مرگ دیکتاتورْ سزای‌اش نیست!
دیکتاتورها می‌میرند! صدام دست‌گیر Ùˆ اعدام شد، قذاÙÛŒ نیز کشته شد. هیتلر خودکشی کرد، آیشمن Ù…Øاکمه Ùˆ اعدام شد. Ùˆ آن وقت است Ú©Ù‡ نیش‌خند مردم باز می‌شود Ú©Ù‡ «دیکتاتورها می‌میرند!» Ùˆ زیرچشمی به مجسمه‌ی عظیم دیکتاتور منÙور خویش می‌نگرند.
بله، دیکتاتورها می‌میرند! اما نکته این است Ú©Ù‡ همه می‌میرند. دیکتاتورها استثنا نیستند. شاید گاه مرگ‌شان خشن‌تر باشد، شاید متوسط عمرشان اندکی کم‌تر از مردم عادی باشد (قذاÙÛŒ چند سال‌اش بود؟ صدام چطور؟ هر دو Û¶Û¹ سال! خیلی زیاد نیست، اما خیلی هم Ú©Ù… نیست‌ها!) اما ما عادیون نیز گاه زود می‌میریم، گه‌گاه Øتی خیلی زود می‌میریم Ùˆ گاه Øتی خشن Ùˆ خونین می‌میریم Ùˆ آه Øتی تاسÙ‌بار می‌میریم.
نه! مرگ دیکتاتور، سزای‌اش نیست. چنین تصوری کم‌اهمیت‌شمردن همه‌ی خون‌هایی است Ú©Ù‡ او ریخته است. چنان باوری نادیده‌گرÙتن خودمان است Ú©Ù‡ می‌میریم. در قعر چاه، همه‌ی سنگ‌ها یک‌سان‌اند: Ú†Ù‡ خرده سنگ باشند Ùˆ Ú†Ù‡ کلوخ. دل‌خوش‌کردن به این‌که همه‌مان روزی در ته چاه آرام می‌گیریم خودگول‌زنی است. Ùراموش‌کردن این است Ú©Ù‡ آن‌چه مهم است، خود٠بازی است Ú©Ù‡ پایان٠بازیْ Ùرایی ندارد. امید ما نباید مرگ دیکتاتور باشد،‌ نبود دیکتاتوری باید باشد.
نکته‌ی مهم: هد٠این نوشته متهم‌کردن هیچ‌کس به بی‌عملی نیست – Ú†Ù‡ بی‌عمل باشیم Ùˆ Ú†Ù‡ نباشیم. اصولا مخاطب این نوشته مردم لیبی‌اند Ùˆ کشورهای دوست Ùˆ برادر!
8 thoughts on “مرگ دیکتاتورْ سزای‌اش نیست!”
پله پله باید به این بلوغ Ùکری رسید Ú©Ù‡ دیکتاتوری از بین برود Ú©Ù‡ گمانم Øالا Øالاها خبری از این نبوغ نیست.
به سپیده: Ú©ÛŒ به این بلوغ Ùکری می‌رسیم؟ آیا من رسیده‌ام؟ آیا شما رسیده‌اید؟ Ú†Ù‡ کس‌ای نرسیده است؟
به سپیده: جور دیگری بگویم Ú©Ù‡ Ø´ÙاÙ‌تر باشد. خیلی وقت‌ها از این Øر٠می‌زنیم Ú©Ù‡ ایرانی‌ها هنوز به Ùلان مرØله از Ùرهنگ نرسیده‌اند Ùˆ غیره. دو سوال برای‌ام پیش می‌آید: آیا وقتی چنین ØرÙ‌ای می‌زنیم خودمان را از بقیه جدا می‌کنیم یا خیر؟ اگر بله، چرا؟ Ùˆ سوال دوم این است Ú©Ù‡ Ú©ÛŒ انتظار داریم به آن Ø³Ø·Ø Ùرهنگ مورد نظر Ùرهنگ برسیم. Ùˆ آیا تا آن زمان، Ùرهنگ مورد پسند (مثلا Ùرهنگ یک کشور غربی در زمینه‌ی دموکراسی) آن قدر جلو نرÙته است Ú©Ù‡ مجبور باشیم دوباره برنامه‌ریزی برای آینده بکنیم؟
لایک بسیار!
من Ùکر Ù…ÛŒ کنم خوشØالی از مرگ یک دیکتاتور ØŒ خوشØالی برای مرگ شخص دیکتاتور نیست.در بطن اون امید برای رهایی از دیکتاتوری است Ùˆ خوشØالی از سقوط یک دیکتاتور، برای امید بهبودی اوضاع است.
به n.a: ممنون!
به تبسم: مواÙق‌ام.
بله متاسÙانه مرگ٠دیکتاتور، پایان دیکتاتوری نیست یا Øداقل به این سادگی ها نمی‌توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ است. دموکراسی در گذشته تاریخی می‌طلبد Ú©Ù‡ در آینده نمود کند Ùˆ این Ú©Ù‡ Ú©ÙÛŒ جامعه‌ای به این بلوغ Ùکری می‌رسد تا دموکراسی Ùراهم شود همه‌ی مایØتاج٠یک دموکراسی نیست. اقتصاد سالم هم شرط اساسی است Ú©Ù‡ متاسÙانه چندان ارتباطی با بلوغ Ùکری ندارد. Øالا با این ØرÙ‌ها معلوم نیست Ú©Ù‡ دموکراسی آن غایتی است Ú©Ù‡ همه‌ی ابنای بشر به آن دست پیدا می‌کنند، اما اگر Ùرض کنیم چنین است، پس لا‌اقل ما هنوز به آن نرسیده‌ایم. در جواب سوال شما Ú©Ù‡ در کامنت پرسیدی “آیا وقتی چنین ØرÙ‌ای می‌زنیم …” ØŒ بله با بیان این Øر٠شما از دیگرانی Ú©Ù‡ هنوز به این Øر٠نرسیده‌اند جدا می‌شوید اما از آن‌ها جدا نیستید؛ مثل این‌که در یک آش٠شَلَم شوربا شما از Øبوبات اطراÙ‌تان پخته‌تر باشید. مجموعاً آش Ùˆ جامعه‌ی خوبی نمی‌شود. باید باز‌ هم پخته شود!
این هم بگم D: استÙاده از سکون به جای کاما در سر تیتر جالب بود!
به zero: ما دیگر مغزپخت شدیم و آماده‌ سرو-شدن‌ایم!