پارسی شکر است، انگلیسی Ù‚Ùسه مربا
Û±)‌ این نوشته سÙارشی است. البته نه از آن نوع سÙارشی‌هایی Ú©Ù‡ زر Ùˆ سیم (یا مس Ùˆ یا Øتی تومان) می‌دهند Ùˆ صÙØه‌ی سیاه‌شده تØویل می‌گیرند. اصلا Ùˆ ابتدا! Ùˆ Øتی نه از آن مدل‌ها Ú©Ù‡ می‌گویند «سولوژن جان! قربان Ø´Ú©Ù„ ماه‌ات بروم. می‌شه واس ما درباره چی‌چی دو کلوم بنویسی؟» Ùˆ من هم بگویم «چون شما شمایید، به روی چشم‌ام». خیر. به والله ما این‌جور وبلاگ‌نویسی نیستیم جان شما.
Û²) می‌پرسید پس چه؟ الساعه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù… خدمت‌تان. اما اجازه بدهید بگویم موضوع اصلی‌ی این نوشته قرار است Ú†Ù‡ باشد. موضوع این نوشته این است Ú©Ù‡ زبان پارسی (همان Ùارسی!) با وجود آن‌که شکر است، اما همان Ùقط شکر است. در مقابل زبان انگلیسی با وجود آن‌که شکر نیست، اما چون Ù‚Ùسه‌ی‌ پر از مرباست با ده‌ها طعم Ùˆ مزه‌ی مختلÙ. هم‌چنین از نظر این بنده‌ی Øقیر این نگرانی وجود دارد Ú©Ù‡ شکرمان آب بیاندازد، آب‌قندی بیش از آن نماند.
Û³)‌ پیش از آن‌که Ùریاد وامصیبتا سر دهید Ùˆ شمشیر تیز از نیام برکشید اجازه دهید برگردیم به ماجرای پیشین Ùˆ این‌که Ú†Ù‡ شد این پست را بنوشتیم. ماجرا برمی‌گردد به دو سه روز پیش Ú©Ù‡ توییستخاره‌ای Ùرمودیم بدین Ù…Øتوا:
«توییستخاره: آیا پیش از آن‌که Û²Û°Û±Û² تمام شود یک پست‌ای در ضدخاطرات بنویسم یا نه؟ تعداد Ùیوها/ری‌توییت‌‌های‌تان را می‌شمارم: زوج خوب، Ùرد بد.»(+)
ملت Ùیوها نمودند Ùˆ ریتوییت‌ها کردند. نتیجه‌ی نهایی تا این Ù„Øظه Ú©Ù‡ این متن را می‌نویسم Ùرد است، اما شوق ملت مرا به سر ذوق آورد Ùˆ دور از انصا٠دیدم لطÙ‌شان را بی‌پاسخ نهاده، پست‌ای در ضدخاطرات هوا نکنم. نتیجه این است Ú©Ù‡ می‌بینید – گیریم تلاش‌ام برای آماده‌کردن‌اش پیش از پایان سال بی‌نتیجه بود. روز اول سال هم بد نیست، هست؟! ۲۰۱۳تان مبارک!
Û´)‌ ایده‌ی این نوشته چند روز پیش در Øین خواندن رمان Kafka on the Shore از Haruki Murakami به ذهن‌ام رسید (با تشکر از Ù†.ج. بابت کتاب). اصل کتاب به ژاپنی نوشته شده است ولی من ترجمه انگلیسی‌ی آن را می‌خواندم. طبیعتا نمی‌توانم درباره‌ی دقت ترجمه نظری بدهم، اما متن انگلیسی‌ی آن -تا جایی Ú©Ù‡ سواد من قد می‌دهد- بسیار روان Ùˆ خوش‌خوان است. در Øین خواندن کتاب دو چیز توجه‌ام را جلب کرد.
یک این‌که بعضی جمله‌ها چقدر شیوا، خلاصه و زیبایند. و مهم‌تر و عجیب‌تر این‌که نتیجه‌ی تلاشک‌های من برای ترجمه‌شان به پارسی جمله‌هایی طولانی و نه چندان دل‌چسب بود.
دو این‌که گه‌گاه پیش می‌آمد Ú©Ù‡ معنای واژه‌ای را نمی‌دانستم Ùˆ به دیکشنری رجوع می‌کردم. طبیعی است Ú©Ù‡ چون انگلیسی زبان اول من نیست، معنای بعضی از واژه‌ها را به انگلیسی ندانم اما پس از خواندن توضیØ‌شان بÙهمم Ú©Ù‡ معنای کلمه چیست Ùˆ معادل‌اش در پارسی Ú†Ù‡ خواهد بود. غریب ولکن واژه‌هایی بودند Ú©Ù‡ معادل‌ای در پارسی برای‌شان نمی‌شناختم Ùˆ گویا تنها راه توصیÙ‌شان استÙاده از عبارت‌ای چند واژه‌ای بود.
Ûµ) خواننده‌ی هوشیار Ú©Ù‡ شما باشید چند نکته را به رخ‌ام می‌کشید. ابتدا این‌که کار هر بز نیست خرمن Ú©ÙˆÙتن Ùˆ ترجمه تکنیک‌هایی دارد Ùˆ سوادی می‌خواهد Ùˆ تجربه‌ای می‌طلبد Ú©Ù‡ من از آن بی‌بهره یا دست‌کم کم‌بهره‌ام. علاوه بر این‌ها تلاش چند ثانیه‌ای (یا بگیریم یکی دو دقیقه‌ای من) برای ترجمه‌ی یک جمله خیلی کوتاه‌تر از زمان‌ایست Ú©Ù‡ مترجم ادبی جدی برای جمله‌ای زیبا، ولی دشوار، صر٠می‌کند. هکذا ممکن است مشکل نه از زبان پارسی Ú©Ù‡ از شخص شخیص مترجم بوده باشد. ØرÙ‌تان متین!
هم‌چنین این‌که من معادل پارسی‌ی واژه‌ای انگلیسی را ندانم ممکن است نشان از بی‌دقتی‌ی من Ùˆ یا Øتی کم‌سوادی‌ام باشد. Ú†Ù‡ بسا کس‌ای Ú©Ù‡ مجموعه واژگان غنی‌تری داشته باشد صا٠و ساده معنای واژه‌ی مورد نظر را در ایکی ثانیه بگذارد ک٠دست‌ام Ùˆ پوزم را بزند. در تایید اØتمال درستی‌ی این Øر٠باید بگویم Ú©Ù‡ بله، واژگان پارسی‌ای Ú©Ù‡ می‌دانم زیرمجموعه‌ای است از همه‌ی واژگان موجود Ùˆ اتÙاقا Ú©Ù… پیش نمی‌آید Ú©Ù‡ وقتی متن‌ای قدیمی را می‌خوانم واژه‌ای برای‌ام نامÙهوم باشد.
با همه‌ی این ØرÙ‌ها، ادعایی دارم مناقشه‌برانگیز Ùˆ بسیار مهم. شماره‌ی بعدی لطÙا!
Û¶) ادعا می‌کنم هر چقدر هم Ú©Ù‡ زبان پارسی پیشینه‌ی غنی‌ای داشته باشد Ùˆ هر میزان واژه Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØºÙ†ÛŒ ولی زیرخاکی داشته باشیم، مجموعه واژگانی Ú©Ù‡ ما پارسی‌زبان‌ها امروزه روز از آن بهره می‌بریم Ù…Øدودتر از مجموعه‌ای است Ú©Ù‡ یک انگلیسی‌زبان در این روزگار (یعنی اولین روز سال Û²Û°Û±Û³) از آن استÙاده می‌کند. Ùˆ از آن بالاتر، گمان می‌برم این Ù…Øدودیت نه تنها در Ø³Ø·Ø Ù…Ø¬Ù…ÙˆØ¹Ù‡ واژگان Ùˆ اصطلاØات Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø³Ø§Ø®ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ زبانی نیز وجود دارد.
Û·) ادعاکردن صد البته Ú©Ù‡ Ù…Ùت است. مهم این است Ú©Ù‡ آیا بتوان شاهدی تجربی هم برای این ادعا ارایه کرد. اما Ú†Ù‡ خیال کرده‌اید؟ مقاله‌ی علمی Ú©Ù‡ نمی‌خوانید. این‌جا وبلاگ است، آن هم ضدخاطرات. یعنی Øتی ادعای درست‌بودن «خاطرات»ام را هم ندارم Ú†Ù‡ برسد به ادعای درستی‌ی نظریات زبان‌شناسانه‌ام. اما از خدا Ú©Ù‡ پنهان نیست، از شما Ú†Ù‡ پنهان Ú©Ù‡ قصدم گم‌راهی‌ی شما نیست – گیریم Ú©Ù…ÛŒ شوخی Ùˆ بازی با خواننده‌ها جای دوری نمی‌رود.
Û¸) یکی از Ø¢Ùت‌های وبلاگ‌نویسی، بالارÙتن سن است. جدا از این‌که وقتی سن آدم بالا می‌رود، وقت سرخاراندن‌اش هم کم‌ Ùˆ کم‌تر می‌شود (یک Ø¢Ùت!)ØŒ یک مشکل اساسی‌ی دیگری هم پیش می‌آید: هزار سال پیش Ú©Ù‡ نوشتن این وبلاگ را آغاز کردم جوان‌ای خام بیش نبودم. الان جوان‌ای نیم‌پزم. یکی از تÙاوت‌های جوان خام Ùˆ نیم‌پز در این است Ú©Ù‡ جوان خام هر نظری Ú©Ù‡ به ذهن‌اش برسد بیان می‌کند، اما نسخه‌ی نیم‌پزش -مخصوصا مدل‌ای Ú©Ù‡ سال‌ها در آکادمیا بوده باشد- به دنبال اثبات Ùˆ شاهد تجربی Ùˆ اعتبار آماری Ùˆ Ùلان Ùˆ بهمان است. چنین خصلت‌هایی برای آکادمیا بسیار پسندیده است، اما باعث می‌شود تا درست هنگامی Ú©Ù‡ نطÙه‌ی بسیاری از نوشته‌های وبلاگی بسته شد، Ùرآیند سقطشان نیز بی‌Ùاصله آغاز شود. مثلا اگر هزار سال پیش Ú¯Ùتن این‌که «پیتزای خورشیدخانم عجب خوش‌مزه است» پست‌ای قابل قبول Ùˆ در شان وبلاگ‌نویس بوده باشد، در این روزگار چنین نیست (مثال پست پیتزایی: + +).
نه این‌که بخواهم همه‌ی تقصیرها Ùˆ کم‌نویسی‌های‌ام را گردن آکادمیا Ùˆ بالارÙتن Ø³Ø·Ø ØªÙˆÙ‚Ø¹Ø§Øªâ€ŒØ§Ù… بیندازم. خیر! دغدغه‌ی نان وقت‌ای باقی نمی‌گذارد؛ Ùیس‌بوک Ø¢Ùت وقت است؛ توییتر بلای جان نوشته‌های کوتاه؛ کار روزانه Ùˆ شبانه‌ی پشت کامپیوتر نای‌ای برای بیش‌تر نوشتن نمی‌گذارد Ùˆ هزار یک دلیل تازه Ùˆ بهانه‌های تازه‌تر.
Û¹) برگردیم به زبان پارسی Ùˆ ادعاهای من. از دید بعضی‌ها ادعاهای‌ام ممکن است گزا٠و بی‌پشتیوانه باشد، از دید بعضی‌های دیگر ادعایی بدیهی. آن‌هایی Ú©Ù‡ تصور می‌کنند ادعاهای‌ام بدیهی است Ú©Ù‡ تصدق‌شان بروم. Ùˆ اما بقیه‌ی اÙراد Ùˆ کنج‌کاوان:
همان‌طور Ú©Ù‡ Øدس می‌زنید شاهد تجربی‌ی چندانی برای این ØرÙ‌ام ندارم. نمی‌دانم آیا کس‌‌ای چنین پژوهش‌ای کرده است تا ببیند Ú©Ù‡ دایره‌ی واژگان کاربران زبان پارسی چقدر گسترده است Ùˆ مثلا آن را با زبان‌های دیگر مقایسه کند، بی‌تردید ده‌ها پژوهش جالب می‌شود انجام داد. مثلا می‌شود متن روزنامه‌های امروز را با روزنامه‌های چند دهه‌ی پیش مقایسه کرد Ùˆ با دیدن این‌که Ú†Ù‡ واژه‌هایی بیش‌تر یا کم‌تر به کار می‌روند تکامل‌شان را بررسی کرد (مثلا به بایگانی مطبوعات ایران مراجعه کنید). Ùˆ همین مقایسه را با وبلاگ‌ها کرد. یا می‌توان صدای اÙراد را در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ خیابان ضبط کرد Ùˆ زبان Ú¯Ùتار Ùˆ نوشتار Ùˆ دایره‌ی واژگان به کاررÙته را با هم مقایسه کرد. هم‌چنین بررسی‌ی این‌که ارتباط بسامد واژگان به کار رÙته با موقعیت جغراÙیایی (Ú†Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ú©Ø´ÙˆØ± Ùˆ Ú†Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø´Ù‡Ø±) چگونه است نیز پژوهش‌ای جذاب است. آیا زبان تهرانی‌ها مخلوطی است از ترکیب قومی‌ی آن؟ تاثیر مرکز Ùرهنگی‌بودن کشور بر زبان مردم چیست؟ Ùˆ جذاب‌تر از آن بررسی‌ی ساختارهای زبانی‌ی به‌کار رÙته است. تØلیل ساختاری دشوارتر است، اما ناممکن نیست.
چنین پژوهش‌ای کار من وبلاگ‌نویس نیست، اما می‌تواند پروژه‌ی خوبی برای دانش‌جوی زبان‌شناسی/ادبیات Ù…Øاسباتی باشد. به هر Øال این‌که این ادعای‌ام تجربی است Ùˆ قابل بررسی.
Û±Û°) آیا دلیل‌ای بیش از «Øس شخصی»ام دارم؟ بله! دلیل‌ام به تکامل زبان‌ها در کنش با نیازهای کاربران‌اش باز می‌گردد. زبان بستری است برای اندیشیدن Ùˆ ارتباط. اگر نیاز Ùرآیند اندیشیدن با ابزارهای زبانی‌ی Ùعلی رÙع شود، لزومی به تغییر ابزار وجود ندارد Ùˆ زبان ساکن می‌ماند (البته جدا از رانش تصادÙÛŒ). این ابزارها شامل واژگان Ùˆ ساختارهای زبانی هستند. اگر در شرایطی ابزارهای موجود کارآمد نباشند، واژگان Ùˆ ساختارهای تازه زاده می‌شوند. همین ØرÙ‌ها را درباره‌ی کارکرد ارتباطی زبان نیز می‌توان Ú¯Ùت. علاوه بر آن، کارکرد ارتباطی زبان نمود دیگری هم دارد: انسان‌هایی Ú©Ù‡ در ناØیه‌های جغراÙیایی مختل٠زندگی می‌کنند اØتمالا Øامل مجموعه دانش‌های تا Øدی متÙاوت‌ای هستند (مثال خیلی ساده: گیاهان/Øیوانات استوایی در تقابل با قطبی). اگر قرار باشد این اÙراد با هم‌دیگر ارتباط برقرار کنند، نیاز به زبان‌ای دارند Ú©Ù‡ اجتماع همه‌ی Ù…Ùاهیم مختل٠را در بربگیرد.
Û±Û±)‌ درباره‌ی دلیل غلبه‌ی زبان انگلیسی در یکی دو قرن اخیر بسیار می‌توان نوشت. تاریخ غلبه به دوران کشورگشایی‌ها Ùˆ استعمار کشورهایی چون انگلستان، Ùرانسه، اسپانیا Ùˆ پرتغال باز می‌گردد. به تدریج گستره مستعمره‌های انگلستان بر دیگر کشورها غلبه کرد Ùˆ برخلا٠مثلا Ùرانسه Ùˆ یا اسپانیا شاخ Ùˆ برگ‌اش در Ù…Øدوده‌ی جغراÙیایی‌ی وسیعی پایدار ماند (امریکای شمالی، اقیانوسیه، هندوستان). علاوه بر آن Øدس می‌زنم استقلال ایالات متØده امریکا نیز از این Ù„Øاظ مهم بود Ú©Ù‡ اجازه داد زبان انگلیسی در باÙت نو Ùˆ Øاصل‌خیز تازه‌ای مستقل Ùˆ به دور از کشور مادر رشد کند. نتیجه‌ی همه‌ی این تعامل‌ها زبان‌ایست Ú©Ù‡ توسط گروه کثیری از مردمان در باÙت‌های متÙاوت‌ای به کار می‌رود Ùˆ ابزارهای کسب‌شده به طور منظم رد Ùˆ بدل می‌شود (با تشکر از Ù.ر. بابت اطلاعات).
Û±Û²) در مقابل زبان پارسی در چند قرن اخیر دوران نسبتا آرامی را سپری کرده است. در زمینه‌ی علوم Ùˆ تکنولوژی Ú©Ù‡ ابداع درخشان‌ای نداشته‌ایم. برخلا٠گذشته‌ی دور، مرکز اقتصادی مهم‌ای نبوده‌ایم Ùˆ شاید جدا از Ùرنگ‌رÙتن‌های گه‌گدار دوران قاجار Ùˆ پس از آن، تعامل‌مان با کشورهای دیگر Ù…Øدود بوده است. نتیجه‌ی نهایی این‌که Ùشار چندانی بر زبان پارسی نبوده است Ú©Ù‡ بخواهد تکامل یابد. همان زبان چند صد سال پیش با همان ساختارها Ùˆ واژگان تا Øد زیادی نیازهای‌مان را رÙع کرده است. شاید یکی از به‌ترین نشانه‌های عدم تغییر زبان این باشد Ú©Ù‡ ما نسبتا راØت می‌توانیم متون قدیمی Ùˆ چند صد ساله ادبیات کهن‌مان را بخوانیم Ùˆ درک‌شان کنیم. مثلا شاه‌نامه‌ی Ùردوسی Øدود هزار Ùˆ ده بیست سال پیش نوشته شده است Ùˆ خواندن‌اش برای Ùردی با تØصیلات دبیرستانی ممکن است (گرچه شاید آسان نباشد). مقایسه کنید با نوشته‌های Middle English (Øدود Ù‡Ùتصد تا پانصد سال پیش) چون The Canterbury Tales (انتهای قرن چهارده میلادی) Ú©Ù‡ تا جایی Ú©Ù‡ می‌دانم برای کاربر امروزین زبان انگلیسی سخت‌خوان است. شاید سهولت Ùهم اثری چون شاه‌نامه قابل مقایسه باشد با نوشته‌های انتهایی دوران Early Modern English چون آثار شکسپیر Ú©Ù‡ می‌شود Øدود چهارصد سال پیش.
اینک البته شاید وضع زبان پارسی به‌تر شده باشد. در چند دهه‌ی اخیر نویسنده‌ها Ùˆ مترجم‌های خوبی داشته‌ایم Ú©Ù‡ کلمه‌های تازه‌ای را Ø¢Ùریده‌اند یا دست‌کم از زیرخاک بیرون کشیده‌اند. اندک علم‌ای در دانش‌گاه‌های‌مان تولید می‌شود Ùˆ در نتیجه گه‌گدار کلمه‌های تازه‌ای نیز می‌آÙرینیم. با این وجود چون مرکز هیچ دانش مدرن‌ای نیستیم، جهت جوی‌بار واژگان از سوی ما به دیگران نیست. نتیجه این‌که زبان پارسی چون برکه‌ای می‌ماند Ú©Ù‡ نگویم راکد، اما دست‌کم خروشان هم نیست.
Û±Û³) قصدم از این نوشته اثبات ناکارآمدی‌ی زبان پارسی نیست. پارسی برای آن‌چه تکامل یاÙته کارآمد است. اگر کاربر نیاز به استÙاده از ابزارهایی داشته باشد Ú©Ù‡ زبان Ùعلی ارایه ندهد، یا زبان به تدریج تکامل می‌یابد Ùˆ یا این‌که کاربر از زبان دیگری استÙاده می‌کند. انتخاب گزینه‌ی دوم اگر همگانی شود البته Ú©Ù…ÛŒ نگران‌کننده است. آیا باید نگران باشیم؟ مطمئن نیستم، اما من خوش‌بین‌ام.
15 thoughts on “پارسی شکر است، انگلیسی Ù‚Ùسه مربا”
عالی‌جناب، مواÙÙ‚ نظرتان هستم. همان مورد Û±Û² Ú©Ù‡ نوشته‌اید را هم همیشه نشانه‌ی راکد ماندن زبان‌مان برمی‌شمارم. باشد Ú©Ù‡ به واسطه‌ی Øضور اندیشمند والامقام Ùˆ سالک عالی جاه‌ای چون شما، برکه‌ی زبان پارسی خروشان شود Ùˆ آب‌Ùشان‌ای گردد، سق٠آسمان بشکاÙد.
