آب و آلاکلنگ سنت و مدرنیته در ایران

آب و آلاکلنگ سنت و مدرنیته در ایران

وبلاگ آب زمانی یکی از دوست‌داشتنی‌ترین وبلاگ‌هایی بود که می‌خواندم. با این‌که در موارد قابل توجه‌ای با او موافق نبودم، اما هم‌چنان فکر پشت کوتاه‌نوشته‌های‌اش را ستایش می‌کردم.
البته مدت زیادی است Ú©Ù‡ او دیگر آن قدر با شور Ùˆ هیجان نمی‌نویسد. به نظرم پربارترین دوران نوشتن‌اش وقتی بود Ú©Ù‡ دانش‌جوی فلسفه‌ی علم بود. بعد از آن گویا یا دیگر وقت نمی‌کند Ú©Ù‡ بنویسد یا این‌که دیگر وقت نمی‌کند فکر کند. به هر حال … !
راستی چند وقت پیش که ایران بودم او را خیلی اتفاقی دیدیم (لنا و من). می‌خواستیم قرار بگذاریم که هم‌دیگر را غیراتفاقی ببینیم (به این می‌گویند derandomization؟!)، اما طول سفرم قد نداد و بازگشتم. حال امید دارم به دفعه‌ی بعد!
نادر به تازگی نوشته‌ای در وبلاگ‌اش گذاشته که من بسیار از خواندن‌اش شنگول شدم:

این سناریو رو در نظر بگیرین:
حکومت به هر دلیلی، پوشیدن هرگونه کفشی که رنگی به جز آبی داشته باشه رو ممنوع می‌کنه.
واقعیت شماره 1: واقعیت اول اینه که در این شرایط هیچ اتفاق خاصی نمی‌افته. ممکنه فکر کنین همچین چیزی عملی نیست، در حالی که هست، و آب هم از آب تکون نمی‌خوره. من حاضرم جونم رو بدم، اگه حکومت واقعا بخواد همچین کاری بکنه و نتونه.
واقعیت شماره 2: سی سال بعد از تاریخ ممنوعیت کفش‌های غیر آبی، پیرمردها Ùˆ به خصوص پیرزن‌هایی وجود خواهند داشت Ú©Ù‡ در صورت دیدن کسی Ú©Ù‡ کفشی مثلا سفید رنگ پوشیده، جمله‌هایی مثل این رو می‌گن: …
ادامه‌اش را از این‌جا بخوانید.

8 thoughts on “آب Ùˆ آلاکلنگ سنت Ùˆ مدرنیته در ایران

  1. :))
    webloge abb ro natunestam baz konam baraye man filtere!
    vali in si sal bad az tarikhe mamnuiat khoda bud

  2. ملت پارامگنتيك!
    شايد جواب همين جا باشد. يا بايد يك ميدان مغناطيسى قوى داشته باشيد، چيزى كه الان بعضى با پول نفت دارند Ùˆ از ان استفاده هم مى‌كنند، Ùˆ يا …ØŸ
    ميدان‌هاى كوچك، جريان‌هاى الكتريكى محلى…براى تغيير طولانى مدت ولى پايدار جهت‌گيرى مگنتيك مومنت‌ها …
    يا از ان بيش‌تر، شايد بتوانيد با يك doping مناسب خاصيت پارا كل سيستم را تغيير دهيد…
    اما… آيا اصلن بايد چيزى را تغيير داد؟!

  3. خيلي باحال بود. واقعا واقعيت ايران رو نوشته بود.

  4. پرت نوشته:خاطرات زنده می شود! معلّمی داشتم که الاکلنگ را آلاکلنگ تلفظ می کرد و همیشه خوراک خنده بچه ها بود.یه روز تصمیم گرفتیم سری به فرهنگ لغات بزنیم تا معلوم شود ما درست تلفظش می کنیم یا او؛و نتیجه اینکه او درست تر تلفظ می کرده.پس بخوانیم آلاکلنگ!

  5. به میم-سنجاقک: می‌شه دیگه؛ باید یک کاری‌ش کرد.
    به اسپریچو: به تدریج! و باید تغییر داد. به هر حال هر کس‌ای باید خودش را اعمال می‌کند و باید من و خیلی‌ها چیزی متفاوت است از آن‌چه می‌بینیم. همه تلاش‌شان را می‌کنند، ببینیم کدام گروه موفق خواهد شد.
    به بوگی: (:
    به آرام: نمی‌دانستم؛ من هم دیدم و درست می‌گویید. درست‌اش می‌کنم.
    به مسعوده: (:

  6. تشبیه خیلی دقیق و خوبیه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *