فن مناظره از نگاه پاپ سولوژنیوس اول

فن مناظره از نگاه پاپ سولوژنیوس اول

سه‌شنبه شب دور دوم مناظره‌ی اوباما و رامنی برگزار شد. این دور بدین‌گونه بود که حضاری از میان مردم عادی سوال‌هایی از کاندیداها می‌پرسیدند و آن‌ها هم پاسخ می‌دادند. عمل‌کرد اوباما به مراتب به‌تر از مناظره‌ی پیش بود. در مناظره‌ی نخست اوباما گوشه‌ی میدان کز کرده بود و سر افسوس تکان می‌داد و کتک می‌خورد. این بار اما هر دو طرف خوب و قوی بودند و حتی شاید اوباما کمی به‌تر بود، اما از نظرم تفاوت خیلی چشم‌گیر نبود. هر دوی‌شان حمله‌های خوبی کردند و دفاع‌شان کم مشکل بود (فیلم مناظره‌ی به هم‌راه متن سخنرانی و هم‌چنین اطلاعات جانبی درباره‌ی صحت گفته‌ها را از این آدرس نیویورک‌تایمز ببینید/بخوانید).

برای خودم هم که شده خوب است یک سری نکات‌ای را که در این مناظره به چشم‌ام آمد بنویسم. نکات درباره‌ی محتوای حرف‌های‌شان نیست، بلکه بیش‌تر درباره‌ی فرم آن است (و گاهی متا-محتوا). پیش از شروع لازم است بگویم که من تخصص‌ای درباره‌ی فرم مناظره ندارم: یعنی نه درباره‌اش خوانده‌ام و نه در مناظره‌های چندانی شرکت کرده‌ام که تجربه‌ی شخصی داشته باشم (مثلا برخلاف سخنرانی که تجربه‌اش را دارم و درباره‌اش هم می‌خوانم). اما به هر حال وبلاگ خواننده دارد و خواننده هم مطلب می‌خواهد. (;
در نهایت توجه کنید که همه‌ی نکات خیلی جدی نیستند و این‌که من مناظره را از حدود دقیقه‌ی ۱۶ به بعد دیدم و احتمالا نکاتی را ندیده‌ام.

و حالا این شما و این هم فن مناظره از نگاه پاپ سولوژنیوس اول:

 ۱) مناظره بیش و پیش از هر چیزی راجع به bullshitting است! هدف اصلی‌ مناظره رسیدن از یک سری داده و دانسته به معقول‌ترین نتایج ممکن نیست، بلکه هدف نشان‌دادن درستی‌ی موضع شما و غلط‌بودن موضع طرف مقابل است. حقیقت درستی یا نادرستی‌ی موضع شما اهمیتی ثانویه دارد.

 ۲) پرسش‌هایی که از شما می‌شود تنها کلمات کلیدی‌ای هستند که می‌توانید اطراف‌شان مانور بدهید. هم اوباما و هم رامنی از آن کلمات استفاده می‌کردند تا راجع به سیاست‌های خودشان صحبت کنند و سیاست‌های طرف مقابل را بکوبند. پاسخ دقیق و صریح به سوال‌ها لزومی ندارد. فردای مناظره هم مردم یادشان نمی‌آید که چه پرسیده شد، بلکه یادشان می‌آید که چه گفته شد.

 ۳) منطق استفاده‌شده در مناظره باید ساده باشد. زنجیر بلندی از «الف نتیجه می‌دهد ب»، «ب نتیجه می‌دهد ع»، Ùˆ «درست نبودن غ نتیجه می‌دهد Ú©Ù‡ ع نیز درست نیست» از لحاظ منطقی معادل این است Ú©Ù‡ «الف نتیجه می‌دهد غ». چنین استدلال‌ای سخت‌فهم است Ùˆ با مخاطب مناظره ارتباط برقرار نمی‌کند. استدلال مناسب در حد «الف نتیجه می‌دهد ب» است. آن‌چه باید روی آن مانور داد،‌ شواهد است: بازتفسیری از بعضی از شواهد را باید بیان کرد، بعضی‌ها را هم اصلا نه. بخش زیادی از مناظره بر این اساس است Ú©Ù‡ اولا شواهد مناسب در تایید حرف‌مان بیاوریم (اوباما برای این‌که نشان دهد درباره‌ی مساله امنیت ملی شوخی ندارد مثال زد Ú©Ù‡ گفته بودم از عراق خارج می‌شویم Ú©Ù‡ شدیم، مسببین یازده سپتامبر را هم مجازات می‌کنیم Ú©Ù‡ بن لادن الان کشته شده است Ùˆ بعد به Ú©Ù…Ú© استقرای تجربی این‌طور القا کرد Ú©Ù‡ درباره‌ی مساله‌ی سفارت امریکا در لیبی هم بر سر حرف‌اش باقی خواهد بود) Ùˆ نشان دهیم Ú©Ù‡ شواهدی وجود دارد Ú©Ù‡ با استدلال طرف مقابل نمی‌خواند (رامنی ادعا کرده بود Ú©Ù‡ هدف‌اش پیش‌رفت همه‌ی امریکایی‌هاست – یا چیزی شبیه به این – Ùˆ اوباما در حرکتی ماهرانه ماجرای فیلم خصوصی Ùˆ گفته‌ی رامنی درباره‌ی Û´Û· درصد را به روی‌اش آورد).

