آسته بیا، آسته برو که شاپره نیش‌ت نزنه
یا نسخه‌ی اینترنتی‌اش این‌که اگر در بØث‌های اینترنتی شرکت می‌کنی اØتمال این را بده Ú©Ù‡ طر٠مقابل از همان استانداردهای Ùکری/زبانی/Ú¯Ùتمانی‌ی تو پیروی نکند. Ùˆ البته بر همگان بارها Ùˆ بارها به شخصه ثابت شده است Ú©Ù‡ برخوردهای غیر چهره به چهره‌ی آدم‌ها، مخصوصا برخوردهای اینترنتی، می‌تواند بی‌ادبانه Ùˆ نامØترمانه باشد. در دنیای مجازی آدم‌ها Øاضرند ØرÙ‌هایی بزنند Ú©Ù‡ جرات بیان Øضوری‌اش را ندارند. شاید دلیل چنین پدیده‌ای این است Ú©Ù‡ دیدن چهره‌ی طر٠مقابل مکانیزم‌های empathy (هم‌Øسی؟*) را در مغز Ùعال می‌کند Ú©Ù‡ باعث خویشتن‌داری در Ú¯Ùتار می‌شود.
چنین تÙاوت استانداردهایی صد البته می‌تواند هم از جانب دیگران بر من باشد Ùˆ هم از جانب من بر دیگران. کوبیدن Ùˆ تخطئه‌ی دیگران Ú©Ù‡ البته ساده است Ùˆ تا Øدی بنا به طبیعتْ کار هر روزه‌مان؛ پس بگذار از خودم بگویم: پیش آمده Ú©Ù‡ نوشته‌های اینترنتی‌ی خود را خوانده Ùˆ ببینم Ú©Ù‡ نسبت به طر٠مقابل نه بی‌ادب، اما دست‌کم نامهربان بوده‌ام. Ùˆ مطمئن‌ام Ú©Ù‡ موارد بیش‌تری وجود داشته Ú©Ù‡ چنان کرده‌ام Ùˆ Ù†Ùهمیده‌ام.
آیا باید پشیمان Ùˆ شرم‌سار باشم؟ نمی‌دانم! به نظرم در خیلی از مواقع لازم به چنان سخت‌گیری‌هایی نبوده است. یعنی یا اصولا Ù…Øیط غیرجدی‌تر از این ØرÙ‌ها بوده (مثلا Ùیس‌بوک؛ Øدس می‌زنم هد٠بیش‌تر آدم‌ها در Ùیس‌بوک Ú¯Ùتمان نیست، بلکه Ú¯Ù¾ دوستانه است) یا این‌که اصول پایه‌ای اÙراد آن‌چنان متÙاوت بوده است Ú©Ù‡ بØث‌کردن با ایشان به آب در هاون کوبیدن می‌ماند Ùˆ با آداب Ú¯Ùتار خود من تناقض دارد (به طور خاص بند Û±Û² Ùˆ Û±Û³ آن نوشته را ببینید). اما به تازگی نوشته‌ای خواندم Ú©Ù‡ نظرم را Ú©Ù…ÛŒ عوض کرد. اگر در کار بØث‌کردن Ùˆ دیگران را سر عقل‌آوردن (دست‌کم از نظر خودتان) هستید، خواندن‌اش را توصیه می‌کنم.
به هر Øال اگر تاکنون ØرÙ‌ای زده‌ام Ú©Ù‡ به کس‌ای برخورده است Ùˆ ناراØت‌اش کرده، از ناراØت‌شدن‌اش ناراØت‌ام Ùˆ پوزش می‌طلبم (مگر موارد استثنا!). اما این‌که آیا ØرÙ‌ام را پس می‌گیرم یا خیر، موضوع دیگری است Ùˆ نیاز به بررسی‌ی مورد به مورد دارد!
(*):‌ هم‌Øسی را به جای empathy ترجمه کرده‌ام به این دلیل Ú©Ù‡ ترجمه‌ی مناسب دیگری نمی‌شناسم. «هم‌دردی» بیش‌تر به sympathy می‌آید تا empathy. خوش‌Øال‌ی من از خوش‌Øالی‌ی طر٠مقابل‌ام هم‌دردی نیست. آریان‌پور گویا «یک‌دلی» ترجمه می‌کند، اما یک‌دلی از نظرم این معنا را می‌دهد Ú©Ù‡ «من Ùˆ تو یک‌دل می‌شویم تا کاری را با هم به سرانجام برسانیم». در empathyØŒ دست‌کم در معنایی Ú©Ù‡ من می‌شناسم Ùˆ بیش‌تر از روی این کتاب بر می‌آید، چنین چیزی رخ نمی‌دهد، بلکه Û±) من می‌توانم خود را به جای تو بگذارم Ùˆ Øس Ùˆ Ùکر تو را، Ú†Ù‡ مثبت Ùˆ Ú†Ù‡ منÙی، درک کنم (در نتیجه بخش زیادی از ماجرا درباره‌ی Theory of Mind است) Ùˆ Û²)‌ می‌توانم واکنش مناسب به Øس تو نشان بدهم.
23 thoughts on “آسته بیا، آسته برو Ú©Ù‡ شاپره نیش‌ت نزنه”
به نظر من اینکه در Ùضای مجازی مردم بی پرواتر صØبت Ù…ÛŒ کنند Ùایده هایش از ضررهایش بیشتر است. به نظرم به جای اینکه از این Øرکت به سوی واضØتر بودن عقبگرد کنیم Ùˆ خود سانسوری پیشه کنیم باید تØملمان را بالاتر ببریم.
راستی بند Û±Û³ ØرÙت سه اصل دارد Ú©Ù‡ برای دوتایشان (مذهبی ای Ú©Ù‡ بیدین شد Ùˆ کسی Ú©Ù‡ تغییر جهت سیاسی داد) مثال عینی Ùˆ بی واسطه دارم Ùˆ یک مثال نقض برای شکستنن این اصل های مطلق کاÙÛŒ است (خودت Ú©Ù‡ بهتر Ù…ÛŒ دانی!). به نظر من اگر کسی اصلی را قبول دارد Ùˆ به این نتیجه رسیده است Ú©Ù‡ قبول داشتن آن برای دیگران هم بهتر است غیر اخلاقی است Ú©Ù‡ خودش را سانسور کند آنهم چون اØتمال Ù…ÛŒ دهد نظر طر٠مقابل عوض نشود.
بالاخره نه مذهب (یا بی دینی) نه طرÙداری یک تیم Ùˆ نه سمت Ùˆ سوی سیاسی در Ú˜Ù† انسان نوشته نشده اند. یک جایی به انسان تÙهیم یا تØمیل Ù…ÛŒ شوند پس قابل بازگشتند.
به آیدین: هدÙ‌ام ارزیابی‌ی کامل سود Ùˆ ضرر Ú¯Ùت‌وگوی اینترنتی نبود وگرنه به Ùایده‌های بسیار زیادش واقÙ‌ام. تنها خواستم یک جنبه از ماجرا را ذکر کنم. تیتر نوشته شاید Ú©Ù…ÛŒ گول‌زنگ بوده باشد Ùˆ این تصور را ایجاد بکند Ú©Ù‡ توصیه‌ی اخلاقی/عملی می‌کنم. نه، چنان نمی‌کنم.
در مورد نوشته‌ی دیگر (آداب Ú¯Ùتار): آن نوشته البته اندکی، ولی نه کاملا، طنز بود – مخصوصا قطعیت‌اش را نباید خیلی جدی گرÙت. اصولا در مورد «آداب» هیچ چیزی Øر٠قطعی نمی‌توان زد. تنها شاید بتوان پیش‌نهاد Ú©Ù„ÛŒ داد.
من هم اÙرادی را می‌شناسم Ú©Ù‡ تغییر عقیده‌ی مذهبی داده‌اند،‌ اما هیچ‌کدام‌شان در بین بØØ« رخ نداده (برخلا٠مثلا بØØ« علم تجربی). در واقع در چنین مواردی Ú©Ù‡ بØØ« «باور» (برخلا٠«دانش») در میان است به نظرم Ùرد باید با خود خلوت کرده Ùˆ در Ùرآیندی تدریجی به این نتیجه برسد Ú©Ù‡ ایده‌های پیشین‌اش صØÛŒØ Ø¨ÙˆØ¯Ù‡ یا نبوده است. Ùˆ البته Ú¯Ùت‌وگو می‌تواند Ùرد را به اندیشیدن پس از Ú¯Ùت‌وگو وادارد Ùˆ اطلاعات اولیه Ùˆ مسیر ممکن استدلال را برای‌اش مشخص‌تر کند. این دقیقا همان موردی است Ú©Ù‡ نوشته‌ی Massimo نظرم را از آن موقع تاکنون Ú©Ù…ÛŒ عوض کرده است.
Ú¯Ùتی باید تØمل‌مان را بالاتر ببریم. چگونه؟ راه‌Øل‌ای داری؟
بالاخره چی؟ من Ú©Ù‡ Ù†Ùهمیدم داری Ú†ÛŒ Ù…ÛŒ Ú¯ÛŒ. این Ú©Ù‡ آدم کامنت ها یا نظرات چند وقت پیش خودشو بخونه Ùˆ ببینه Ú©Ù‡ اصلا نمی Ú¯Ùت یا جور دیگه ای Ù…ÛŒ Ú¯Ùت هم اتÙاقی نمی اÙتاد خیلی طبیعیه. شما چرا همه چیو انی قدر پیچیده Ù…ÛŒ کنی؟ راستی چند سالته؟ بالای 30 هستی؟ چرا این قدر بزرگونه Ù…ÛŒ نویسی ؟بچه داری؟
ببخشید خیلی سوال کردم. اما مدت خیلی زیادیه می خونمت و هیچی ازت نمی دونم!
به بیتا: پیچیدگی در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. (;
به هر Øال هر کس‌ای سبک خاص نوشتن خودش را دارد. از آن بالاتر، سبک هر کس‌ای به تدریج عوض می‌شود. چند وقت است این‌جا را می‌خوانید؟ اگر مدت‌ای خواننده باشید (یا بروید Ùˆ گذشته‌ها را نگاه‌ای بیاندازید) سبک ضدخاطرات دست‌تان می‌آید.
در مورد تعداد بچه Ùˆ غیره هم بگویم Ú©Ù‡ Ùکر کنم سه چهار تایی داشته باشم. بعضی‌های‌شان پرواز می‌کنند،‌ یکی دو تای‌شان هم نامرئی‌اند. خدا بچه‌های شما رو هم زیاد کنه!
عالی بود. لذتی بردیم به خدا!
به روزبه: خدا پشت و پناه‌ات باشه!
وا! من Ú©Ù‡ بچه ندارم. یک جایی در ریدر بود Ù…ÛŒ رÙتیم Ù…ÛŒ دیدیم به یک Ùید Ú†Ù‡ موقع سابسکرایب کردیم Ú©Ù‡ الان هرچی Ù…ÛŒ گردم نیست Ú©Ù‡ بهتون بگم چند وقته Ù…ÛŒ خونمتون. سبکتون، بله اونم دستم اومده. اما سنتونو Ù†Ùهمیدم. لا اقل دهه تولدتونو هم بدونم خوبه! Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ کنه بهتر بÙهمم نوشته هاتونو.
قشنگ بود
ممنون. Ùˆ به خصوص به خاطر نوشته‌ی پیگلیوچی. اين سوال برای من هم چند ماه پیش به وجود اومده بود Ú©Ù‡ چرا علاقه‌ام به بØØ« Ùˆ بیان نظرم Ú©Ù… شده. Ùˆ بعيد نيست اين نوشته‌های تو Ùˆ ماسيمو شرایط را عوض کنند 😉
به روجا: ممنون!
به لرد شارلون: چه خوب!‌ (:
خوب اگه بخايم آسته بريم آسته بيايم كه به كسي بر نخوره كه اونوقت مي شه خود سانسوري كه 🙁
به بوگی: بله، همان می‌شود Ú©Ù‡ Ú¯Ùتید. آیا خودسانسوری چیز بدی است؟ یک زمان‌ای می‌گÙتم بله،‌ اما الان مطمئن نیستم: به هر Øال باید قبیله را خوش‌نود Ù†Ú¯Ù‡ داشت.
اما من با خودسانسوري مخالÙÙ…. مخصوصن در Ùضاي مجازي. قبول دارم كه بعضي وقتا شرايطي وجود داره كه بايد خودسانسوري كرد اما اين بعضي وقتا تعدادشون بايد خيلي كم باشه وگرنه مي شه Ù…ØاÙظه كاري.
آقا من یک زمانی میخواستم از قبیله دور باشم ترد شم نشد . یعنی قدرت آون رو نداششتم که ترد شم . الان پا در هوا موندم کجا برم .
یعنی آدم یا باید قدرت اونو داشته باشه Ú©Ù‡ قبیله رو دنبال خودش بکشونه یا باید دنبال قبیله راه بیÙته … اگه بخوای یه جا واسه خودت چادر بزنی میان به جرم تردیدگی چادرتم ترد میکنن !
اصلا این قبیله رو چرا خدا خلق کرد ؟؟؟؟؟
شما Ú©Ù‡ پاپ اعظم هستید – Øاج آقایین – بگین ما هم بÙهمیم . جدا ÙلسÙØ´ چیه ØŸ
در دنیایی Ú©Ù‡ به قول روانشاس ها یا باید Ú©ÙØ´ پات رو هم خودت بدوزی یا دنبال قبیله بری …آیا نمیشه به همه یاد داد Ú©Ù‡ برا هم کار کنن اما توقع هم قبیلگی نداشته باشن ØŸ
بده بستان اقتصادی Ùˆ روابط Ù…Øترمانه اجتماعی باشه اما یکسانی همسانی یا Øتی تشابه با جمع نباشه یا Øتی مخالÙت با جمع .. نه با عقیده ای …Ùقط با تشکل اون هم نه به معنی تشکلی برای چیزی چیزی مثل کلنی .. متوجه هستید ØŸ
چقدر دلم Ù„Ú© زده بود برای پست های روز به روز سولوژنی 🙂 یه وقتا یی ØµØ¨Ø Ù‚Ø¨Ù„ از رÙتن سر کار اول این جا رو Ú†Ú© میکردم … الان سر کار نمیرم Ú©Ù‡ هیچ ….پستی هم نمینویسم Ú©Ù‡ هیچ …
خیلی مواÙÙ‚ این Ú©Ù‡ شاید دلیل چنین پدیده ای Ùعال شدن مکانیزم های هم Øسی در مغز باشه نیستم.عکس این قضیه هم قابل مشاهده هست.بارها دیدم اÙرادی Ú©Ù‡ هم رو Ù…ÛŒ شناسند در برخوردهای مجازیشون خیلی با هم مهربون ترند تا برخورد Øضوری ØŒ Øتی اگه هم Ùکر Ùˆ هم عقیده نباشند.اÙرادی Ú©Ù‡ هم رو Ù…ÛŒ شناسند Ùˆ با هم تعامل دارند به نظرم خویشتن داری مجازیشون ممکنه بیشتر هم باشه ! اما در مورد اÙرادی Ú©Ù‡ با هم آشنایی ندارند ØŒ من Ùکر Ù…ÛŒ کنم شرایطی مشابه با برخورد دو راننده در خیابون Øاکمه Ú©Ù‡ بعضی ها هیچ ابایی ندارند با راننده ÛŒ مقابل جر Ùˆ بØØ« هم کنند Ùˆ چند تا ÙØØ´ هم بدهند .چون رهگذرند Ùˆ الان Ú©Ù‡ گذشت هر کسی میره Ù¾ÛŒ کار خودش.اتÙاقا من Ùکر Ù…ÛŒ کنم در برخوردهای Øضوری هر دو Øالت هم ممکنه رخ بده .یه وثت ببینی طر٠خیلی عصبانی شده تو کوتاه بیایی Ùˆ یه بار هم ببینی طر٠خیلی عصبانی شده تو هم عصبانی تر Ø´ÛŒ Ùˆ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¬ÙˆØ´ بیاری.
این Ú©Ù‡ در برخوردهای مجازی ما بی پرواتریم Ùکر Ù…ÛŒ کنم مهمترین عاملش شاید همون عابر Ùˆ رهگذر بودنه Ú©Ù‡ Ùردا کاری به کار هم نداریم Ùˆ هر Ú©ÛŒ زندگی خودشو Ù…ÛŒ کنه Ùˆ هیچ اختلالی به وجود نمیاره.ما معمولا با کسانی Ú©Ù‡ Øضوری بØØ« Ù…ÛŒ کنیم یه ارنباطاتی داریم.ممکنه ترس از قضاوت باشه Ùˆ این Ú©Ù‡ دنیای واقعی رو خیلی جدی تر از دنیای مجازی Ù…ÛŒ دونیم Ùˆ سعی در ØÙظ شخصیتمون داریم.
به بوگی: یک راه ØÙ„ دیگر این است Ú©Ù‡ نه آسته بیایم، نه آسته بریم، اما در برخوردهای‌مان مودب Ùˆ خویشتن‌دار Ùˆ از این ØرÙ‌ها باشیم. در این صورت دیگر خودسانسوری رخ نمی‌دهد (دست‌کم در Ø³Ø·Ø Ùکری – شاید اØساسات را سانسور کرده باشیم).
اما Øالا یک سوال‌ای: اگر من از کس‌ای بدم بیاید Ùˆ به آن شخص نگویم Ú©Ù‡ ازو بدم می‌آید، آیا خودسانسوری کرده‌ام؟ Ú¯Ùتن من Ú†Ù‡ Ùایده‌ای دارد Ùˆ Ù†Ú¯Ùتن‌ام چه؟
در واقع تعری٠خودسانسوری چیست؟ آیا هرگونه بیان‌نکردن Ùکر/اندیشه/اØساس جزو خودسانسوری Ù…Øسوب می‌شود؟
به روجا: شرایط ایجاب می‌کرد دخترم! به عبارت دیگر، وجود قبیله، نیاز قبیله به رعایت قوانین نوشته‌شده یا نشده، طرد Ùرد طاغی از قبیله Ùˆ خیلی چیزهای دیگر همه به خاطر این است Ú©Ù‡ انسان Øیوان‌ای بسیار اجتماعی است. اگر این‌طور نبودیم، خب، قبیله‌ای هم نبود Ùˆ این جور مسایل نیز وجود نداشت. اما آن وقت اØتمالا خنگ‌تر از آن بودیم Ú©Ù‡ بخواهیم اینترنت‌ای داشته باشیم Ùˆ وبلاگ‌ای Ùˆ ضدخاطراتی!
به روجا: خیلی ممنون! دوست دارم مرتب‌تر بنویسم، اما زمانه رخصت نمی‌دهد.
به تبسم: به نظرم چندین علت این وسط می‌تواند دخیل باشد Ùˆ یکی از این علت‌ها هم همین‌ای Ú©Ù‡ Ú¯Ùتید. اما نظرتان درباره‌ی کسان‌ای Ú©Ù‡ به طور مجازی خویشتن‌داری‌ی کم‌تری نسبت به برخورد غیرمجازی‌ی با همان مخاطب دارند چیست؟ در این شرایط دیگر طر٠مقابل غریبه نیست.
به نظرم به یه سری عوامل بر Ù…ÛŒ گرده یکی Ù…ÛŒ تونه جدی نگرÙتن دنیای مجازی باشه ØŒ به این صورت Ú©Ù‡ Ùرد خودش رو ملزم به همه ÛŒ آداب برخورد Øضوری نمی بینه Ùˆ دیگه این Ú©Ù‡ اون شرم Ùˆ Øیایی Ú©Ù‡ معمولا در برخورد Øضوری به وجود Ù…ÛŒ آد در برخورد مجازی Ú©Ù… تره.بعضی اÙراد در برخورد Øضوری راØت نیستند Ùˆ نمی تونند رک ØرÙشونو بزنند اما در برخورد مجازی مشکلشون ØÙ„ میشه Ùˆ راØت هر Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خوان رو Ù…ÛŒ Ú¯Ù†.من خیلی معتقد به این Ú©Ù‡ Øس طر٠مقابل رو درک Ù…ÛŒ کنه Ùˆ تو برخورد Øضوری رÙتاری ملایم تر داره نیستم.البته ممکنه برا بعضی اÙراد این عامل هم باشه اما به نظر من عمده ترین دلیلش برای اÙراد آشنا در برخورد Øضوری ØŒ یه سری ملاØظاتیه Ú©Ù‡ در برخورد چشم تو چشم وجود داره.
به تبسم: خب، این Øر٠من یک Ùرضیه‌ی قابل آزمایش است Ùˆ صØت یا غلط‌بودن‌اش مشخص‌شدنی. این‌که آزمایش‌اش چگونه باید باشد به عهده‌ی cognitive scientistهاست (می‌توان Ùعالیت بخش‌های مربوط به هم‌Øسی در fMRI را مشاهده کرد. شاید ساده‌تر هم بشود چنان کرد: با modulateکردن Ú¯Ùت‌وگو با عکس شاد، غم‌گین، خشم‌گین Ùˆ غیره Ùˆ مشاهده‌ی تاثیر عکس روی بØØ«).
اما کلا: تاثیر emotion روی رÙتار را دست‌کم نگیرید. رÙتارهای ما آدمیان بیش از Øد تصور بیش‌تری‌های‌مان ناخودآگاه است.
به تبسم: Ùقط اضاÙÙ‡ کنم Ú©Ù‡ من با دلایل پیش‌نهادی‌ی شما مخالÙت‌ای ندارم. (: یعنی می‌توانم تصور کنم Ú©Ù‡ در بعضی شرایط چنان چیزهایی نقش مهم‌ای دارند. Ùقط یک سوال Ú©Ù‡ برای‌ام روشن نبود: می‌توانید منظورتان از «یک سری ملاØظات» در جمله‌ی «… اما به نظر من عمده ترین دلیلش برای اÙراد آشنا در برخورد Øضوری ØŒ یه سری ملاØظاتیه Ú©Ù‡ در برخورد چشم تو چشم وجود داره» مشخص‌تر بیان کنید؟
جناب سولوژن، Ù†Øوه Ú¯Ùتن عقيده يا نظر در مورد يه شخص يا موضوع چيزي در مورد Ú¯Ùته شدن يا نشدن اون كم نمي كنه. ممكنه تنها در Ù†Øوه عكس العمل شخص يا جامعه تاثير بزاره. كه البته همانطور كه Ú¯Ùتيد اØساسات رو سانسور كرديم. به نظر من وقتي از بيان اØساسمون در مورد يه شخص يا موضوع خودداري مي كنيم يا تÙره مي ريم باز هم دچار خودسانسوري شديم هر چند عده اي اسمش رو رودربايستي مي زارن. البته اين كه آيا خودسانسوري ضرر داره يا Ùايده شايد بشه مور به مور بررسي كرد.
اما در مورد تعري٠خودسانسوري به نظر من هموني كه نوشتيد تعري٠بدي نيست. به هر Øال همونطوري كه بالاي وبلاگم نوشتم “Øر٠براي زدن است، نه خوردن” 🙂
البته ما بيشتر مواقع دست به خودسانسوري مي زنيم تا از Øمله هايي كه از طر٠جامعه ممكنه بهمون بشه در امان بمونيم. پرسشي كه من هميشه تو وبلاگم پرسيدم اين بوده كه آيا جامعه ØÙ‚ داره نظراتش رو به من تØميل كنه؟ من مواÙÙ‚ دموكراسي Ùˆ نظر اكثريت هستم. اما در جايي مي تونم نظر اكثريت رو بپذيرم كه جامعه Øر٠و نظر من رو به عنوان يه عضو شنيده باشه همونطور كه Øر٠تك تك اعضا رو شنيده باشه. البته اين پاراگرا٠تا Øدودي از موضوع بØØ« به دوره.
من هم مخال٠تاثیر emotion بر رÙتار نیستم.اما دو نکته این جا وجود داره.با این چیزی Ú©Ù‡ شما بیان کردید Ù…Øور چرخش به سمت مثبته همیشه.یعنی Ùرد چون در ارتباط مجازی چهره ÛŒ طر٠مقابل رو نمی بینه خویشتن داری اش کمتره.یعنی دیدن اØساس طر٠مقابل همیشه منجر به خویشتن داری میشه؟خویشتن داری یعنی چی؟یعنی من ØرÙÛŒ رو Ù…ÛŒ خواستم بزنم Ùˆ Øالا Ú©Ù‡ چهره ÛŒ Ùرد رو دیدم Ùˆ به Ùرض او مهربون بود نمی زنم.خب اگه هم مهربون نبود Ùˆ براÙروخته بود Ù…ÛŒ زنم.پس در برخورد چهره به چهره هر دو Øالت ممکنه رخ بده.
نکته بعدی این Ú©Ù‡ من تا اون قسمت نوشتتون Ú©Ù‡ “در دنیای مجازی آدم‌ها Øاضرند ØرÙ‌هایی بزنند Ú©Ù‡ جرات بیان Øضوری‌اش را ندارن” مواÙقم اما بعدش Ú¯Ùتید دلیل چنین پدیده ای شاید Ùعال شدن مکانیزم های هم Øسب باشه.به نظر من همپوشانی این دو جمله کمه.من وقتی Ù…ÛŒ Ú¯Ù… من جراتشو ندارم بگم یعنی شهامت Ú¯Ùتن رو ندارم Ùˆ پروا دارم از Ú¯Ùتنش Ùˆ Ùکر نمی کنم دلیل هم Øسی دلیلی بر جرات نداشتن بشه.هم Øسی یعنی Ùرد Øس طر٠مقابل رو درک کرده Ùˆ Øالا خود آگاهانه یا نا خود آگاهانه خویشتن داری Ù…ÛŒ کنه نه این Ú©Ù‡ جرات نداشته باشه بگه !
Ùˆ اما راجع به اون جمله ام Ú©Ù‡ سوال کردید منظورم همون بود Ú©Ù‡ تو برخوردهای Øضوری یه سری ملاØظاتی ممکنه وجود داشته باشه Ùرضا شخص مهمون شماست Ùˆ شما مراعاتشو Ù…ÛŒ کنید یا همون خجات کشیدن Ùˆ رک نبودن Ùˆ از این جور مسایل…( این Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم چشم تو چشم منظور همون برخورد Øضوری بود نمی دونم چرا Ú¯Ùتم چشم تو چشم) لبخند