به سرم زد در جواب نوشته ات وبلاگی به روز کنم اما تنبلی Ùˆ سن بالا مزاØÙ… شد (:
نوشته ات من را به یاد کارهایی Ú©Ù‡ توی شرکت پایا برای بررسی آماری اسامی Ùارسی انجام دادیم انداخت. Ùکر کردم Øتما در این سالها آدمهای دیگری نیز شروع به بررسی آماری زبان Ùارسی کردند Ùˆ بعد از اندکی جستجو دیدم Ú©Ù‡ بعله! دانشگاه تهران Øداقل دو مجموعه داده زبان Ùارسی دارد Ú©Ù‡ بر اساس متون منتشر شده ایجاد شده است. این مجموعه ها همراه با آمار های جالبی هستند:
http://ece.ut.ac.ir/DBRG/Hamshahri/
http://ece.ut.ac.ir/dbrg/bijankhan/
البته آماری Ú©Ù‡ دنبالش بودی را من گیر نیاوردم اما یاÙتن یا Øتی Ù…Øاسبه اش چندان سخت نیست. چون همه اطلاعات لازم هست.
برای انگلیسی هم به اینجا می تونی مراجعه کنی و مقایسه کنی: http://www.wordfrequency.info/
بسیار جالب ، سود مند و مثله میشه عالی بود . این از بابت تشکر .
از بابت انتخاب زبان دوم من زبان دوم رو تر Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù… .
چون قرار نیست راهی که نسبت 400 سال به 1000 سال نمونه شما ارائه میدهد رو ما به نسبت 1000 به 400 بپیماییم .
پس نتیجه منطقی این میشود که انتخاب زبان دوم بهتر و عاقلانه تر است .
شخصا تغییرات زبانی رو تر Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù… .مشکلی از بابت از دست دادن بعضی از واژه های Ùرهنگ پارسی ندارم اون ها رو به راØتی میتوان وارد زبان اینگلیسی کرد مثل بقیه مستعمرات مادی .
با تشکر
بی غیرتی Ùرهنگی در کار نیست .. مسئله زمان .. اندیشه Ùˆ Ùاصله اندک تا مرگ است …
بی غیرتی Ùرهنگی در کار نیست . مسئله زمان ØŒ Ùرصت اندک اندیشیدن Ùˆ Ùاصله کوتاه تا مرگ است …
سولوژن جان مطلبی که نوشتی خیلی جالب بود بخصوص که آخرین مطلب سال 2012 ات هم بود.
این ویدیوهای مرتبط را هم شاید دیده باشی. ویدیوی پایین درمورد سیر تØول ربان Ùارسی است Ú©Ù‡ برخی اوقات تا %90 عربی شده بود یا بعدها خیلی از زبانهای اروپای وام گرÙته بود Ùˆ بعد در دوره Ùرهنگستان اول رضا شاه به خاطر موج جدید امید به زندگی Ùˆ تجدد طلبی Ú©Ù‡ با ناسیونالیسم ایرانی همراه شده بوده چگونه زبان دوباره اØیا شده…..یعنی بعضی وقتها زبان Ùارسی تقریبا مرده Ùˆ دوباره با همت اÙرادی معدود Ùˆ استقبال باقی مردم زنده شده.
http://www.youtube.com/watch?v=mIRzIqZXgs8
این ویدیوی دوم در مورد این است Ú©Ù‡ الان با این عقب ماندگی کنونی باید Ú†Ù‡ کنیم. در مورد دو رویکرد صØبت Ù…ÛŒ شود: اولی یک زبان شناسی است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید ما به Ú©Ù…Ú© ریشه ها Ùˆ پسوند Ùˆ پیشوندهای زبانهای خانواده ایرانی برای اکثر واژه ها معادل Ù…ÛŒ سازیم. دومی داریوش آشوری است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید خب اگر ماÙقط از ریشه های Ùارسی استÙاده کنیم این واژه های جدید همه گیر نمی شود پس باید بخصوص برای واژه های تخصصی (Ú©Ù‡ الان اسم خاص شده اند) عین واژه خارجی را با تغییراتی برای سازگاری با ساختار زبان Ùارسی بکار برد.
http://www.youtube.com/watch?v=kETVr2dVAi0
بطور Ú©Ù„ÛŒ شاید مشکل اصلی این باشد Ú©Ù‡ ما زبان دان Ùˆ زبان شناس در Øوزه ادبیات داریم Ú©Ù‡ واژه بسازند اما ما نیاز به تولید “Ù…Øتوا” در جامعه داریم تا این واژه های مصنوعی ساخته شده واقعا وارد زبان شود. Ùˆ چون تولید Ù…Øتوا کار اهل Ùکر است Ùˆ اهل Ùکر یا شادابی Ùˆ Ùراغت پرداختن به این موضوع ها را در جامعه امروز ایران ندارند Ùˆ یا اینکه از ایران مهاجرت کرده اند Ùˆ دیگر زندگی شان به ایران Ùˆ زبان Ùارسی گره نخورده Ú©Ù‡ این واژه های معادل را استÙاده Ùˆ ترویج کنند. Ùکر کنم تنها در صورتی Ø´Ú©ÙˆÙایی دوباره زبان Ùارسی Ù…ÛŒ تواند اتÙاق بیاÙتد Ú©Ù‡ این شرایط دور شدن از “زندگی با ایران” به گونه ای تغییر کند. البته شاید هم نظر من Ú©Ù…ÛŒ بدبینانه است چون ایران Ùرزندان زیادی دارد Ú©Ù‡ هر چند عده ای هم آن را ترک کنند باز همیشه کسانی هستند Ú©Ù‡ آن را هیچ وقت ترک نکنند Ùˆ یا به آن بازگردند.
من کاملا باهات مواÙقم سولوژن جان. میخوام به یه نکته ای در راستای نکته ÛŒ شماره ÛŒ 10 اشاره کنم Ùˆ اون تÙاوت انتلکتها در زبانهای Ùارسی Ùˆ انگلیسیه Ú©Ù‡ ÙÚ© میکنم یه تÙاوت Ùرهنگیه. وقتی نوشته های بعضی از دوستانم Ú©Ù‡ سابقه نویسندگی Ùˆ شاعری دارند Ùˆ اطلاعاتشون از ادبیات خیلی زیاده رو میخونم، به سختی میتونم از این نوشته ها سردر بیارم. چون پر هستن از اصطلاØات عربی Ùˆ جملاتی به درازای پاراگراÙها. جمله ها طوری در هم تنیده شدند Ú©Ù‡ باید چندین بار هر جمله رو بخونی تا سر در بیاری موضوع چیه، Ùˆ هیچ قانونی در مورد شروع Ùˆ پایان پاراگراÙها رعایت نمیشه. کلمات به صورت خیلی Ú©ÛŒÙÛŒ استÙاده میشن Ùˆ خیلی وقتها معناهای چندگانه ای رو میرسونن. گاهی Ø´Ú© میکنی Ú©Ù‡ شاید منظور نویسنده این نیست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم مشخصی رو برسونه بلکه Ùقط میخواد یک بØØ« رو برنده بشه Ùˆ یا میزان دانشمندی خودش رو به رخ بکشه.