 ۴) اسم پرسش‌گر را در پاسخ‌تان بیاورید و مستقیم خطاب‌اش کنید. بخش قابل توجه‌ای از صحبت‌تان نیز به روی او باشد، اما به دیگران هم بنگرید و در اطراف صحنه هم راه بروید. هر دوی اینان چنین کردند.

۵) بگویید که اگر حرف طرف مقابل را بپذیرند چه خواهد شد و موضع شما مخاطب را به کجا خواهد برد. مثلا رامنی اشاره کرد که اگر مردم اوباما را انتخاب کنند، همان چهار سال پیش تکرار می‌شود. در دور پیش هم اصولا شعار اوباما مبتنی بر تغییر بود: جدایی از وضع حاضر.

۶) عذرخواهی نکنید و خود را ضعیف جلوه ندهید. اوباما هیچ‌وقت عذرخواهی نکرد و نگفت کوتاهی شده است یا چیزی از این دست. در ضمن ننه من غریب‌ام بازی هم در نیاورید. با وجود این‌که جمهوری‌خواهان کلی مانع برای‌اش در این مدت درست کردند، اما نگفت «اگر می‌گذاشتند، فلان کار را می‌کردم اما نگذاشتند». در واقع شاید بتوان گفت که اوباما خود را در قالب کهن‌الگوی قهرمان مردمی جا می‌زد. رامنی چطور؟ (*)

۷) مناظره‌ی سیاسی جای فروتنی و تواضع نیست. یا دست‌کم گویا امریکایی‌ها با تواضع خر نمی‌شوند. ایرانی‌های شاید کمی فرق داشته باشند. هنوز اهمیت معنویات برای ما آن قدر است که اگر احساس کنیم که طرف مرتبط به عالم معناست و نور الهی چهره‌اش را روشن کرده است، کاری نداریم که طرف اصلا بلد است کاری بکند یا نه و یا حتی اصلا می‌تواند حرف بزند یا خیر.

۸) اتهام‌های طرف مقابل را بی‌پاسخ نگذارید. اوباما سعی کرد هر ادعای نادرست رامنی را پاسخ دهد، حتی شده با پریدن وسط حرف‌اش.

 ۹) گه‌گاه پریدن در وسط حرف طرف دیگر بد نیست. اگر لازم شد مچ‌اش را بگیرید، همان موقع بگیرید.

۱۰) یک راه پا پرهنه وسط حرف دیگری پریدن این است که واقعا از صندلی‌تان بلند شوید و بیایید جلوی صحنه و حرف بزنید. از فیزیک خود بهره ببرید.

۱۱) راه‌رفتن و حرکت دست‌ها. چون چوب نیاستید،‌ دست‌های‌تان را هم تکان دهید اما نه خیلی زیاد. حرکت دستان‌تان در ببیننده تصور وجود هاله‌ای از انرژی می‌دهد.

۱۲) وقتی طرف دیگر حرف می‌زند و شما منتظرید، سرتان را پایین نیاندازید. دفعه‌ی پیش اوباما چنین کرد و گند زد. این دفعه همه‌اش سر بالا بود. در ضمن چند خنده‌ی بایدن اندر سفیه‌ای هم کرد که به نظر می‌آید موفق بود.

۱۳) مجری ممکن است شما را تایید کند؛ بخواهید که تاییدش را دوباره بلند بگوید. (وقتی رامنی گفت که اوباما فردای حمله به سفارت امریکا در لیبی آن را تنها ناشی از اغتشاش یا چیزی مثل آن دانست و نه حرکت تروریستی و اوباما مخالفت کرد، مجری حرف اوباما را تایید کرد. رامنی وسط حرف‌اش پرید ولی اوباما از مجری خواست تا حرف‌اش را دوباره بگوید.)

