در سخن‌راني

در سخن‌راني

(1) فرض کنيد که شما پيامبريد. پيامبر يک دين اساسي که همه‌ي ابعاد زندگي را در برمي‌گيرد. حال سر و کله‌ي يک پيامبر ديگر –مثلا از آن بزرگ‌هاي‌اش- در سرزمين شما پيدا مي‌شود. مثلا او پيامبر سرزمين ژرمن‌ها است که براي تعطيلات آمده به اطراف ايران زمين. از آن‌جا که هر دو براي خدايي واحد مبارزه مي‌کنيد و از يک جا مبعوث شده‌ايد،‌ دين يک‌ساني داريد. اما طبيعي است که بيان دين‌تان دقيقا يکي نيست. يکي اين‌گونه است و يکي آن‌گونه.
خب، فرض کنيد اين پيامبر باختر زمين تصميم به ارشاد و هدايت‌اش بگيرد. سر همان منبري که شما قرار است سخنراني کنيد مي‌آيد و وسط جمله‌ي شما را –که جمله‌اي روحاني و از حق است- مي‌گيرد و با جمله‌اي حقاني و از روح ادامه مي‌دهد. بعد شما که حسِ ناسيوناليستي و تعلق‌تان عود کرده است وسط ويرگول او مي‌پريد و تا دو نقطه‌ي بعد ادامه مي‌دهيد. تا جرعه‌اي آب بخوريد، او سوار کلام شده است و تا دو پاراگراف از وحي الهي پيش رفته و الي آخر. نتيجه جز گيجي‌ي پيروان چيزي نخواهد بود. اگر روي‌کردي پلوراليستي به دين داشته باشيم بايد بگوييم با اين‌که هزاران راه براي رسيدن به خداوندگار وجود دارد، اما به هر حال يک راه را مي‌بايست گرفت و به پيش رفت. يکي در ميان از اين شاخه به آن شاخه پريدن به وصال منجر نمي‌شود.

(2) فرض کنيد شما دو کنترلري داريد که هر کدام به تنهايي سيستم‌اي را پايدار مي‌کند. اما اگر بياييد و اين دو کنترلر را با هم استفاده کنيد ديگر دليلي ندارد سيستم هم‌چنان پايدار بماند. اين هم روي‌کرد تئوري سيستم‌هاي‌اش!

(3) فرض کنيد عامل‌اي دو نوع تابع ارزش بهينه براي تصميم‌گيري دارد. حال مي‌آييد و اين دو تابع ارزش را با هم ترکيب مي‌کنيد. نتيجه ديگر بهينه نيست.

(4) فرض کنيد قرار است سخنراني‌اي انجام دهيد. اگر تلک Ùˆ تولوک هم آن وسط به پيش برويد، باز هم به نتيجه مي‌رسيد: شنونده‌ها آخر سر –دير يا زود- مي‌فهمند منظورتان را. شما به هر حال حلقه‌ي فيدبک داريد Ú©Ù‡ مي‌توانيد گفتارتان را با درک شنونده‌ها تطبيق دهيد. اما فرض کنيد پيامبر ديگري آن وسط پيداي‌اش مي‌شود Ùˆ شروع مي‌کند “به‌تر” Ùˆ “مفهوم‌تر” –البته از ديد خود- توضيح دادن. هر دوي‌تان ممکن است درست بگوييد، اما شنونده‌ها آخر سر نمي‌فهمند يا حسابي گيج مي‌شوند (1). اگر يادگيري را معادل پايدارسازي به نقطه‌ي ثابت‌اي بدانيم (fixed point) (گرچه هميشه اين درست نيست)ØŒ عمل‌کرد هم‌زمان دو کنترلر پايدارساز معادل پايدارسازي –يعني يادگيري- نمي‌شود (2). انتخاب بهينه‌ي هر کدام از معلم‌ها هم معادل به‌ترين نتيجه‌ي ممکن نيست (3).

(5) از دست استادهاي راه‌نما!

2 thoughts on “در سخن‌راني

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *