انتخابات فوق‌العاده بود، نه؟

انتخابات فوق‌العاده بود، نه؟

انتخابات اخير فوق‌العاده بود. از چند ماه پيش از انتخابات گرفته تا اين روزهاي بعد از انتخابات و احتمالا تا يکي دو هفته‌ي ديگر. وضعيت جامعه پس از دو سه هفته آرام مي‌شود و چند ماه بعد –در هنگامه‌ي تشکيل دولت جديد و انجام اولين اقدامات آن دولت- دوباره خنده‌دار مي‌شود.
چند مورد از جذابيت‌هاي انتخابات اخير را مي‌نويسم (البته همه‌ي شماره‌هاي زير جزو جذابيت‌هاي مستقيم انتخابات نيستند).

1-زمان آغاز حرف و حديث‌ها و برنامه‌ريزي‌ها –حداقل در ظاهر- براي انتخابات اخير مدت‌ها است که شروع شده. نمي‌گويم حافظه‌ي تاريخي‌ي خوبي دارم ولي يادم نمي‌آيد که در انتخابات پيشين از بيش از يک سال قبل درباره‌اش صحبت شده بوده باشد. به نظرم از زمان انتخابات مجلس هفتم تا کنون درباره‌ي اين يکي حرف زده مي‌شد.
2-تحريم! تحريم اين انتخابات يکي از اساسي‌ترين گفتمان‌هاي سياسي‌ي يک سال اخير بوده است. اين هم پس از فاجعه‌ي مجلس هفتم به گفتمان مسلط –و به ظاهر قوي- تبديل شد. البته اين شماره و شماره‌ي پيشين در سطح روشن‌فکران و روزنامه‌نگاران است و نه مردم کوچه و بازار.
3-تا چند ماه پيش فکر مي‌کرديم (يا حداقل من فکر مي‌کردم) که نتيجه ميزان مشارکت در حد مجلس هفتم باشد. نظرسنجي‌ها هم گمان‌ام تا پيش از عيد اين‌چنين نشان مي‌داد. اما ناگهان همه چيز عوض شد.
4-انتخابات اخير فوق‌العاده بود چون نشان داد نه تنها عقل عمومي‌ي وبلاگستان اختلاف زيادي با جامعه ايران دارد، بلکه روزنامه‌نگاران،‌ روزنامه‌نگاران و حتي سياست‌ورزانِ [اصلاح‌طلب] جامعه نيز درک درستي از شرايط ندارند. اين يکي از بزرگ‌ترين فجايع انتخابات بود (در اين مورد چيزي در Thesilog نوشته‌ام).
5-نتيجه‌ي مورد بالا براي من –حداقل فعلا- اين است که انتظارم را از قدرت تاثيرگذاري وبلاگستان پايين مي‌آورم.
6-من دو جور سولوژن مي‌شناسم. سولوژن مخالف راي دادن و سولوژن‌اي که راي دادن به معين را موثر مي‌دانست. تفاوت اين دو نه در باورهاي عمومي که در ارزش نسبي‌ي مسير حرکت به آن باورها است. پيش‌تر راجع به اين موضوع نوشته بودم.
7-طبق تحليل‌هاي سولوژن اول، انتخاب هاشمي يا حتي احمدي‌نژاد شرايط به‌تري را براي رسيدن به اهداف‌اش تامين مي‌کند. اما از طرف ديگر مسير مورد نظر سولوژن دوم، سولوژن راي‌دهنده، با شرايط فعلي حسابي تغيير مي‌کند و عملا تبديل مي‌شود به همان مسير سولوژن اول: مبارزه در سطح خرد ولي گسترده (با اين‌حال فعلا ترجيح مي‌دهم هاشمي رييس جمهورمان باشد تا آن ديگري).
8-اختلاف نظر! يکي از نکات ويژه‌ي اين انتخابات، تفاوت فاحش بين مسير انتخابي‌ي افراد مختلف در قشر با سطح فرهنگ متوسط به بالاي جامعه بوده است. خيلي‌ها با عقايد تقريبا مشابه (حداقل در سطح آرمان) مسيرهاي کاملا متفاوتي را انتخاب کردند. چنين چيزي در انتخابات پيشين وجود نداشت.
9-به ياد ندارم قشر ياد شده اين همه به جان هم بيافتد. پيش‌ترها بزرگ‌ترين دعواي اين قشر در حد و حدود شاعر مهم بودن يا نبودن سهراب سپهري بوده است (و مشابه!) و دامنه‌اش چند نفره بود، اما اينک دعواي گسترده‌اي را –حداقل در سطح وبلاگستان که من آن را نماينده‌اي از آن قشر مي‌دانم- شاهد هستم. تحريميان،‌ معينيان را نکوهش مي‌کنند و معينيان،‌ تحريميان را ناسزا مي‌گويند. البته مدل ديگري هم وجود دارد و آن اين‌که معينيان،‌ عوام را بي‌شعور مي‌خوانند. تا به حال يکي دو مورد از اين بد و بيراه‌ها را –البته در شکل مودبانه‌اش- از دوستان‌ام دريافت کرده‌ام. جالب اين‌که آن‌ها حتي نمي‌دانند من راي داده‌ام يا نداده‌ام.
10-حسِ تنهايي شديدي مي‌کنم. حس مي‌کنم از هر ده ايراني،‌ فقط ÙŠÚ© نفر دغدغه‌ي حوزه‌ي عمومي‌اي تا حدي شبيه به من دارد (کاري به مشکلات منورالفکرانه‌ي آب پرتقال‌اي ندارم Ú©Ù‡ از هر ÙŠÚ© ميليون نفر، ÙŠÚ© نفر به آن‌ها فکر مي‌کند). خب، آيا با اين وضعيت باز هم مي‌توان گفت “ايران وطن همه‌ي ما است”ØŸ
11-وطن کجاست؟ وطن آن‌جايي است که زندگي مي‌کني يا آن‌جايي که بزرگ شده‌اي يا که چه؟ نمي‌دانم. هيچ کدام از اين تعريف‌ها حسِ مقدسي در من ايجاد نمي‌کند. ايران را دوست دارم نه به اين دليل که همه جاي‌اش را ديده‌ام و مي‌دانم که به‌ترين است يا نه حتي به اين دليل که باور دارم گذشته‌ي پرشکوه‌مان مرا بالاتر از ديگران مي‌نشاند، بلکه به اين دليل که در آن بزرگ شده‌ام و خاطرات و کابوس‌هاي‌ام در آن شکل گرفته است و به زبان‌اي سخن مي‌گويم که دوست‌اش دارم و آن زبان در ايران گويش مي‌شود.
12-وطن‌پرست نيستم، اما ايران را دوست دارم. وطن‌پرست نيستم، اما نسبت به وطن‌ام حسِ تعلق مي‌کنم. وطن‌دوست‌ام و ايران را مي‌سازم – اما نه با شيوه‌هاي سيرکي!

4 thoughts on “انتخابات فوق‌العاده بود، نه؟

  1. نمی‌دانم این چه احساساتِ -چه بگویم؟ احمقانه یا کوته‌فکرانه مثلاً؟- مبهم و الکی‌ای‌ست که بسیاری -حتّا بسیاری از هم‌شهریانمان در وب‌لاگستان- دارند در باره‌یِ ایران.
    من هم تقریباً به همان دلایلی که گفتی ایران را دوست دارم؛ و در بحثی هم که چند وقتِ پیش با یکی از دوستان داشتم گفتم که برایم فرقی نمی‌کند اگر -مثلاً- عراقی یا فیلیپینی هم بودم به ‌جایِ ایرانی: برایم تنها مهم است که بی‌وطن نباشم.

    پ.ن. با این حساب یکی از آن ده ‌نفر منم.

  2. ممنونم از نوشته‌ات.

    به نظرم فاجعه‌اي است که چنين اختلافي بين تفکر قشرهاي مختلف جامعه وجود دارد.

    انتخابات موضوع ديگري را هم ثابت کرد: اينکه جامعه‌ي ايران قوانين بازي دموکراسي را بلد نيست. يعني خيلي‌هاي حتي روشنفکرهاش فکر مي‌کنند که دموکراسي حتما منجر به گسترش آزادي مي‌شود در حالي که دموکراسي در جامعه‌اي که متحجر است مي‌تواند با راي توده‌ها بسته‌تر هم شود. بازي دومکراسي جمع‌کردن نظرها و افکار عمومي است! مثلا معين خيال مي‌کرد با صحبت براي نخبه‌هاي اين را بدست مي‌آورد همانطور که خاتمي توانست اما به اين نتيجه توجه نکردند که پيروزي خاتمي ناشي از کمک دانشجوها در بردن پيام‌اش به ميان مردم عادي بود.

  3. این چند وقته بحثهای حضوری خوبی داشتیم. پیدات که نیست تو. راستی دکتر یز.پن. هم دنبالت می گشت.
    در مورد 4 کاملاً موافقم. یه بابایی Ú©Ù‡ عقلش Ù…ÛŒ رسید یه بار گفت 1 کیلو کار سیاسی 9 کیلو کار تئوری. Ú©Ùˆ گوش شنوا. عمده روشنفکرهای ایرانی ریشه مشکل را Ú©Ù‡ نهادینه نشدن تفکر علمی Ùˆ عقلانیت در مردمه درک نمی کنن. وگرنه یه فکری به حال آموزش Ùˆ پرورش، روزنامه ها … Ù…ÛŒ کردن.
    در مورد 11 خیلی موافق نیستم. وقتی یک جایی برای مسافرت Ù…ÛŒ روم بیش از اینکه به اماکن تاریخی Ùˆ غذاهای اونجا علاقمند باشم دوست دارم با مردم ارتباط برقرار کنم تا ببینم Ú†Ù‡ جوری در مورد مسائل مختلف فکر Ù…ÛŒ کنن. برای من وطن نامفهومتر از ملیته. متاسفانه ایرانی هستم. متاسفانه چون با این لفظ احساس گسست Ù…ÛŒ کنم. ایرانی جوری فکر Ù…ÛŒ کنه Ú©Ù‡ من فکر نمی کنم. ایرانی دوست داره تو اداره جدول حل کنه بعد 50$ بیارن هر ماه بهش بدن. من دوست دارم از صبح تا شب آنقدر کار کنم Ú©Ù‡ شب نفهمم Ú†Ù‡ جوری خوابم Ù…ÛŒ بره…
    ببخشید اگر بازم بی ربطه وببخشید از اینکه طولانی شد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *