سرمایه‌دار نازک‌دل
شبان‌گاهان در کنج تنهای سرد Ùˆ نمور خویش مرگ کودکان اÙریقایی را مویه می‌کرد Ùˆ از خشم استثمار کارخانه‌های شرکت‌های چند ملیتی در چینْ بر موهای‌اش Ú†Ù†Ú¯ می‌زد. صبØ‌هنگام در دÙتر ریاست شرکت گانمور-لیستن زیر نرخ‌های جدید بهره را امضا می‌کرد.
 به طور خیلی اتÙاقی این‌ها همه با هم رخ می‌دهند – بدون هیچ برنامه‌ریزی‌ی پیشین:
- کتاب چه می‌خوانم؟ Unconscious Civilization از John Ralston Saul.
- در نیویورک Ùˆ بقیه‌ی جاها Ú†Ù‡ اتÙاق‌ای می‌اÙتد؟ Occupy Wall Street
- استیو جابز میلیارد می‌میرد. نصÙ‌مان برای‌اش سینه می‌زنیم، نص٠بقیه نیم دیگر را مسخره می‌کنیم.
سوال: آیا زیر باران نباید با سرمایه‌دار نازک‌دل خوابید؟
8 thoughts on “سرمایه‌دار نازک‌دل”
اصلا زیر باران می شود خوابید؟! (لبخند)
به تبسم: بله! (چشمک!)
جمعیت Øمایت از سرمایه داران بینوا :
“سرمایه داران هم دل دارند خب
دلشان هم نازک است”
مي رسيم به پرسش اساسي كه آيا ثروت اندوزي چيز خوبي هست يا نيست؟ آيا ثروت اندوزي با اخلاقيات سازگاري دارد يا خير؟
به بوگی: سوال مهم‌ای است. به نظرم آن‌چه مهم است Ùˆ مساله را اخلاقی یا غیراخلاقی می‌کند این است Ú©Ù‡ آیا در Ùرآیند ثروت‌اندوزی رÙتار غیراخلاقی‌ای رخ می‌دهد یا نه؟ مثلا، قتل دیگری برای دزدیدن مال‌اش از نظرم غیراخلاقی است (دقیق‌تر بگویم: با اخلاق من ناسازگار است).
جناب سولوژن، البته در مورد اخلاقيات موضوع كمي پيچيده مي شه. به نظر من چيزي به نام مطلقن اخلاقي يا مطلقن غير اخلاقي وجود نداره. بيشتر موضوعي آماريه. البته موضوعاتي هم وجود دارن كه درصد اخلاقي بودن يا برعكسش اين قدر زياده كه اونها رو مطلق Ùرض مي كنيم در صورتي كه اين طور نيستن.
اما در مورد ثروت اندوزي، بيشتر شبيه يه بازيه. بازي كه در اون همه در يك چهارچوب با هم مسابقه مي دن. البته كسايي كه چهار چوب Ùˆ قوانين رو نقض مي كنن مثلن كلاه برداري مي كنن يا دزدي ديگه شامل اين Ùرضيه نمي شن. البته اين به اين معني نيست كه چهار چوب ها هميشه درست هستن. اما وقتي در اون چهارچوب قرار مي گيريم ديگه نمي تونيم مثلن بگيم “نامردي كردي كه به تيم ما Ú¯Ù„ زدي Ùˆ ما باختيم چون ما ناراØت مي شيم.”
مدتها پيش يه Ùيلم ديدم به نام “You’ve got mail” با بازيگري تام هنكس Ùˆ Ù…Ú¯ رايان. خيلي قشنگ اين موضوع رو به تصوير كشيده.
به بوگی: بله، مواÙق‌ام. بØØ« اخلاق، بØØ« پیچیده‌ Ùˆ دشواری است. در Øال Øاضر من اعتقادی به این‌که می‌توان گزاره‌ای را به خودی‌ی خود ارزش‌ نهاد ندارم. در نتیجه بØØ« اخلاق مطلق از نظرم بی‌معنا است. وقتی از اخلاق صØبت می‌کنم، معمولا از اخلاق شخصی‌ام صØبت می‌کنم Ú©Ù‡ الزاما با اخلاق شخصی‌ی شما یک‌سان نیست اما از طر٠دیگر ممکن است شباهت‌های زیادی داشته باشد چون به هر Øال هر دوی‌مان در یک جامعه بزرگ شده‌ایم Ùˆ مهم‌تر از آن انسان‌ایم (به عنوان موجودی بیولوژیک Ùˆ نه به عنوان موجودی متصل به عالم معنا) Ùˆ مسیر تکامل‌مان (Ú†Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø¨ÛŒÙˆÙ„ÙˆÚ˜ÛŒÚ©ÛŒ Ùˆ Ú†Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ùرهنگی) خیلی شبیه بوده است.
در مورد ثروت‌اندوزی Ùˆ شباهت‌اش به بازی: می‌توانم این دیدگاه را درک کنم، اما یک سوال مهم برای‌ام پیش می‌آید: اگر من تصمیم بگیرم در بازی‌ی شما شرکت نکنم ولی دنیای اطرا٠گزینه‌ی دیگری پیش روی‌ام نگذارد، Ú†Ù‡ باید بکنم؟ به نظرم بین بازی‌ی اختیاری Ùˆ بازی‌ی اجباری باید تÙاوت گذاشت.
Ùˆ ممنون از پیش‌نهاد Ùیلم. تام هنکس Ú©Ù‡ البته Øسابی دوست‌داشتنی است. سعی می‌کنم ببینم‌اش.
در مورد بازي اجباري Ùˆ اختياري كاملن ØÙ‚ با شماست. به نظر من اين همون جاييه كه انسان مبارز Ùˆ انقلابي از ديگران متمايز مي شه. مي شه انقلابي Ùˆ مبارز بود Ùˆ با بازي اجباري مبارزه كرد. مي شه هم قوانين بازي رو پذيرÙت Ùˆ بازي كرد. اما بايد اين رو هميشه بپذيريم كه براي هر كدوم از اين انتخاب ها هزينه اش رو هم بايد بپردازيم. يه كمي نا عادلانه است. اما مهمترين بي عدالتي با اومدنمون به اين دنيا اتÙاق اÙتاده. 🙂