به نظر من در Ùضای Ùرهنگی جامعه ما هرکسی Ú©Ù‡ ظاهرا ایده اش رو خیلی پیچیه بگه Ú©Ù‡ کسی Ù†Ùهمه خیلی مورد تجلیل قرار میگیره Ùˆ باهوش نامیده میشه. باید به Ùارسی زبانها اموخت Ú©Ù‡ وقتی بهشون میگی Ú©Ù‡ از نوشته هات یا Ú¯Ùته هات سردرنیاوردم، ازشون تعری٠نکردی. در Øالی Ú©Ù‡ مهمترین چیزی Ú©Ù‡ در Ùضای اینجا به بچه ها اموزش داده میشه Ùˆ مورد ازمون قرار میگیره Ù†Øوه ارایه تÙکرات Ùˆ ساخته هاست، طوری Ú©Ù‡ اگه یه کار خیلی خوب انجام بدی ولی نتونی خوب ارایه اش بکنی ارزشش خیلی Ú©Ù… میشه.
برای مثال، من در Ùیسبوک بعضی از صÙØÙ‡ ها با موضوعات ÙلسÙÙ‡ Ú©Ù‡ به Ùارسی مطلب میگذاشتن رو لایک کرده بودم. یکیشون به خصوص از مترجم Ùˆ نویسنده ای به نام “بابک اØمدی” زیاد نقل قول میکرد. من گاهی انچنان در جملات ایشون Ú¯Ù… میشدم Ú©Ù‡ سرچ میکردم Ùˆ انگلیسی همون مطلب رو پیدا میکردم Ùˆ میخواندم Ùˆ به راØتی Ù…ÛŒÙهمیدم، با این Ú©Ù‡ من در اصل Ùارسی زبانم Ùˆ Ùارسیم به مراتب از انگلیسیم بهتره! یک بار این موضوع رو با ادمین پیج در میان گذاشتم Ùˆ جوابی Ú©Ù‡ دریاÙت کردم این بود Ú©Ù‡ اگر قرار بود هرکسی Ú©Ù‡ در مورد ÙلسÙÙ‡ زیاد مطالعه نکرده از اینطور نوشته ها سردربیاره Ú©Ù‡ این نوشته ها هیچ ارزشی نداشتن!
ادامه ÛŒ ØرÙام در مورد ترجمه رو در کامنت بعدی میگم.
یک نکته ÛŒ خیلی مهم ولی همین ترجمه بودن اکثر تÙکرات ماست Ú©Ù‡ تو هم اشاره کردی. بسیاری از مشکلات نوشته های Ùارسی از همین ترجمه های تØت الÙظی از زبان های Ùرانسه Ùˆ انگلیسی به وجود امدند. جالبه Ú©Ù‡ اگر به خیلی از ساختارهای غیر قابل Ùهم در Ùارسی Ùکر کنی، معادل دقیق Ùˆ تØت الÙظیشون رو در زبان های دیگه پیدا میکنی. برای مثال عبارت “به وسیله ÛŒ” Ú©Ù‡ خیلی وقتها باعث ساختن جمله های چند خطی میشه. مشکل اینجاست Ú©Ù‡ زبان Ùارسی از نظر دستوری با انگلیسی متÙاوته Ùˆ توقعات ما از Ù…ØÙ„ قرار داشتن Ùاعل Ùˆ Ù…Ùعول Ùˆ Ùعل باعث میشه Ú©Ù‡ وجود “به وسیله” وسط جمله ما رو گیج کنه. به دلیل ضع٠(عدم وجود!) ساختار Ùˆ نوشتارهای علمی در زمان ترجمه بسیاری از این اثار Ú©Ù‡ خیلی هم به قبل برنمیگرده، مترجمان مجبور شدن بدون دقت به ساختارهای زبانی بسیاری از عبارات رو ترجمه دقیق کنن.
همین امروز هم بیشتر دانشمندان Ùارسی زبان به زبانهای دیگه مطالعه Ùˆ تØصیل میکنن Ùˆ این مساله باعث میشه نادانسته خیلی از اصطلاØات اون زبانها رو در Ùارسی استÙاده کنن. من خودم ناخواسته خیلی این کار رو میکنم Ùˆ گاهی وقتی کسی متوجه نمیشه Ú†ÛŒ میگم متوجهش میشم.
برای نمونه ترجمه ای از این پاراگرا٠از نوشته ÛŒ امانوئل کانت در مورد معنای روشنÙکری رو میارم (ترجمه Ùارسی : سیروس آرین پور- ترجمه انگلیسی: مری سی اسمیت.) به نظر من ترجمه Ùارسی غیرقابل Ùهمه ولی ترجمه انگلیسی روان Ùˆ ساده است. ساختار ترجمه انگلیسی تقریبا شبیه ترجمه Ùارسیه، اما از اونجایی Ú©Ù‡ ما انتظار وجود هر بخش جمله را داریم میتونیم به راØتی بخونیمش.
“اگر آزادی داده شود، روشن‌نگری تقريباً گريز ناپذير می‌شود. زیرا همواره چند «خود اندیش» Øتی در میان قیم‌های گمارده شده بر مردم پیدا می‌شوند Ú©Ù‡ پس از آنکه خود یوغ نابالغی را به کناری انداختند، Ø±ÙˆØ Ø§Ø±Ø¬â€ŒØ´Ù†Ø§Ø³ÛŒ عقلانی ارزش‌ها Ùˆ غایت هستی انسانی را Ú©Ù‡ خود-اندیشیدن است در پیرامون خویش می‌پراکنند Ùˆ دایره خام‌داوری‌ها را تنگ‌تر کرده Ùˆ بسیاری اندک اندک به روشن‌نگری می‌رسند.”
indeed, if it is only given freedom, enlightenment is almost inevitable. There will always be a few independent thinkers, even among the self-appointed guardians of the multitude. Once such men have thrown off the yoke of nonage, they will spread about them the spirit of a reasonable appreciation of man’s value and of his duty to think for himself.
اول اشاره کنم Ú©Ù‡ من متن رو به زبان اصلی نخوندم Ùˆ این متن رو انتخاب کردم چون نمونه خوبی بود Ú©Ù‡ در Ùیسبوک همین الان شیر شد Ùˆ دم دست بود. شاید Ùقط من اینطور Ùکر کنم، ولی عبارت “اگر ازادی داده شود” (Given freedome) در اول جمله من رو گیج میکنه. کلمه ÛŒ “خوداندیش” کلمه ÛŒ ناآشناییه (به نظر میرسه مترجم هم اینو میدونه چون اون رو در گیومه قرار داده!). جمله ÛŒ بعدی رو من دو بار خوندم تا Ùهمیدم چون خیلی طولانیه.بعد از They spread about them در ترجمه انگلیسی شما Ùورا به دنبال Ù…Ùعول میگردید،اما در ترجمه Ùارسی اونقدر Ùعل از اجزای اصلی دیگه ÛŒ جمله دور اÙتاده Ú©Ù‡ وقتی به Ùعل میرسی Ùراموش میکنی Ú©Ù‡ Ú†ÛŒ چیزی Ùˆ Ú©ÛŒ.البته زبان Ùارسی اصلا بی تقصیر نیست. همین امکان این همه Ùاصله انداختن بین Ùعل Ùˆ Ùاعل در Ùارسی منشا بسیاری از گیج شدن ها Ùˆ جمله های چندخطیه. جای تØقیقاتی در این زمینه Ùˆ اموزشهای اکادمیک به دانش اموزان واقعا خالیه.
