بي‌خوابي
طر٠هر کاري مي‌کرد خواب‌اش نمي‌برد. البته نه اين‌که کاري مي‌کرد تا بعد ببيند Ú©Ù‡ خواب‌اش نمي‌برد – [بلکه] -پيش‌بيني مي‌کرد Ú©Ù‡ خواب‌اش نخواهد برد Øتي در صورتي Ú©Ù‡ براي خوابيدن تلاش بسيار کند (مثلا چايي بخورد، يا قهوه، يا Øدس گلدباخ را اثبات کند Ùˆ از اين جور چيزهاي خواب‌آور). براي همين پاي کامپيوتر نشسته بود Ùˆ جنب نمي‌خورد تا نکند وقت خود را با تلاش بي‌هوده براي خوابيدن تل٠کند Ú©Ù‡ خواب‌اش برد.
7 thoughts on “بي‌خوابي”
به پستت ربطی نداره اما خواستم ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ø¯Ù… Ú©Ù‡ بازخورد برای کسانی Ú©Ù‡ ارتباطات خوندن واژه معقولیه! البته از feedback هم استÙاده Ù…ÛŒ شه اما خب…
ZZZZzzzzz…..!!!!
همخانه ای من عادت جالبی دارد. اگر خوابش نبرد Ù…ÛŒ رود روی مبل خانه دراز Ù…ÛŒ کشد. آنجا به سادگی خوابش Ù…ÛŒ برد! جای خوابت را عوض Ú©Ù† شاید موثر اÙتد.
من هم دارم بی خوابی Ù…ÛŒ کشم. Øالا به خاطرم آمد Ú©Ù‡ Ùردا بیکار نیستم! بیچاره شدم.
Becareful not to drink coffe. Beacause if you do so, no sleep even after a couple of hours!/A
شانس آورد كه اون موقع،به تور من نخورد،چون Øكمآ واسه تا آخر ماه خواب رو از سرش مي پروندم!!!(علامتاي تعجبم Ùرد بودا)
خب،‌ ممنون از توصيه‌ها – ولي اين‌که الزاما من نبودم. در ضمن مشخص است Ú©Ù‡ Øدس گولدباخ Ùˆ … خواب از سر بپران هستند!
midnight rodeo electric cowboy midnight rodeo