* آن‌چه باعث می‌شود کس‌ای را با لقب «استاد» خطاب کنیم کدامین خصلت او یا ØرÙه‌اش است؟
* چرا خواننده‌ی موسیقی‌ی سنتی را استاد Ùلانی خطاب می‌کنیم Ùˆ می‌گوییم «استاد شجریان»، اما مثلا نمی‌گوییم «استاد هتÙیلد» یا «استاد جاش گروبان» یا دست‌کم «استاد پاوروتی»؟
* چرا ما «استاد Ùرشچیان» داریم (تلÙیق مینیاتور ایرانی Ùˆ بارقه‌های نقاشی‌ی اروپایی) اما مثلا «استاد پیکاسو» یا «استاد دالی» نداریم؟ آیا تÙاوت در ایرانی‌بودن شخص است یا در سبک هنری؟
* آیا سن مهم است؟ آیا همایون شجریان را «استاد شجریان» خطاب می‌کنیم یا تنها Ù…Øمدرضا شجریان را استاد می‌نامیم؟ البته Ù…ØÙ„ بØØ« است، اما صدای همایون خیلی بدتر از صدای Ù…Øمدرضای Ùعلی نیست – اگر به‌تر نباشد.
* آیا سابقه همان اهمیت سن را دارد؟ مثلا اگر موسیقی‌نوازی با ۲۰ سال سابقه‌ی نوازندگی داشته باشیم،‌ استاد خطاب‌کردن‌اش ربطی به این دارد که او از سن ۵ سالگی شروع به نوازندگی کرده باشد (یعنی در آن زمان ۲۵ سال سن داشته باشد) یا از ۴۰ سالگی (و در نتیجه ۶۰ ساله باشد)؟
* با این‌که لقب رسمی مدرسان دانش‌گاه، «استاد» (پروÙسور) است، اما به نظرم بیش‌تر ایشان را با لقب مدرک دانش‌گاهی‌شان خطاب می‌کنند: دکتر Ùلانی، دکتر بهمانی. گرچه خطاب‌کردن «استاد» نیز نارایج نیست، اما به نظر می‌آید اشاره‌ی معنایی این «استاد» با «استاد» در «استاد شجریان» تÙاوت‌هایی داشته باشد Ùˆ اولی بیش‌تر به «ØرÙه‌» شخص اشاره‌کند: استاد به معنای آموزگار بسیار متخصص. وقتی استاد٠دانش‌گاه در Ù…Øیط غیردانش‌گاه‌ای باشد Ùˆ توسط کس‌ای جز دانش‌جویان‌اش خطاب شود، معمولا به صورت «دکتر Ùلانی» خطاب می‌شود Ùˆ نه «استاد Ùلانی» (معمولا در این شرایط استاد در چنین جمله‌ای به کار می‌رود: «استاد! نمره‌ی ما رو Ú©Ù… دادیدا!»).
* چرا ما به دانش‌مندان علوم، استاد -نه به معنای ØرÙه‌ای‌ی آن- نمی‌گوییم یا خیلی کم‌تر می‌گوییم نسبت به مثلا Ùلان هنرمند؟
* در گذشته چگونه بوده است؟ آیا ما استاد ابوعلی‌سینا داشته‌ایم؟ استاد ابوریØان بیرونی؟ Øدس می‌زنم پاسخ منÙÛŒ باشد.
* چرا ما استاد ملکیان داریم؟
* آیا در گذشته‌ی دور، ما به خوانندگان موسیقی استاد خطاب می‌کرده‌ایم؟ نمی‌دانم.
*‌ Ùرضیه: استاد لقب‌ایست Ú©Ù‡ ما امروزه به کسان‌ای اطلاق می‌کنیم Ú©Ù‡ تخصص Ùˆ تبØر قابل توجه‌ای در یکی از هنرهای ایران قرن‌های گذشته دارند.
* چرا هنر Ùˆ نه علم؟ چرا هنر Ùˆ نه ÙلسÙه؟ چرا هنر Ùˆ نه «علوم دینی»؟
* علم٠مدرن نه تنها هنر Ù…Øسوب نمی‌شده Ùˆ نمی‌شود، بلکه Øتی تخصص‌ای قابل توجه Ùˆ با-ارزش در ایران قدیم نیز نبوده است.
* ÙلسÙه؟! «Ùیلسو٠مورد نظر یاÙت نشد.»
* متخصص «علوم دینی» از سلسله‌مراتب نام‌گذاری‌ی دیگری بهره می‌جوید: Øجت‌السلام، آیت‌الله Ùˆ غیره.
* در مورد منزلت موسیقی در ایران قدیم Ø´Ú© دارم. می‌دانم در گذشته‌ی نه چندان دور، موسیقی چندان ارج داده نمی‌شده است Ùˆ مطربی شغل٠شریÙ‌ای Ù…Øسوب نمی‌شده. نمی‌دانم مثلا پنج قرن پیش نیز چنین بوده است یا خیر. اما می‌دانم موسیقی‌ی سنتی یکی از هنرهایی‌ست Ú©Ù‡ بی چون Ùˆ چرا می‌توان به ایران قدیم نسبت داد. هم‌چنان است هنر مینیاتور، سÙال‌گری Ùˆ بسیاری دیگر از هنرهای دستی.
* تصور ما از چیزی ممکن است با واقعیت تÙاوت داشته باشد. اگر موسیقی‌ی سنتی ایرانی برای‌مان نشانه‌ای از هنر اصیل است Ùˆ ارج نهادن‌اش واجب، هیچ دلیل‌ای ندارد پانصد سال پیش هم چنین بوده باشد (من نمی‌دانم). درست همان‌طور Ú©Ù‡ اگر شاه‌نامه برای‌مان شاه‌کاری ادبی است، در زمان سرودن‌اش ولیکن به اØتمال زیاد مردم شب به امید بیت‌ای تازه از Ùردوسی به خواب نمی‌رÙتند.
* اگر Ùرضیه‌ی بالای‌ام درست باشد، شاید بتوان دلیل اطلاق لقب استاد در بسیاری از هنرهای سنتی را این‌گونه توجیه کرد Ú©Ù‡ ارج Ùˆ مقام قایل‌شدن برای مقام «استادی» راه‌کار Ùرهنگ٠هنرهای سنتی برای ØÙظ خویش بوده است. با پراهمیت نشان‌دادن متخصص آن نوع هنرورزی این باور عمومی Ø´Ú©Ù„ می‌گیرد Ú©Ù‡ هنر سنتی ارزش بسیاری دارد. Ùˆ اگر چیزی ارزش بسیاری داشته باشد، Ùراموش‌کردن Ùˆ به کناری نهادن‌اش ساده نخواهد بود.
* Ùرهنگ علم‌ورزی در ایران هیچ‌وقت آن‌قدر قوی نبوده است Ú©Ù‡ علم بخواهد چنین Ùضای ارزشی‌ای در کنار خود ایجاد کند.