مساله و راه‌حل

مساله و راه‌حل

می‌گوید این مساله نیست، راه‌حل است. دنبال راه‌حل‌ها نرو، مساله‌های‌اند که مهم‌اند.
می‌گویم یا شیخ، مساله چیست؟
و می‌گوید اما مسالة! [و چیزهایی می‌گوید]
و من می‌گویم که این مساله نیز که خود راه‌حل‌ای است برای مساله‌ای دیگر.

شیخ تایید می‌کند و می‌گوید که موضوع تنها این است که چیزها را چگونه بنمایانی.
من لبخند می‌زنم، مولاهم لبخند می‌زند، وقت تمام می‌شود، خداحافظی می‌کنم و می‌روم.

و حالا که به حرف‌های‌اش فکر می‌کنم می‌بینم که خیلی هم مخالف نیستم. ما بیش از آن‌که به مساله‌ها فکر کرده باشیم، به راه‌حل‌ها اندیشیده‌ایم. راه‌حل‌های مساله‌هایی که وجود ندارند.
سوال این است: مساله چیست؟

9 thoughts on “مساله Ùˆ راه‌حل

  1. گفته بودند:بودن یا نبودن؟!مسأله این است!اما به مرور فهمیده ایم که بودن یا نبودن مسأله ای نیست!مسأله این است!

  2. بیشتر ما درگیر زیبایی های تجویزی هستیم حالا با غلظت کم یا زیاد .فقط زمانی که از بیرون به خودمان و دغدغه های روزانه مان نگاه می کنیم ، از این همه دست و پا زدن ، وحشت می کنیم.آیا !

  3. حالا این که من فرمودم نه ربطی به پست این جا داشت نه کامنت آن جا! هه هه !

  4. شايد اصلا مسئله‌اى وجود ندارد و ما فقط در توهم مسائل گرفتار آمده‌ايم.

  5. اینجوری که تسلسل ایجاد میشه هر مسئله راه حل دیگه باشه نقطه اتکایی وجود نداره

  6. slam
    man har az gahi be webloget sar mizadam vali ta hala kheili daghigh nashode bodam hala ye soal baram pish omade
    kei vaght kardi inhame etelaat darbare har chizi dashte bahsi?
    onam ba sene na chandan ziyad
    manam bargh khondam va manam kheili alaghe be fahmidan daram va manam kheili khosham miyad az kheili chiza bedonam
    khoshhal misham age javabamo bedi

  7. كلاً شايد جريان اين باشه كه اصلاً راه حلي وجود نداره. همه چي خودش يه مسآلس در واقع!

  8. یعنی واقعا “موضوع تنها این است Ú©Ù‡ چیزها را چگونه بنمایانی”ØŸ! بنابراین چیزی به نام مساله یا راه حل وجود ندارد؛ همه چیز هم راه حل است Ùˆ هم مساله بسته به اینکه چگونه نمایانده شود!
    واقعا تو باور می کنی؟

  9. قبل تر ها دنبال معناي زندگي بودم Ùˆ حالا دنبال اينكه چرا از زندگي معنا مي خواهم؟معنا داشتن زندگي Ú†ÙŠ بهم مي ده؟ مشكل خودمون هستيم نمي دانيم Ú†Ù‡ مي خواهيم ؟نمي دانيم Ú†Ù‡ هستيم؟كليد بسياري از سوالات فكر كنم در اين نهفته است كه من يك مخلوقم … من ؟؟؟ خلق شده ام… اون جوري كه اون؟؟؟مي خواسته؟با يك چيزهايي راضي مي شوم كه اون؟؟؟ مي خواسته Ùˆ تا به اونها نرسم سرگرداني پاياني ندارد….چون اين مدلي خلق شده ام… البته اگه اوني وجود داشته باشد؟… .اين چيزها ربطي به اينجا داشت يا نه؟نمي دانم ولي وقتي نمي دانيم مسئله چيست چگونه مي توانيم ارتباط يا ربطي را نفي كنيم؟!!!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *