان بوده است.
ولاکن این روزها اعتیاد پر زرق Ùˆ برق‌تر از همیشه شده است: اعتیاد٠چک٠مداوم ای‌میل، Ùیس‌بوک، توییت هر ساعته، وبلاگ‌خوانی با Ùˆ بی گودر، بالاترین، یوتوب‌گردی Ùˆ خدا می‌داند هزار Ú©ÙˆÙت Ùˆ زهرمار دیگر.
(Û´)
اعتیاد رنج دارد،
لذت دارد،
درمان ندارد.
(Ûµ)
پدر Ùˆ مادری Ú©Ù‡ Ùرزند خویش را درست Ùˆ به راه صØÛŒØ Ù…Ø¹ØªØ§Ø¯ نکنند، از رØمت خداوند به دورند.
(Û¶)
اعتیاد را عشق است!
(Û·)
معتادتم!
14 thoughts on “Ù‡Ùت گزاره نیمه‌معتبر درباره‌ی اعتیاد Ùˆ مصائب دیگر”
Ay gofti baradar, man ke kharabe 2-3 taam. Jane khodet age rahe hal paida kardi darigh nakon
ای بابا ای بابا آن طر٠ها Ø¶Ø±ÛŒØ Ù†ÛŒØ³ØªØŸØŸ D:
Øر٠دل زدین سولوژن جان / بسی لذت بردیم از خواندش !
از اینکه میبینم من تنها نیستم یکم خوشØال شدم! آخه اعتیاد رو دست جمعی عشق است!
برم توی Ùیسبوک این نوشته ات را لینک کنم(:
این Ú©Ù‡ اعتیاد رو دست جمعی عشق است خیلی مواÙقم 🙂
به کدوماشون سولو جان؟ 😉
سلام
خبری خواندم در سایت ندای آزادی با عنوان
“درخت سبز امید” در دانشگاه آلبرتا کانادا
http://www.irangreenvoice.com/article/2010/feb/25/1582
می توانم خواهش کنم در این مورد خبری بدهید؟
اعتیاد مساوی معتاد ضربدر عشق به توان دو!
Hala bayad beshinim ba ham bahs konim bebinim behtarin chiz chie ke behesh motad beshim!
اعترا٠: معتادتیم ضدخاطرات.
عشق است 🙂
اعتیاد به مرد Ùˆ ابسولوت رو به بند دو اضاÙÙ‡ کنید.Øتی بی شعر.
به سامان: راه دارد، ØÙ„ ندارد!
به zero: بودجه نیست،‌ وگرنه Ø¶Ø±ÛŒØ Ú©Ù‡ سهل است، اصلا بارگاه به‌پا می‌کردیم برای خوانندگان عزیزی چون شما! (;
به رها: قربان شما! ضدخاطرات در خدمت درددل‌های شما!
به بتسی: به شرطی از نوع «عشقولانه» به یک معشوق واØد نباشد.
به رامین:‌ (:
به روزبه دانشور: دست‌جمعی معتاد شوید، اما عاشق نشوید یا اگر می‌شوید Øرمت‌ها را نگاه دارید یا اگر نگاه نمی‌دارید، دست‌کم به چیزی معتاد شوید Ú©Ù‡ بیارزد.
به راØیل: (;
به سØر خرسند: نمی‌دانم Ú†Ù‡ کس‌ای برپای‌اش کرده، اما دیده‌ام‌اش. اگر خبری داشتم، همین‌جا می‌نویسم.
به خرس قطبی: Ùرموله‌کردن چیزها هم جزو اعتیادهای نه‌چندان همه‌گانی است.
به لنیوم: بنشینیم Ùˆ بØØ« کنیم!
به blikebright: قربان شما!
به «از زندگی»: بلی، بلی!
به نرگس: به مرد هم مگر می‌شود معتاد شد؟! به ØÙ‚ چیزهای نشنیده! (;