سردترین چهارشنبه سوری‌ی دنیا
هوا سرد است. شاید Øدود ده یا پانزده درجه‌ی زیر صÙر. آتش‌ای آن گوشه به راه است (Ú©Ù‡ نمی‌توان از روی‌اش پرید) Ùˆ مردم -بیش‌ترشان- در Øال رقصیدن‌اند. یکی دو ساعتی بیش‌تر نمی‌مانی، اما آن آخر دیگر اØساس می‌کنی سردت شده.
چهارشنبه‌سوری‌ای در Ùلان پارک جنگلی‌ی ادمونتون،‌ کنار رود یخ‌زده‌ای Ú©Ù‡ ماه‌هاست از خیال خروش بیرون آمده – زیر نور بدر کامل.
نه آجیل مشکل‌گشایی هست (هست! ولی نه آن‌ای Ú©Ù‡ مشکلی را بگشاید) Ùˆ نه آتش‌ای Ú©Ù‡ از روی‌اش بپری Ùˆ نه آدم‌هایی Ú©Ù‡ خوش‌Øال‌ات کنند. مهم‌تر از همه همین آخری! آدم‌هایی Ú©Ù‡ باید باشند، نیستند.
نه! بگذار منص٠باشم. آدم‌هایی هستند Ú©Ù‡ دیدن‌شان -یا به صØبت نشستن‌شان- خوش‌Øال‌ات می‌کنند (Øتی اگر راجع به وبلاگ‌ات صØبت کنند. در این مواقع Øس خاص‌ای داری Ú©Ù‡ … ول‌اش کن، نمی‌گویم). اما همه چیز گویا این‌جا موقت است.
چهارشنبه سوری‌ای Ú©Ù‡ بوی بهار در آن نیاید، چهارشنبه سوری‌ای Ú©Ù‡ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù†ÛŒÙ…Ù‡â€ŒØ´Ø¨â€ŒØ§Ø´ را نشناسي، چهارشنبه سوری‌ای Ú©Ù‡ صدای انÙجارهای ÙˆØشت‌آور تهران Ùضا را پر نکند، چهارشنبه‌سوری‌ای تقلبی است. عاریت‌ای است از آن‌چه نمی‌تواند باشد. چرا بیش از Øد سعی در تکرار ناممکن بکنی؟ بگذار ریشه‌های‌ات نه در اجتماع Ú©Ù‡ در خودت Ø´Ú©Ù„ بگیرد. اجتماع‌شان را رها Ú©Ù† [اجداد ما Ú©Ù‡ بین‌النهرین Ùˆ اروپا را پر کردند همه از اÙریقا آمده بودند. آن‌ها کلونی‌های مهاجر بسیار کوچک‌ای بودند. شاید Øدود هزار Ù†Ùر. همین هزار Ù†Ùر بودند Ú©Ù‡ تمدن‌های باستانی‌مان را Ø´Ú©Ù„ دادند. جمعیت ایرانی‌ی ادمونتون هم باید در همین Øدود باشد. نه! خیلی هم بد نیست.]
مردم می‌رقصند. تو وارد هیاهوی‌شان نمی‌شوی. عکس می‌گیری Ùˆ عکس می‌گیری (Øتی اگر یکی به‌ات بگوید Ú©Ù‡ مشکوک می‌زنی با این عکس گرÙتن‌ات. Ùˆ تو Ùکر می‌کنی آیا طر٠Ùکر کرده ممکن است تو عامل Øکومت باشی Ùˆ مثلا می‌خواهی راپورت‌اش را بدهی Ú©Ù‡ بی‌Øجاب در ده هزار کیلومتر آن طرÙ‌تر قر شدید داده؟! خنده‌دار این‌که در بین دویست سیصد عکس‌ای Ú©Ù‡ گرÙته‌ام یک عکس هم از او نبود. سوژه هیچ‌گاه به مقام ابژه‌ی عکس من تبدیل نشد!). خوب‌ است. اسباب‌بازی‌ی خوبی است. تو را وارد ماجرا می‌کند بدون این‌که درگیرش شوی. Øق‌ای عینی به تو می‌دهد برای پوشاندن ترس از اجتماع‌ات. عکس می‌گیری Ùˆ عکس می‌گیری. هنوز عکاس خوبی نیستی (Ùˆ با خیره‌سری اصرار داری Ú©Ù‡ در شب بدون Ùلاش عکاسی Ú©Ù†ÛŒ). اما خب،‌ این Ú†Ù‡ ربطی به عکس گرÙتن دارد؟
مردم می‌رقصند Ùˆ من سردترین چهارشنبه‌ی سوری‌ی عمرم را (Ùˆ نه البته بدترین‌اش را) می‌گذرانم. Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Øلقه‌زده خاطرات وطن‌شان را می‌رقصند.
5 thoughts on “سردترین چهارشنبه سوری‌ی دنیا”
دقیقا همانطور Ú©Ù‡ هست تÙسیرش کردی! این شب نه چندان آتشین Ùˆ بسیار سرد هم گذشت… آتشی به پا میکند مرور گذشته ها… عجب مدتی است Ú©Ù‡ در این سه شنبه شبها، دلم برای آرپیجی Ùˆ دوشکا تنگ شده است… یادش بخیر، انگار سال به سال بیشتر به خط مقدم نزدیک میشدیم. جدیدا شنیده ام بچه های Ù…ØÙ„ بمب خوشه ای هم میریزند! ای کاش بزودی بمب اتممان آماده شود! با بچه ها کورس خواهیم گذاشت!……. غاÙÙ„ از همه چیز، کناری ايستاده ای Ùˆ با موبايلت شماره‌اش را میگیری، ولي «نت ورك بيزی» میدهد نا مروت!!! کاشکی یادم باشد سال بعد………..
چارشنبه سوری در تورنتو کانادا
عکس خوبیه… خوب Ùضا رو نشون Ù…ÛŒ ده … بقیه Ø´ رو هم پست Ú©Ù† بیاد لطÙا 🙂
بازم خوبه شما تو اون سر دنيا يه آتشي روشن كردين. من كه اينجا پامو از تو آپارتمان بيرون هم نگذاشتم. اما اون تصوير خيلي گويا بود 🙂
هوم! من Ú©Ù‡ از خانه بیرون هم نیامدم! پنجره‌ها را هم Ù…ØÚ©Ù… بستم Ùˆ نشستم پشت کامپیوتر Ùˆ آنتی‌ویروس‌ام را آپ‌دیت کردم.
خیلی دل‌ام می‌خواست توی چهارشنبه‌سوری‌های‌مان این همه ترقه نبود!
درضمن! شما باید یک کم‌ این ترس از اجتماع‌ات را بگذاری کنار! (دیگ به دیگ می‌گه روت سیاه!) Øتی اگر موجب شود Ú©Ù‡ تو Ú©Ù„ÛŒ عکس‌های‌ خوب خوب بگیری Ùˆ به من نشان بدهی تا کی٠کنم! :))