۱۴) از عصبانیت کنترل‌شده استفاده کنید، همان‌طور که اوباما عصبانی شد و اشاره کرد که فرمانده کل قوا اوست و اگر لازم باشد پدر همه را در می‌آورد! عصبانیت طرف مقابل را می‌ترساند و حدس می‌زنم ترس باعث تضعیف قدرت استدلال منطقی‌ی طرف مقابل می‌شود. اما مواظب باشید تا خودتان زیاد عصبانی نشوید که اختیارتان از دست برود. شاید به‌ترین کار این است که اگر شرایط ایجاب کرد اندکی عصبانی بشوید و با غلو برافروختگی‌ی پدرانه‌ی خود را بیش از عصبانیت درونی‌تان نشان دهید.

۱۵) به نظر حمله به شخصیت طرف مقابل بی‌فایده و یا حتی مضر است. سیاست‌مداری که بحث را از عرصه‌ی عمومی به نقایص فردی طرف مقابل می‌کشاند قلب مردم لیبرال فردیت‌محور امریکا را جلب نمی‌کند. این ماجرا شاید کمی در ایران فرق کند چون به هر حال معنویات مهم است. اما بیش از حد هم نمی‌توان به شخصیت طرف حمله کرد: ماجرای موسوی و احمدی‌نژاد و «بگم بگم؟» را که به خاطر داریم.

۱۶) به خاطر داشته باشید که فن مناظره به کل با آداب گفتار فرق دارد. یکی درباره‌ی سیاست است و بازی‌ی قدرت، دیگری درباره‌ی اخلاق است و تلاش برای درک متقابل. توصیه‌ی من این است که مناظره نکنید، اما اگر مناظره کردید آن را درست انجام دهید.

۱۷) مناظره تمرین می‌خواهد؛ همان‌طور که سخنرانی تمرین می‌خواهد. اوباما به طور خاص برای این دور تمرین کرد. رامنی هم که مدت‌هاست در اردوی سخنرانی و مناظره به سر می‌برد.

۱۸) در نهایت به خاطر داشته باشید که فن مناظره قدمت‌ای طولانی دارد و آدم‌ها خیلی به آن اندیشیده‌اند و تجربیات‌شان را هم ثبت کرده‌اند. اگر واقعا به یادگیری مناظره علاقه دارید بروید و منابع واقعی و اصولی را بخوانید. این نوشته‌ی من، همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم، صرفا یک مشاهده است.

(*):‌ این یکی دو جمله را حتی کم‌تر از جمله‌های دیگر جدی بگیرید. من در حال حاضر سواد چندانی درباره‌ی کهن‌الگوهای یونگی ندارم، اما حرف‌زدن درباره‌شان نویسنده را در هاله‌ی گرم و نرمی از عرفان اسطوره‌ای فرو می‌برد که مطلوب است.

4 thoughts on “فن مناظره از نگاه پاپ سولوژنیوس اول

  1. عالی بود، آورین.
    ولی ای کاش این مناظره ها بیشتر منطبق بر واقعیت و متکی به داده های صحیح بود.

  2. حاشیه‌نویسی یکی از شاگردان حقیر استاد بر کتاب فن مناظره‌ی ایشان:
    ۰-۱- کَرَم استاد و طبع خطابخش پوزش‌پذیرشان ایشان را برآن داشته که بی‌هیچ توضیحی مرقوم فرمایند که تماشاگران سؤالهایشان را می‌پرسیده‌اند. واقعیت اما اینجاست که حضار سؤالهایشان را پیشاپیش تقدیم کرده بوده‌اند و از آن میان آنهایی که موضوعشان را پیشتر کارزارهای انتخاباتی دو طرف توافق کرده‌بودند، انتخاب شده بود و اجازه داشتند بپرسند. ضمن اینکه هیچ حاضری از حاضران حق نداشته پس از جواب هر یک از دو طرف سؤال دنباله‌رو بپرسد. چراکه پیشتر و در زمان ریاست جمهوری اسبق این موضوع گنده‌کاری بالا آورده بوده!
    ۰-۲- طنز بیان استاد بخوبی رسوا میکند که آنچه برای ما عوام کم‌فهم مهم است فرم است و کسی به درستی یا ربط آنچه گفته میشود توجه نمیکند. همینکه کسی اسم چند شهر در افغانستان را بیاورد کافیست که گفته‌شود به‌به طرف سیاست خارجی را بلد است. استاد در رسوا کردن عادات حیرت‌آور ما عوام چیره‌دست است.
    Û²-Û±- استاد به موجزترین Ø´Ú©Ù„ این حقیقت را بیان کرده‌اند. اینکه مجری برنامه خطاب به یکی از نامزدها گفت Ú©Ù‡ در مورد این موضوع الان وقت نداری صحبت Ú©Ù†ÛŒ اما وقتی سوال بعد را پرسیدم آنجا در موردش صحبت کن، نشان میدهد Ú©Ù‡ هرچه میخواهد دل تنگت بگو Ùˆ سؤالهای من همینطور برای قشنگی‌ست Ùˆ وجود من اینجا Ùˆ مردم در اتاق Ùˆ بینندگان در خانه خیلی مهم نیست. شما کار خودت را بکن — ما ماست خودمان را میخوریم.
    Û³-Û±- Ú†Ù‡ زیبا فرموده‌اند استاد. حقیقت دیگر پشت منطق استدلالها حقیقت «من آنجا بوده‌ام پس می‌دانم» استعماری-انسان‌شناسانه- تبلیغ مذهبی‌ست. یکی از دو طرف ماجرا وقتی درباره‌ی سلاح ازش پرسیدند داستان کسی را تعریف کرد Ú©Ù‡ در تیراندازی اخیر گلوله خورده Ùˆ حالا خدا را شکر حالش رو به بهبود است. برای Ú†Ù‡ اینرا گفت؟ برای اینکه بگوید من تجربه‌ی مستقیم دارم پس میدانم. یکی دوستی در ارتش دارد Ú©Ù‡ میجنگد Ùˆ شرایط را میداند. یکی مادربزرگش آنطور بوده Ùˆ توانسته Ùˆ شده Ùˆ پس در مورد بقیه هم میشود. درست مثل انسان‌شناسهای اولیه یا مبلغین مذهبی Ú©Ù‡ به کشورهای دیگر میرفتند. تمام منطقشان این بوده Ú©Ù‡ من دیده‌ام Ú©Ù‡ می‌گویم اینها عقب‌افتاده هستند/احمقند/… . اگر بگویی Ú©Ù‡ اینطور نیست میگویند مگر شما دیده‌ای Ú©Ù‡ میگویی؟
    ۶-۱- استاد چه خوب گفته‌اند. علاوه بر این قهرمان باید آدم خانواده‌داری باشد و دست آخر زن و بچه‌اش را ببوسد. برای همین خانواده باید در مناظره حضور داشته باشد. مجرد اگر باشی جایی در این معادله نداری.
    ۱۰-۱- همینطور است استاد بزرگ! زبان بدن بسیار مهم‌تر است. اوباما به دو سنت سخن و بدن وصل است:‌یکی سنت سیاه و دیگری سنت سفید. و به تناسب و آگاهانه از هر دو در موقعیت‌های مختلف استفاده میکند.

  3. اصولا فن مناظره چیست؟ و هدفش چیست؟
    این سوال کمی نیست. از قدیم سر این سوال دعوا بوده. مثلا اگر سقراط مطلب ترا میخواند به این زودی ها دست از سرت بر نمیداشت و با محبت (دروغین) فراوان میگفت : دوست گرامی چه خوب نکته سنج ودقیق بودی که در این 16 دقیقه توانستی 18 نکته از نقاط ضعف و نکات قوت موجود در یک مناظره را پیدا کنی، این خود نشان از هوش و ذکاوت تو دارد.اما مگر نه این که تنها وقتی ضعف و قدرت چیزی را مفهمید که خود آن چیز را شناخت؟ بیا و برایم تغریف کن که فن سخن وری چیست و هدفش چیست؟
    (مراقب جواب خود باش .اگر بگویی هدف این فن اقناع طرف مقابل است باید به سوال دیگری جواب دهی Ùˆ ……. خلاصه سقراط برایت دام انداخته )
    این خزعبلات را گفتم که بگویم :1) آنچه شما در این جا اوردید (به نظر من و سقراط) اصولا ربطی به فن مناظره ندارد. این ها سایه ای از فن مناظره هستند. و اصولا هنر محسوب نمیشوند.
    2) التماست میکنم رساله ی گرگیاس افلاطون رو بخون.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *