من Ùˆ شرکت تلفن – نبرد تبلیغاتی

من Ùˆ شرکت تلفن – نبرد تبلیغاتی

می‌گن این غرب بر اساس مصرف بی‌رویه و سرمایه و کپیتالیسم و غیره می‌گذرد، هی بگویید نه!
یکی دو هفته‌ی پیش نماینده‌ی شرکتِ تلفن‌ام زنگ زد Ùˆ منو از خواب سحرگاهی بیدار کرد. فکر کردم به خاطر خرابی‌ی تلفن آن روزها بود Ùˆ هدف حل مشکل است، اما طرف تبلیغات‌چی بود Ùˆ هدف‌اش تنها Ùˆ تنها فروختن سرویس‌های جدید بود. می‌گفت اگر پنج دلار بدی امکان سوت بلبلی به تلفن‌ت می‌دیم، اگر هفت دلار بدی voicemailات قابلیت ارسال پیام از طریق اینترنت خواهد داشد، اگر دو دلار بدی این‌کار رو می‌کنیم Ùˆ دیگر Ùˆ دگر! من به‌اش گفتم نه چون الان همه چیز خوبه Ùˆ فقط اگر می‌شه این خط تلفن ما رو تعمیر کنید Ú©Ù‡ دو سه روزه بوق‌اش در نمی‌آد! طرف گفت این مسایل به اون ربطی نداره Ùˆ به‌تره به فلان بخش شرکت‌شان زنگ بزنم، Ùˆ ادامه داد Ú©Ù‡ اینترنت ما هم خیلی خوبه Ùˆ سریعه Ùˆ ارزونه Ùˆ از این حرف‌ها Ùˆ از من پرسید Ú©Ù‡ از “اونا” می‌خوام یا نه! من به‌اش گفتم الان از فلان شرکت اینترنت می‌گیرم Ùˆ خیلی هم راضی هستم. طرف اما باز اصرار کرد Ùˆ گفت مال ما به‌تره. برای این‌که ناراحت‌اش نکنم Ú©Ù‡ امروز چیزی نفروخته به‌اش گفتم خب، من بعدا فکر می‌کنم روی این موضوع Ùˆ اگر خواستم عوض کنم ISPام رو، حتما خبرتون می‌دم! دیگه آخر سر طرف رو به زور از گوشی انداختم بیرون Ùˆ رفتم به سراغ ادامه‌ی خواب‌ام!

دی‌شب که از سفر برگشتم دیدم یک نامه‌ای توی صندوق پستی‌ام هست که می‌گه بیاید اداره‌ی پست تا یک بسته دریافت کنید. معمولا بسته‌های بزرگ و یا سفارشی رو این‌طوری می‌کنن. یعنی خبرش رو می‌دن که بسته‌تون آماده است بیاید دریافت کنید. من هم که منتظر یک بسته‌ی خیلی مهم اداری بودم، کلی ذوق و شوق داشتم که به زودی کارم راه می‌افته و از این تخیلات. امروز یک جلسه داشتیم، بی‌خیال‌اش شدم و رفتم اداره‌ی پست. به هر حال این بسته قرار بود خیلی مهم باشه و جلسه ارزش‌اش رو نداشت. رفتم بسته رو گرفتم و دیدم که ای دل غافل، این بسته از شرکت تلفن است. گفتم حالا اشکال نداره، شاید دستگاه تلفن‌ای چیزی باشه. البته توی دل‌ام به‌شون بد و بیراه گفتم که چرا تلفن مجانی‌تون رو این‌قدر دیر برام می‌فرستید. اگر زودتر فرستاده بودن، من مجبور نبودم خدا دلار(!)‌ پول بدم برای این دستگاه سوسولی‌ی فعلی‌ام! جلسه که از دست رفت، اومدم خونه ببینم چی برام فرستادن و بعدش برم دانش‌گاه. بسته رو که باز کردم رنگ‌ام تقریبا قرمز شد! یک مودم فرستاده بودند حضرات!!! حداقل معنای‌اش این است که آقایان می‌خواهند از این به بعد یک بیست سی دلاری هم ماهانه از من بابت اینترنت اضافی(!)‌ بگیرند. نمی‌دونم چرا من هر وقت دل‌ام غم جیب‌ام رو می‌خوره، یک خرج الکی‌ی دیگه می‌آد رو دست‌م!

البته کور خوانده‌اند اگر فکر می‌کنند دنیا اساس‌اش بر مصرف‌گرایی است! فورا یک نامه برای‌شان نوشتم و پرسیدم مودم را دوست دارید با پست دریافت کنید یا این‌که بیندازم‌اش توی یکی از مراکزتان. البته این بازی به هر حال یک بازی‌ی برنده-برنده نیست (شاید برنده-بازنده باشد، شاید هم بازنده-بازنده) اما اجازه نمی‌دهم بازنده‌ی بزرگ من باشم!

Comments are closed.