خيلي دور، خيلي نزديک و رستگاري در ساعت هشت و بيست
امشب رستگاري در 8:20 را ديدم. چند شب پيش نيز خيلي دور، خيلي نزديک. اولي موضوع پيچيده‌تري داشت، دومي موضوع ساده‌تري. هر دو ايدئولوژيک بودند Ùˆ اين مرا اذيت مي‌کرد. ÙŠÚ©ÙŠ (رستگاري) در Ø³Ø·Ø Ø´Ø®ØµÙŠØªâ€ŒÙ¾Ø±Ø¯Ø§Ø²ÙŠ Ùˆ ديگري در Ø³Ø·Ø Ù…Ø³ÙŠØ± داستان. “خيلي دور، خيلي نزديک” را بيش‌تر دوست داشتم. اØتمال مي‌دهم در جشن‌واره‌هاي خارجي هم جايزه‌ي بيش‌تري ببرد نسبت به آن ديگري. رستگاري خيلي بومي بود. بومي‌ي غيرقابل هضم براي ديگران. رستگاري در 8:20 اسم قشنگ‌تري دارد نسبت به خود٠Ùيلم. همين‌ها … رÙع کسالت ديگر …
2 thoughts on “خيلي دور، خيلي نزديک Ùˆ رستگاري در ساعت هشت Ùˆ بيست”
شرق٠دي‌روز (دوشنبه) هم چيزهايي راجع به هر دوي اين Ùيلم‌ها نوشته است. ÙŠÚ© مصاØبه‌ي “من بميرم، تو بميري” با کارگردان “خيلي دور،‌ خيلي نزديک” Ú©Ù‡ کس‌اي نداند Ùکر مي‌کند آقاي کارگران خود٠خود٠مخترع سينماي با جلوه‌هاي ويژه بوده است Ùˆ ÙŠÚ© بد Ùˆ بيراه -به نظر من قابل قبول- به “رستگاري”.
man az film bardari ye “kheili door kheili nazdik” koli khosham oomad.