آرش! کمان برگیر، مرزهای ده‌کده بی‌قرارند
آن‌قدر کی٠می‌دهد آدم بعد از سال‌ها دوست‌اش را دوباره پیدا کند. مخصوصا اگر دوست‌اش از آن دوستان ویژه هم بوده باشد. Ùˆ البته تاسÙ‌بار است اگر نوع پیداشدن جوری باشد Ú©Ù‡ دیدار (Øتی موقت) را ممکن نسازد. مثلا پیداشدن‌ای از جنس دیدن اتÙاقی در شهری دیگر، تماس تلÙنی، یا یاÙتن او در اورکات.
خلاصه می‌خواهم ثبت کنم Ùˆ بگویم Ú©Ù‡ به تازگی آرش را دوباره پیدا کرده‌ام. Ùˆ خب، جوری هم پیدای‌اش نکرده‌ام Ú©Ù‡ بتوان Øالا Øالاها هم‌دیگر را دید. همین!
در این شرایط Øس‌ای Ú©Ù‡ به شخص دست می‌دهد اØتمالا چیزی است از جنس “Ú†Ù‡ خوب می‌شد همه کنار هم بودند”. Ùˆ خب، نمی‌شود دنیا Ú©Ù‡ این‌قدر خوب باشد! (;
نتیجه‌ی نهایی چیست؟ نتیجه‌ی نهایی این‌که به این می‌اندیشی Ú©Ù‡ زمان‌هایی با هم Ú†Ù‡ کرده‌اید، چقدر خوش گذرانده‌اید Ùˆ Ú†Ù‡ کارها Ú©Ù‡ نکرده‌اید Ùˆ Ú†Ù‡ ØرÙ‌ها Ú©Ù‡ نزده‌اید Ùˆ کجاها Ú©Ù‡ نرÙته‌اید Ùˆ آخر سر نوستالژی‌ات باد می‌کند [Ùˆ می‌ترسی Ú©Ù‡ بترکد!]. ولی Ú†Ù‡ کارش می‌شود کرد؟ نمی‌دانم، اما Øدس می‌زنم هیچ‌کار‌ …
Ùرض کنید بتوانید ده‌کده‌ای بسازید شامل همه‌ی کوه‌ها Ùˆ دشت‌هایی Ú©Ù‡ همیشه عاشق‌شان بوده‌اید (پس یک طرÙ‌اش می‌شود دربند Ùˆ کولک‌چال Ùˆ شیرپلا، یک طرÙ‌اش می‌شود دریاکنار Ùˆ نور Ùˆ اینگلیش بی) Ùˆ بعد همه‌ی مکان‌های دوست‌داشتنی‌تان را در بین این کوه Ùˆ دشت جا دهید تا بشود خیابان‌ها Ùˆ Ù…Øله‌های ده‌کده‌تان (پارک ملت Ùˆ خیابان انقلاب Ùˆ خیابان ولی‌عصر در یک طرÙØŒ پارک نیاوران Ùˆ برج ایÙÙ„ Ùˆ سید خندان Ùˆ Ùردوسی Ùˆ Ú©ÙˆÚ†Ù‡ پس کوچه‌های نیاوران هم در طر٠دیگر). در مرØله‌ی بعد باید رستوران‌ها را انتخاب کنید (مثلا در-ب-در Ùˆ پیتزا پنتری Ùˆ جام٠جم Ùˆ لوکس طلایی، Ùˆ هم‌چنین ساندویچی‌ی مکس Ùˆ کاÙÙ‡ شیز Ùˆ Ú©Ú¯ Ùˆ ارلز). هنوز کار دارد … ساختمان معدن دانش‌گاه تهران Ùˆ دپارتمان برق Ùˆ کامپیوتر Ùˆ دبیرستان علامه‌ØÙ„ÛŒ Ùˆ ساختمان‌ برق خواجه‌نصیر Ùˆ SUB Ùˆ Athabasca Hall Ùˆ CSC هم باید به این وسط اضاÙÙ‡ شوند. اممم … باز هم کار دارد، اما Ùعلا وارد جزییات نمی‌شوم.
Øالا Ú†Ù‡ اØتیاج داریم؟ معلوم است،‌ مهم‌ترین بخش‌ این ده‌کده: آدم‌ها! آدم‌هایی Ú©Ù‡ دوست دارید ببینیدشان، روزگاری دوستان بسیار نزدیکی بوده‌اید، Ù„Øظات بسیار خوش‌اش را گذرانده‌اید،‌ Ùˆ آن‌هایی Ú©Ù‡ شخصیت‌تان را Ø´Ú©Ù„ داده‌اند، تغییر داده‌اند، Ùˆ شما را آن‌چه هستید کرده‌اند (Ùˆ نه البته همه‌شان – به هر Øال بعضی از این اÙراد جای‌شان در جهنم است دیگر، نه؟). آدم‌هایی Ú©Ù‡ دوستان گذرا نبوده‌اند، کسانی نبوده‌اند Ú©Ù‡ قربان صدقه‌تان می‌روند تا وقتی با شما کار دارند، بلکه کسانی بوده‌اند Ú©Ù‡ با شما دوست بوده‌اند چون دوست‌تان داشته‌اند. این آدم‌ها را هم باید بیاورید بگذارید در این ده‌کده‌تان. که‌ها هستند؟ بگذریم … خیلی‌ها!
Ùرض کنید چنین ده‌کده‌ای می‌داشتید …
16 thoughts on “آرش! کمان برگیر، مرزهای ده‌کده بی‌قرارند”
… Ùˆ در ادامه‌ی قصه هرکدام از آن آدمها Ú©Ù‡ می‌آ‌‌وریم ØŒ از Ùردایش می‌خواهد دهکده‌ی خودش را بسازد Ùˆ آدمهای خودش را هم بیاورد، Ú©Ù‡ بر Øسب اتÙاق شباهتی هم به داشته‌های ما ندارند…
و سر برج نشده، برگشته‌ایم به همین دهکده‌جهانی
پانویس رمانتیک: مگر اینکه تصمیم بگیری Ùقط یک Ù†Ùر را بیاوری!
ولی Ùرض کنیم Ú©Ù‡ می‌شد…
Ùرض كنيم كه مي‌شد: موقعيت بسيار بسيار تلخي پيش‌بيني مي‌كنم!
خیلی وقتها به این جور چیزها Ùکر Ù…ÛŒ کنم. اما خوب تنها نتیجه ای Ú©Ù‡ بهش رسیدم این بوده Ú©Ù‡ ما آدمها معمولا تا وقتی تو یک موقعیت قرار گرÙتیم قدرش رو نمی دونیم (Ùˆ البته نمیشه بدونیم). اما بعدا، وقتی Ú©Ù‡ (معمولا) امکان قرار گرÙتن مجدد در اون موقعیت برامون Ùراهم نیست Øس نوستالژیکی مون Ú¯Ù„ Ù…ÛŒ کنه. Ùˆ بعد Øسرتش رو Ù…ÛŒ خوریم. این اØساسیست Ú©Ù‡ کمابیش Ùکر Ù…ÛŒ کنم همه تجربه Ù…ÛŒ کنن. اما خوب Ú†Ù‡ میشه کرد! همینه دیگه! قرار نیست قدر Ù„Øظه های خوب زندگیمون رو (الان) بدونیم.
راستی Ùکر Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ نمودار میزان لذت بردن از بودن در یک موقعیت خاص (با Ùرض اینکه این موقعیت از اونهایی هست Ú©Ù‡ بعدا قراره بذاریمش تو دهکده مون) بر Øسب زمان Ú†Ù‡ شکلیه؟
خب، راست‌اش خيلى مطمئن نيستم كه چنين ده‌كده‌اى بخواهم. يك جورهايى مثل اين است كه همه غذاها و نوشيدنى‌هايى را كه دوست دارى با هم بخورى، لذت را زايل مى‌كند.
اولين بار كه قهوه ترك به سبك ترك براى‌ام سرو شد، براى‌ام عجيب بود كه كنارش آب خنك گذاشته‌اند، بعد كه به راه‌نمايى دوست‌ام بين جرعه‌هاى قهوه آب نوشيدم تازه Ùهميدم چگونه مى‌شود از هر جرعه به اندازه همان اولين جرعه لذت برد.
man taze fahmidam to dooste lenaayi!!che bahal!
گاهی هم دهکده رو Ù…ÛŒ سازیم… با تمام زیبایی هاش.- البته منوط به اینکه دنیای خواستنی ما خیلی هم بزرگ نباشه. بعد وقتی همه چیز آماده است Ú©Ù‡ قدیمی ترین دوستان رو به دهنکده بیاری Ùˆ زیباترین Ù„Øظات رو دوباره در این دهکده جشن بگیری ØŒ Ù…ÛŒ بینی آدم هایی Ú©Ù‡ سالیان سال در ذهنت زنده Ù†Ú¯Ù‡ داشتی Ùˆ Øواست بوده Ú©Ù‡ به زیباترین دهکده دنیا دعوتشون کنی، انقدر تغییر کردند Ú©Ù‡ تمام زیبایی های اون دهکده رو در چند ثانیه Ùراموش Ù…ÛŒ کنند، اگر Ùراموش نکرده باشند! بعد تو Ù…ÛŒ مونی Ùˆ یکی از زیباترین دهکده های دنیا Ú©Ù‡ خالی از آدم شده!
خیابان شریعتی یادت رÙت؟!ØŒ میدان قدس؟! …
پستو؟! خانه‌ی استیک؟! آپاچی؟
Ùˆ مهم‌تر از همه دم در دانشگاه شریÙ!‌ گرچه معدود مواردی گذرت آن‌طرÙ‌ها می‌اÙتاد آن هم با Ú©Ù„ÛŒ زور!
همه این‌ها یادت رÙت؟!‌
از نوستا لوژی Ú¯Ùتی, از دوستان قدیمی Ùˆ خاطراتی Ú©Ù‡ شاید خیلی از ماها با اونها زنده ایم..از نوشته ات خوشم آمد ولی نمی دانم چرا هر Ú†Ù‡ بیشتر به ایران Ù…ÛŒ روم Ùˆ با دوستانم بیشتر نشست Ùˆ بر خاست , بیشتر با میلان کوندرا هم عقیده Ù…ÛŒ شوم Ú©Ù‡ نوستالوژی زاییده جهالت آدمی ست…
هممم….
نظر Osmosis Jones و روزبه؛
Ùˆ بعد، اØتمالن چاره اين خواهد بود Ú©Ù‡ آن چيزهايی را Ú©Ù‡ دوست داری، دوبارهâ€Ø³Ø§Ø²ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ در آن دهکدهâ€Ø§ØªØŒ با اين شبيهâ€Ø³Ø§Ø²ÛŒ شدهâ€Ù‡Ø§ به زندهâ€Ú¯ÛŒ ادامه دهی.
اگر اين راه خيلی (لااقل هنوز) عملی نباشد، Ù…ÛŒâ€ØªÙˆØ§Ù† از “ساختن Ùˆ بازساختن اجزایی Ú©Ù‡ در دهکدهâ€Ù‡Ø§ÛŒ Ù„Øظهâ€Ø§ÛŒâ€Ù…ان جای دارند” لذت برد;)
نوستالژی خيلي موقعها بواسطه ای در ذهن ادم قوت ميگيره. مثلاً ياد آوری Ù„Øظه ای سرشار، موÙقيتي بزرگ، لذتي Ùراموش نشدني Ùˆ … اما خيلي وقتها هم هر Ú†ÛŒ دنبال واسطه ها بگردی پيداشون نمي کني Ùˆ Ùقط اØساس مي کني خود اون چيز رو دوست داری.
دوستی ما شايد ÙŠÚ©ÙŠ از اين استثناها باشه. ما خيلي با هم دوست بوديم، نه Ùقط بواسطة هم سن بودن، همسايه بودن يا همبازی بودن، بلکه بواسطة خيلي چيزها Ú©Ù‡ مهمترينشون، هم Ø´Ú©Ù„ بودن بود.
هم Ø´Ú©Ù„ بودن يعني جÙتمون با ÙŠÚ© چيز خوشØال مي شديم Ùˆ تعريÙمون از موÙقيت Ùˆ شکست خيلي شبيه همديگه بود.
الان Ú©Ù‡ بعد از 18-19 سال به دوستيمون Ùکر ميکنم ،مي بينم Ú©Ù‡ خيلي چيزها ازت ياد گرÙتم، Ú©Ù‡ مهمترينشون نگاه خاصي بود Ú©Ù‡ به زندگي Ùˆ وقايع داشتي.
خلاصه، هر Ú†ÙŠ به اين دهکده ات اضاÙÙ‡ کردی، بکن، ميل خودتÙ. اما از من ميشنوی نه براش وزارت امور خارجه بذار، نه سÙارت. شايد اينجوری همديگر رو زودتر ببينيم….
جواب نظرت را در پست قبلی نوشتم.
مطلب زیبایی را در اینجا اشاره کردی.
سال اول دبستان Ùˆ Ùقط یک سال با کسی همشاگردی بودم Ùˆ او را پسرکی با دندانهای ریخته در جلو Ùˆ کی٠مدرسه تصور میکردم.
در اینترنت پیدایش کردم Ùˆ بعد از سی Ùˆ Ù‡Ùت سال دوباره او را دیدم (سنم لو رÙت!!) دیدن این همه تغییر مثبت Ùˆ جایگاه Ùرهنگی او (Øالا یک ناشر است) زیبا بود زیبا.
نوستالژی بازگشتی است موقت تا بدانیم Ú†Ù‡ بوده ایم Ùˆ لازم است ولی Ùکر میکنم نگاه داشتنش Ùˆ آنرا مثلا تبدیل به یک دهکده کردن نتیجه خوبی ندارد. انسانها را همانطور Ú©Ù‡ Øالا هستند باید پذیرÙت Ùˆ باید آماده بود تا انسانی جدید را ملاقات کرد. البته تجدید خاطرات لذت بخش است Ùˆ مثل کدهای مشترکی است Ú©Ù‡ با آشنایان داریم Ú©Ù‡ با هم بخندیم Ùˆ یا گریه کنیم.
دو دوست دوران ابتدایی هم دارم Ú©Ù‡ هنوز با هم رÙت Ùˆ آمد داریم. یکی چیزی Ú©Ù‡ هستم پذیرÙته ولی دیگری نه. دایم در گیرو دار گذشته است Ùˆ این بعد از مدتی کسالت بار میشود.
مرا نمی بیند Ùˆ تنها به گذشته آویزان شده. مرا به یاد آواز old friend کریس دبرگ انداختی. دوستان دیرین پایگاههای عاطÙÛŒ مستØÚ©Ù…ÛŒ هستند.
Ùرض کردیم، Ú©Ùی٠کردیم! 😉
دهکده خیلی جالب میشه ولی اگر بخواهی زیادی نستاژیک بسازیش بهترین کامپیوتر دهکده نستالژیا کومودور 64میشه اون وقت Øاضری اونجا زندگی کونی؟
نوستالژی یعنی Øماقت Ù…Øض!
I have to admit, that the first time I became a fan of your blog several years ago, was cuz of a post about extra-ordinary people’s re-union. I’m really glad that you still believe in that idea, maybe in a different viewpoint. This is like the only one personal thing that involves lots of other people!
I really really appreciate it by the way…
Reza!