جالب بود و لذت بردیم. در ضمن با تشکر از رامین به خاطر لینک‌ها.
متاسÙانه زبان انگلیسی Ú©Ù… Ú©Ù… وارد شیوه Ú¯Ùتاری مردم شده Ùˆ دختران Ùˆ پسران جوان به سمت این زبان گرایش دارند.
به نظر شما منظور Øضرت Ù…Øمد Ú©Ù‡ Ùرموده اند: اگر دانش در ثریا همباشد مردانی از سرزمین پارس به ان دست میابند! ایران بوده؟ یا اÙغانستان؟ شاید هم تاجیکستان؟ به نظر من ایران Ú©Ù‡ نیست
دایره واژگانی برای پدیده های نوظهور Ú©Ù‡ طبیعتا Ù…Øدود است Ùˆ نیاز به بازسازی دارد (مثل تبلت یا مثل متون ÙلسÙÛŒ جدید). یادآوری Ù…ÛŒ کنم قابل Ùهم بودن اشعار هزارسال پیش معمولا یک نکته مثبت برای هر زبانیه (Ùرانسوی ها اگر اشتباه نکنم به Û¶Û°Û° سالگی زبانشان Ù…ÛŒ بالند) Ùˆ نشون Ù…ÛŒ ده Ú©Ù‡ آن زبان قابلیت نوزایی Ùˆ بازسازی داره. وگرنه در همه طول تاریخ قوم غالب زبانش را غالب کرده Ùˆ Ù…ÛŒ کند…
جز از این مقایسه ترجمه متنهایی مثل آنچه متانت نوشته منطقی نیست. اینها گاها از بدسلیقگی مترجمه. برای من
given freedom
رو Ù…ÛŒ شه Ú¯Ùت“با آزادی“ یا خیلی انتخابهای بهتر. یا
independent thinkers
رو Ù…ÛŒ شه Ú¯Ùت “اندیشمند مستقل“.
به نظرم واضØÙ‡ Ú©Ù‡ Ø¢Ùریده های ادبی هر زبانی از بهترین امکانات ویژه Ùˆ شاید انØصاری اون زبون استÙاده استÙاده Ù…ÛŒ کنن… این Ú©Ù‡ شعر Ùارسی هم (به دلیل تکامل یاÙتگی Ùارسی برای شعرش) قابل ترجمه نیست رو تکرار نمی کنم ولی این نمونه زیر رو به چشم نثر نگاه کنید:
از خون پیاده‌ای Ú†Ù‡ خیزد—ای بر رخ تو هزار شه مات
این شعر از استعاره (Ú©Ù‡ قابل ترجمه هست) استÙاده نمی کنه بلکه از قابلیتهای واژگانی انØصاری Ùارسی استÙاده شده Ú©Ù‡ امکان ترجمه اش صÙر هست….
شخصا Ùکر Ù…ÛŒ کنم یک همچون مقایسه ای اگر هم بشود نتیجه اش بشود Ú©Ù‡ Ùارسی 87 درصد خوب است Ùˆ انگلیسی 89.5 درصد. بنابراین شاید نباید همچین ØرÙهای Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ بی پشتوانه ای زد Ú©Ù‡ Ùارسی شکر است Ùˆ انگلیسی مغازه مربا. کسانی مثل داریوش آشوری هم این ØرÙها رو Ù…ÛŒ زنند Ùˆ صددرصد Ùقر واژگانی برای دنیای مدرن رو درست Ù…ÛŒ Ú¯Ù†. ولی زبانی Ú©Ù‡ هزار سال دوام آورده از این بزنگاه تاریخی هم باید بتونه بگذره. من به واژه های جدید Ùˆ زیبای Ùارسی مثل دورنگار، خودرو، نمایشگر، یارانه، پایش … Ú©Ù‡ اتÙاقا با اجزای زبانی موجود ساخته شده اند نگاه Ù…ÛŒ کنم به نظرم زبان توانمندی میاید. در زبان Ùرانسه Ùˆ اسپانیایی Ùˆ انگلیسی یارانه همان سوبسید است. قطار برای همه train هست Ùˆ بیمارستان هوسپیتال. آیا این از ضع٠زیانی آنها نیست؟ البته Ú©Ù‡ خیلی نمونه های برعکس وجود دارد…
واقعا یه مواقعی Ùکر Ù…ÛŒ کنم اگر ایرانی ها به منابع ÙلسÙÛŒ/ علمی Ú©Ù‡ در زبان انگلیسی هست دسترسی داشتن نکبت الانمون کمتر نبود
ممنون از همه‌ی کامنت‌ها!
جناب سولوژن مطلب جالبي نوشتيد. اما تا Øدود زيادي با اين پست مواÙÙ‚ نيستم.
وقتي به تاريخچه انگليس (Ùˆ نه بريتانيا چون واقعن به كار بردن واژه بريتانيا از نظر تاريخي براي مردم انگليس درست نيست Ùˆ به كار بردن اين واژه توسط اين ملت بخشيش به اين موضوع بر مي گرده كه دوست دارن خودشون رو به امپراتوري رم پيوند بدن) Ùˆ همين طور تاريخچه زبان Ùˆ ادبيات انگليس نگاه مي كنيم مي بينيم كه اين زبان در اصل تغيير ياÙته Ù„Øجه هايي از زبان آلماني Ùˆ بعدها آلماني-Ùرانسويه. چون اصولن مردم انگليس از نظر تاريخي اقوامي آلماني هستن كه به اين سرزمين Øمله كردن، اون رو اشغال كردن، مردم اصلي اون سرزمين رو خارجي (Welsh) خوندن Ùˆ اونها رو از اون سرزمين بيرون كردن Ùˆ به جايي كه الان به اون ولز ميگن Ùرستادن. اين تاريخچه رو اين جا آوردم چون نمي تونيم زبان Ùˆ ادبيات يه ملت رو بدون در نظر گرÙتن تاريخ Ùˆ Øوادث تاريخيشون بررسي كنيم. تا قبل از مسيØÙŠ شدن زبان Ùˆ ادبياتشون ريشه تو ادبيات قومي خودشون داشت. بعدها كه مسيØÙŠ شدن از يه طر٠با ساختارهاي ارزشي قوم خودشون رو به رو بودن Ùˆ از طر٠ديگه با ساختارهاي ارزشي دين جديد Ùˆ همين باعث شد كه اون دو ارزش رو با هم ادغام كنن. از طر٠ديگه چون زبان مذهبي مسيØيت لاتينه بنابر اين لاتين كم كم وارد اون زبان شد. اين موضوع باعث شد كه كم كم زبان Ùˆ ادبيات اين مردم به شكلي كه امروزه اون رو به عنوان زبان انگليسي مي شناسيم در بياد. اين تا Øدودي اين موضوع كه متن هاي Old English قابل Ùهم نيست رو مي تونه ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ø¯Ù‡. از طر٠ديگه زبان انگليسي در مقطع ديگه اي به دليل شكست اين مردم از بعضي از اقوام آلماني-Ùرانسوي (نورمن ها) دچار تغيير شد Ùˆ زبان Ùˆ ادبيات نورمن ها هم وارد اين زبان شد. اين هم باز يكي ديگه از دلايليه كه باز هم متون يه مقطع ديگه از انگليسي نمي تونه به راØتي Ùهميده بشه. البته اين دو موضوع معنيشون اين نيست كه اين دو اتÙاق باعث نابودي زبان انگليسي شد كه برعكس باعث غني تر شدنش شد. نورمن ها باعث تغييرات خيلي مثبتي مخصوصن در ادبيات انگليس شدن.
همين اتÙاق رو ما در زبان پارسي هم مي بينيم. زباني كه ما الان به اون مي نويسيم Ùˆ Øر٠مي زنيم بارها از طر٠زبان Ùˆ Ùرهنگ عربي مورد Øمله قرار گرÙته. البته اين موضوع هيچ وقت نتونسته پارسي رو نابود كنه اما باعث تغييرات زيادي تو اون شده. چيزي كه ما الان به اون مي گيم پارسي در اصل مخلوطي از پارسي Ùˆ عربيه. همين موضوع اين رو ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠ ده كه ما در خوندن متون بعضي از مقاطع تاريخي هيچ مشكلي نداريم يا مشكل كمي داريم اما متون يه مقطع تاريخي ديگه رو به سختي مي تونيم بÙهميم يا Øتا بخونيم. اين موضوع هيچ ربطي هم به Ùاصله تاريخي اون از زمان Øال نداره. مثلن ما مي تونيم شاهنامه رو كه مال هزار سال قبله بخونيم Ùˆ با تقريب نسبتن خوبي هم اون رو بÙهميم اما نوشته ديگه اي تقريبن با همون قدمت مثل Øسنك وزير رو Øتا در رو خوانيش هم مشكل داشته باشيم Ú†Ù‡ برسه به Ùهميدنش. البته شاهنامه مثال خوبي نمي تونه باشه چون پايه نوشتن شاهنامه ØÙاظت از زبان پارسي بوده. در همون زمان هم زبان جاري با زبان شاهنامه متÙاوت بوده.
نكته بعدي در مورد زبان انگليسي اينه كه اين زبان Ùˆ ادبيات به دليل اين كه از اول با تغييرات زيادي روبه رو بوده Ùˆ ساختارهاي زيادي رو وارد خودش كرده همين روند رو تا الان هم ادامه داده Ùˆ اين ملت عادت كردن كه متعصبانه با زبانشون برخورد نكنن Ùˆ در عين Øال كه سعي مي كنن اون رو ØÙظ كنن Ùˆ ساختارهاي اصلي Ùˆ گرامري رو Ù†Ú¯Ù‡ دارن از وارد كردن واژه ها Ùˆ اصطلاØات زبان هاي ديگه هيچ ابايي ندارن. همين موضوع رو ما تو زبان پارسي هم مي بينيم. ايراني ها هم به شكل ناخودآگاه هيچ ابايي از وارد كردن واژه هاي زبان هاي ديگه به زبان پارسي ندارن. بيشتر وقتا هم مي بينيم كه اون واژه ها رو با نوع گويش Ùˆ نوشتار زبان پارسي تغيير مي دن. مثلن گويش واژه كامپيوتر در زبان پارسي با انگليسي متÙاوته. خيليا با وارد شدن واژه هاي زبان هاي ديگه به يه زبان مخال٠هستن اما به نظر من اين كار باعث غني شدن اون زبان مي شه. Øتا بعضي وقتا در زماني كه يه واژه در زبان پارسي وجود داره Ùˆ متداول هم هست به كار بردن يه واژه از زبان ديگه مي تونه باعث راØت شدن صØبت در مورد بعضي مسائل بشه. اين كار باعث مي شه كه ما از دست بار ارزشي (مثبت يا منÙÙŠ) كه بر روي يه واژه در زبان خودمون هست خلاص بشيم Ùˆ بتونيم بدون اون بار ارزشي در مورد اون Øر٠بزنيم. اين موضوع رو زماني تو كلاس زبان شناسي بررسي كرديم. مثلن در كلاسي كه اكثريت با دخترها بود Ùˆ استاد هم يه خانم بود به راØتي از واژه Prostitution توي بØثهامون موقع نقد يه اثر Øر٠مي زديم بدون اين كه خجالت بكشيم اما به كار بردن معادل پارسي اون واقعن Ùاجعه بار بود 🙂
Øالا يك كم هم در مورد اتÙاقاتي كه اين روزا تو زبان پارسي مي اÙته.
چيزي كه مشخصه ترجمه يه كار كاملن ØرÙÙ‡ ايه. البته اين به اين معني نيست كه يه مترجم Øتمن بايد يه Ùارغ التØصيل رشته ادبيات باشه يا به شكل تخصصي در زمينه ادبيات Ùعاليت كنه. برعكس بعضي مواقع مترجم يه متن بايد تخصصي غير از ادبيات داشته باشه اما در كار ترجمه هم تجربه خوبي داشته باشه Ùˆ ساختار ادبي Ùˆ زباني پارسي رو خوب بشناسه. مثلن يه متن علمي يا Ùني در يك رشته خاص رو بهتره كه يه متخصص در اون رشته ترجمه كنه كه زبان پارسي رو هم نسبتن خوب بشناسه Ùˆ از طر٠ديگه اخلاق ØرÙÙ‡ اي ترجمه رو هم رعايت كنه. مشكلي كه الان تو ايران وجود داره اينه كه Øجم زيادي از كتاب هاي مخصوصن علمي Ùˆ تخصصي رو كسايي ترجمه مي كنن كه در ترجمه ØرÙÙ‡ اي نيستن Ùˆ از طر٠ديگه اخلاق ØرÙÙ‡ اي رو هم رعايت نمي كنن. اين كه اين آدما اين طوري رÙتار مي كنن دليلش ناكارآمدي زبان نيست. شايد يه بخش زياديش به عدم وجدان كاري باشه. قبول دارم كه بعضي از ساختارهاي زباني تو انگليسي وجود دارن كه در زبان پارسي وجود ندارن. مثلن ما ساختار زماني آينده در گذشته رو تو زبان انگليسي داريم Ùˆ از نظر گرامري هم اين چارچوب در اون زبان تعري٠شده اما در پارسي نه چنين زماني رو داريم Ùˆ نه چنين چارچوبي رو Ùˆ ساختنش هم تقريبن غير ممكنه. يا مثلن پيشوند un در واژه هايي مثل Undo يا Unbreak كه در زبان انگليسي وجود داره اما نه در زبان پارسي هست Ùˆ نه قابل ساختن هست. ما نمي تونيم واژه Undo يا Unbreak رو با يه معادل پارسي جايگزين كنيم Ùˆ مجبوريم براي ترجمه اونا از جمله يا چند واژه استÙاده كنيم. اما تعداد اين ساختارها زياد نيست. اكثر مواقع ساختارهاي زباني Ùˆ همينطور واژه ها معادل پارسي دارن اما مترجمها از اونها استÙاده نمي كنن. شايد دليلش استÙاده از Ùرهنگ لغت هاي قديميه. مثلن زماني Ùرهنگ لغت آريانپور به عنوان يك Ùرهنگ لغت تو ايران براي ترجمه استÙاده مي شد اما اين Ùرهنگ لغت اصلن براي ترجمه چيز خوبي نيست. شايد از اون براي Ùهميدن معني واژه ها بشه استÙاده كرد Ùˆ براي اين كار خيلي هم خوب باشه اما براي ترجمه اصلن خوب نيست. براي اين كار Ùرهنگ لغت (هاي) ديگه اي هست كه بايد از اونها استÙاده كنيم. شايد بخشي از مشكلات ترجمه اي همين استÙاده از منابع نادرست باشه. بخش ديگش هم شايد ريشه تو Ùرهنگ ما داشته باشه كه مثلن استÙاده از يك واژه عامه رو تو ترجمه بي كلاسي بدونيم Ùˆ برعكس استÙاده از يه واژه قلمبه سلمبه رو نشونه كلاس Ùˆ شان بالاي مترجم. مثالي كه خانم يا آقاي متانت زدن يه نمونه خيلي جالبه. اين كه در جايي كه مي تونسته از يه واژه زود Ùهم Ùˆ ساده استÙاده بشه از يه واژه گيج كننده استÙاده شده. اين هم باز به مترجم يا نويسنده بر مي گرده نه به ضع٠زبان. يا اين كه ما جمله ها رو اصطلاØÙ† تØت اللÙظي ترجمه مي كنيم Ùˆ جمله غير قابل Ùهم مي سازيم مقصر زبان نيست. زبان پارسي از نظر ساختار Ùˆ واژگان مشكلي نداره اما نويسنده ها (Ùˆ مترجمين) Ùˆ همين طور Ùرهنگ عمومي باعث شده كه اين زبان به اين شكل نشون داده بشه. يه بار يه مطلب خوندم در مورد اÙعال دو يا سه كلمه اي Ùˆ اين كه اين اÙعال باعث عقيم شدن زبان مي شن كه كاملن درسته. اما اين كه ما از اين اÙعال استÙاده مي كنيم Ùˆ نمي آيم از ساختارهاي زبان پارسي استÙاده كنيم اين هم مقصر زبان نيست بلكه خود ما هستيم. مثلن ما عادت كرديم كه مثلن بگيم “Ùراهم كردن” به جاي اين كه بگيم “Ùراهميدن”. همين كار ساده باعث شده كه اين واژه با تبديل شدن به يك مصدر دو كلمه اي به جاي يه كلمه اي به يه مصدر عقيم تبديل بشه Ùˆ نتونيم اون رو بسط بديم.
در مورد Øجم واژه ها Ùˆ ساختارهايي كه در زبان روزمره به كار مي بريم Ùˆ مقايسه اون با زباني ديگه مثلن انگليسي بايد اول بايد كار تØقيقي Ùˆ آماري بشه Ùˆ بعد در مورد اون نظر داد. از نظر Øسي Ùˆ تجربي من با مطالبي كه توي شماره شش نوشتيد مواÙÙ‚ نيستم. البته اين Ùقط Øس Ùˆ تجربه شخصي منه Ùˆ نمي تونه ملاكي براي سنجش باشه. در صورتي مي شه در موردش Øر٠زد كه نتيجه تØقيق Ùˆ آمار Ùˆ ارقام موجود باشه.
البته Øر٠در مورد اين موضوع زياده Ùˆ تا همين جا هم خيلي پرچونگي كردم. به اندازه يه پست تو وبلاگ “كامنت” نوشتم. اما زبان پارسي واقعن شكر است جناب سولوژن.
مطلب بسیار خوبی نوشتید. این دغدغه، Ú©Ù‡ چرا زبان Ùارسی گاهی در ترجمه، به خوبی کار نمی‌کند، اگرچه مصیبت Ù…Øسوسی نیست، اما ریشه‎ی باریکی دارد در مصائب امروز Ùˆ آینده ÛŒ ما. به قول شما اگر ناچار به رجوع به زبان دومی شدیم آن وقت آیا خوشØال باشیم؟
به عنوان مثال در زبان کردی Ú©Ù‡ هم خانواده ÛŒ زبان Ùارسی است این موضوع امروز به معنای واقعی کلمه به یک مصیبت بدل شده است. ضع٠زبان دلیل بسیاری از ناکامی های گذشته بوده است ناکامی های آینده را هم رقم می‌زند. نسل های جدید این ضع٠را پذیرÙته اند Ùˆ به زبان دوم Ùˆ سوم (انگلیسی Ùˆ عربی) متوسل شده اند Ú©Ù‡ چرخ دانشگاه ها بچرخد.
در Øالیکه هنوز رویای پروراندن کودکان خود با زبان مادری را در سر دارند.
Ùˆ این خیلی ناراØت کننده است. در کردستان امروز پول هست، Ù†Ùت Ùˆ استقلال Ùˆ امنیت هم هست، اما زبان آن طور Ú©Ù‡ نیاز Ù…ÛŒ رود کار نمی‌کند.
زبان کردی امروز دستخوش جغراÙیای Ù…Øصور، سیاست های زور، تعصب کور Ùˆ اختلاط های ناموÙÙ‚ Ùˆ … است Ùˆ از سوی دیگر هم سرعت سریع جهان دیگر مجال تکامل را نمی‌دهد Ùˆ ناچار زبان دوم ØŒ آقای مدارس Ùˆ دانشگاه های نسل های جدید ایشان خواهد شد.
اما باید صادق بود تنها عوامل از خارج یک زبان نیست که سبب پرداخت ضعی٠آن می شود بلکه ایده ی اولیه ی ساختار آن زبان شاید در سرنوشت آن زبان تاثیر بیشتری داشته باشد.
تا Øدی راست است Ú©Ù‡ تمدن های اولیه ÛŒ بشر Ú©Ù‡ زودتر به اندیشه رسیدند، امروز بیشتر درمانده اند با آن Ú©Ù‡ مهد تمدن بوده اند. در مورد زبان هم الزاماً قدمت زیاد، دلیل بر تکامل Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙایی آن نبوده است. Ú†Ù‡ بسا الگوهای اولیه هر Ú†Ù‡ قدیمی تر بوده اند، ساده تر هم مانده اند.
یکی از دلایل عقب ماندن زبان هایی از قبیل کردی (Ú©Ù‡ باید در نظر داشت ریشه ÛŒ مشترک این زبان با Ùارسی را) صرÙاً Ù…ÛŒ تواند ساختار ساده Ùˆ ایده ÛŒ ضعی٠آن باشد Ú©Ù‡ باعث عجز در تولید Ù…ÛŒ شود. ضع٠در ایده ÛŒ اولیه ÛŒ هر دستگاهی تا ابد گریبان کاربران آن را Ù…ÛŒ گیرد.
در مورد Ùارسی Ùکر جلو رÙته است Ùˆ زبان در Ù…ÛŒ ماند. چون Ùکر از بیرون به ما Ù…ÛŒ رسد Ùˆ زبان از تولید عقب Ù…ÛŒ ماند. چون روند رشد ما دریاÙت است نه تولید.