Øدیث روز: اثر دینامیکی‌ی چرخش روزگار بر ارزش‌گزاری سوژه‌ی شناسا
«نو Ú©Ù‡ اومد به بازار، کهنه شود دل‌آزار!» – علامه لیاپانویچ
«نو Ú©Ù‡ اومد به بازار، کهنه شود دل‌آزار!» – علامه لیاپانویچ
توکیو مجموعه‌ای از سه Ùیلم کوتاه Øدودا نیم‌ساعته است در Ùضای شهر توکیو. Ùیلم اول Interior Design نام دارد Ùˆ Michel Gondry کارگردانی‌اش کرده؛ Ùیلم دوم Merde است به کارگردانی‌ی Leos Carax Ùˆ آخرین Ùیلم Shaking Tokyo است به کارگردانی‌ی Joon-ho Bong.
Ùیلم را تصادÙÛŒ انتخاب کردم. داشتم بین Ù‚Ùسه‌ی Ùیلم‌های تازه می‌گشتم Ú©Ù‡ این Ùیلم را دیدم. هم از Ø·Ø±Ø Ø±ÙˆÛŒ جلدش خوش‌ام آمد Ùˆ هم چون Øس خوش‌آیندی نسبت به Ùضای عمومی‌ی شهرهای ژاپن دارم، تصمیم به انتخاب Ùیلم کردم. این‌که Michel Godry کارگردان Ùیلم Eternal Sunshine of the Spotless Mind هم بوده است نیز طبیعتا بی‌تاثیر نبود.
Ùیلم اول (Interior Design) راجع به زن Ùˆ شوهری است Ú©Ù‡ به توکیو می‌آیند تا کار پیدا کنند Ùˆ خانه. Ùضای Ùشرده‌ی توکیو Ø®Ùقان‌آور است Ùˆ کاریابی سخت. Ùˆ با این وجود به قول مرد قهرمان داستان هم‌چنان بین ساختمان‌ها Ùضایی خالی برای روØ‌های سرگردان وجود دارد. Ùˆ ناگهان اقبال از سوی جامعه‌ی هنری به سوی‌شان «Øمله» می‌کند. Ùˆ تاثیر این اقبال جادویی بروز می‌کند. این Ùیلم را دوست داشتم.
Merde همان shit است اما به Ùرانسه! در هیاهوی شهر ناگهان مردی در٠سیستم Ùاضلاب را باز می‌کند Ùˆ کج کج راه می‌رود Ùˆ مردم را انگولک می‌کند. توکیو ÙˆØشت‌زده شده است Ùˆ اخبار پر شده است از Ùیلم‌های موبایلی‌ای Ú©Ù‡ از این مرد بدهیبت گرÙته شده است. Ùیلم به تدریج بیننده را با این شخص آشناتر می‌کند Ùˆ Øتی بعدتر می‌توانید بÙهمید Ú©Ù‡ انگیزه‌ی او از این کارها Ú†Ù‡ بوده است. آیا واقعا می‌Ùهمید؟
وقتی این Ùیلم را می‌دیدم به این Ùکر می‌کردم Ú©Ù‡ گویا ژاپنی‌ها سابقه‌ای سنتی در مواجهه با تهدیدهای عجیب Ùˆ غریب دارند. گاهی اسم این تهدید گودزیلاست Ùˆ هیبت‌ای هیولایی دارد، گاه‌ای این باباست Ùˆ با هیبت‌ای چندش‌آور. این Ùیلم را با این‌که داستان جالب‌ای داشت خیلی دوست نداشتم.
Ùیلم آخر Shaking Tokyo است. Ùیلم راجع به شخص‌ای‌ست Hikikomori! یعنی چه؟ Hikikomori به شخص‌ای می‌گویند Ú©Ù‡ اÙراطی از دیگران دوری می‌جوید Ùˆ گوشه‌ی عزلت برمی‌گزیند (یعنی Ú©Ù…ÛŒ بیش‌تر از من Ùˆ شما). داستان Ùیلم راجع به مردی است Ú©Ù‡ سر هر ماه در پاکت‌ای از پدرش پول دریاÙت می‌کند، همه چیز را از بیرون تلÙÙ†ÛŒ سÙارش می‌دهد Ùˆ با هیچ کس‌ای هم چشم در چشم نمی‌شود تا آن‌که …
خب، قرار نیست بگویم داستان Ùیلم چیست جز این‌که در Ùیلم هم جابه‌جایی نقش عزلت‌گزیده Ùˆ اجتماع داریم، هم زلزله داریم Ùˆ هم پیتزا! Ùیلم را دوست داشتم Ùˆ هنوز مطمئن نیستم اولین Ùیلم را بیش‌تر پسندیدم یا این آخرین را. هر دو خوب بودند.
من سابقه‌ی چندانی در دیدن Ùیلم کوتاه ندارم، اما به نظرم اگر از داستان کوتاه‌خوانی لذت می‌برید Ùˆ Ùیلم‌دیدن به طور Ú©Ù„ÛŒ را هم دوست دارید، از این Ùیلم هم لذت خواهید برد.
مرتبط: پیش‌نمایش در YoutubeØ› صÙØÙ‡ Ùیلم در ویکی‌پدیا؛ صÙØÙ‡ Ùیلم در imdbØ› نقد Roger Ebert
خلبان پیشین هواپیمای جنگی Ú©Ù‡ از پرواز می‌ترسد به دنبال جلب‌نظر معشوق سال‌های پیش خود -Ú©Ù‡ مهمان‌دار یک هواپیمای مساÙری است- سوار پرواز لوس آنجلس به شیکاگو می‌شود. بقیه‌ی ماجرا کمدی‌ای‌ست Ú©Ù‡ در این پرواز Ùˆ Øول Ùˆ Øوش‌اش می‌گذرد.
Ùیلم ساخته‌ی Û±Û¹Û¸Û° است Ùˆ طنزیده‌‌ای (spoof/نقیضه) از Ùیلم Zero Hour. Ùیلم هیچ چیزی عمیقی ندارد (مگر شاید اتو-پایلوت‌اش) اما به اندازه‌ی کاÙÛŒ صØنه‌ی خنده‌دار دارد. Ùیلم را تنها نبینید Ùˆ به ریش Ùیلم‌های هواپیمایی بخندید.
مرتبط: نقد راجر ابرت؛ صÙØÙ‡ Ùیلم در ویکی‌پدیای انگلیسی؛ صÙØÙ‡ در imdb
«آدم باید هر روز در خیابان چند متلک بار دختران کند، چند جوک سکسیستی بگوید Ùˆ اگر دست داد شب‌ها جوراب‌های‌اش را بدهد زن‌اش بشوید.» – علامه جاهلی‌زاده
مطمئن باشید اگر اسم‌تان دوست‌تان «غزل» است، به اشتباه برای‌اش نامه ننویسید Ú©Ù‡ «غزال جان! نمی‌دونی چقدر دل‌ام برات تنگ شده Ú©Ù‡ شب‌ها دیگه Øتی خواب‌ام نمی‌بره؛ قربونت برم الهی!» چون ممکن است در خلوص نیت‌تان Ø´Ú© کند. Øالا از من Ú¯Ùتن. (به جای غزال Ùˆ غزل هر اسم معادل‌ای بگذارید در اصل قضیه تÙاوت‌ای ایجاد نمی‌شود.)
Øدیث بالا هم از آقای کارنگی است Ú©Ù‡ Øامد [Ùˆ اØتمالا آزاد] اعتقادی به‌اش ندارند!
«لَیَکَ (Û±) آن‌چه مردم را لایک می‌آید همان نیست Ú©Ù‡ به Ùکرشان Ùرو می‌برد (Û²) Ùˆ یا کامنت می‌طلبد (Û³) Ùˆ هیچ‌کدام نیز آن نباشد Ú©Ù‡ به کار دنیا Ùˆ آخرت‌‌شان بیاید. (Û´) Ùˆ همانا ایشان از خاسران‌اند مگر به Ùید٠ضدخاطرات Ú†Ù†Ú¯ زنند. (Ûµ)»
Iron Giant کارتون‌ای‌ست دوست‌داشتنی با داستان‌ای قشنگ Ùˆ به اندازه‌ی کاÙÛŒ Ù…ØÚ©Ù…. ماجرا به طور خلاصه Øول Ùˆ Øوش روبات‌ای از Ùضا-آمده می‌گردد Ùˆ روابط روباتی-انسانی‌ای Ú©Ù‡ او با کودک‌ای برقرار می‌کند. Ùضای کارتون، Ùضای جنگ سرد است؛ در نتیجه می‌توان انتظار داشت Ú©Ù‡ کاراکترهای داستان ذهنیت ترسیده Ùˆ نگران آن زمانی داشته باشند (بیش‌تر در ویکی‌پدیا).
این کارتون Ú©Ù‡ در سال Û±Û¹Û¹Û¹ پخش شده توسط Brad Bird کارگردانی شده است. این آقا را من پیش‌تر نمی‌شناختم، اما برای خودش ستاره‌ای‌ست. مطمئن‌ام Øتما یکی از کارتون‌های‌اش را دیده‌اید. آقای بÙرد کارگردان Incredibles بوده است Ùˆ Ratatouille Ùˆ البته یک اپیزود سیمپسونز.
این Ùقط یک بخش ماجراست. بخش دیگر -Ú©Ù‡ امیدوارم ترغیب‌تان کند تا کارتون را ببینید- این است Ú©Ù‡ داستان Ùیلم بر اساس کتاب Iron Man از شاعر معرو٠تد هیوز (Ted Hughes) است. این آقا را اگر به عنوان شاعر نمی‌شناسید، Øتما به عنوان شوهر سیلوا پلت (Sylvia Plath) خواهید شناخت. این کتاب Iron Man البته ربطی به کتاب کمیک‌ای با همین نام ندارد Ùˆ در نتیجه این کارتون هیچ ربطی به Ùیلم Iron Man هم ندارد (گویا تد این داستان کودکان را پس از مرگ سیلوا نوشته است تا از آلام Ùرزندان‌اش بکاهد).
دیدن این کارتون برای‌ام جالب بود چون علاوه بر داستان لطیÙ‌اش، نقاشی‌هایی کاملا متÙاوت داشت با آن‌چه در کارتون‌های امروزین می‌بینیم. Ùˆ جالب این‌که ارتباط برقرارکردن با نقاشی‌های قدیمی -Ú©Ù‡ Ùوتورئالیسم کارتون‌های امروزین را ندارند- اتÙاقا سخت نیست. Øتی ممکن است وسط کارتون به این نتیجه برسید Ú©Ù‡ کاش کارتون‌های امروزین این‌چنین شبیه به واقعیت نبودند.
خلاصه این‌که اگر کارتون دوست دارید، Iron Giant کارتون خیلی خوبی‌ست با داستان‌ای بس انسانی.
بعضی آخر Ù‡Ùته‌ها چون تخم‌مرغ نیم‌بندند. نه این‌که خوب Ùˆ خوش‌مزه نباشند، اما بنیه‌شان شل Ùˆ ول است Ùˆ در نهایت بهره‌ات نیمه خواهد بود Ùˆ نص٠دیگر به هدر می‌رود. Ù‡Ùته‌ی جدید Ú©Ù‡ شروع می‌شود، نه آن‌قدر بی‌استراØت بوده‌ای Ú©Ù‡ بگویی گور بابای بقیه Ùˆ به خودت یک روز مرخصی بدهی، Ùˆ نه آن قدر پر انرژی‌ای Ú©Ù‡ بگویی آخ جان، Ù‡Ùته‌ی تازه!
تا هنگامی Ú©Ù‡ رÙتارهای درون‌گروه را نیک Ùˆ کردار برون‌گروه را شر بدانیم، اخلاق‌مداری بس آسان است. هنر آن است Ú©Ù‡ چنان مردمان را زیر ذره‌بین‌مان ببریم Ú©Ù‡ درون یا برون‌گروه بودن Ùاعل رÙتار در قضاوت‌مان ذره‌ای تغییر ایجاد نکند.
«هر دانش‌جویی در روز باید پنج چکیده مقاله بخواند، دو ساعت با قلم Ùˆ کاغذ Ù…Øاسبه انجام دهد Ùˆ اگر دست داد دو پاراگرا٠هم مقاله بنویسد.» استاد میکائیل آهنین