اگر هم‌دانش‌گاهی‌ام باشی چقدر خوبی؟!

اگر هم‌دانش‌گاهی‌ام باشی چقدر خوبی؟!

نکته‌ی جالب این است که خیلی از هم‌دانش‌گاهی‌های هم‌وطن‌ام را نمی‌شناسم و جالب‌تر این‌که گویا خودشان خودشان را می‌شناسند. عجب!
حالا سوال این است: چیز زیادی را از دست داده‌ام؟!
پاسخ: نمی‌دانم!

تکمیلی: به این فکر کردم که چطوری می‌توانم بفهمم آیا چیز زیادی را از دست داده‌ام یا خیر. یک تکنیک‌اش استفاده از symmetrization است. یعنی این‌که برای مقایسه‌ی امید ریاضی (چیزی که باید با آن مقایسه کنیم ولی در دست‌رس نیست) با متوسط تجربی (که نشان می‌دهد احتمال این‌که رابطه‌ای این وسط ایجاد شود که خیلی خوب است)، بیاییم یک سری ghost sample ایجاد کنیم، بعد متوسط تجربی‌ی ghost sampleها را با متوسط تجربی‌ی نمونه‌های فعلی مقایسه کنیم. بعد می‌توان نشان داد که تفاوت متوسط‌های تجربی به تفاوت متوسط تجربی و امید ریاضی مربوط است. بعد همه چیز حل می‌شود!
تکمیلی‌تر: به نظرم مشخص شد که چرا همه‌ی هم‌دانش‌گاهی‌های ایرانی را نمی‌شناسم. (;
مکمل: البته نباید در نظر نگرفت که در حال حاضر دوستان خیلی خوبی هم این‌جا دارم!
مکمل‌تر: شاید چون به منبع لایزال(!)‌ نیکی دست پیدا کرده‌ام، دیگر نیازی به بیش‌تر کردن‌اش ندارم. همان قضیه‌ی جمع بی‌نهایت‌ها که فرقی ایجاد نمی‌کند.
استکمال: شاید هم نه!
اکتمال: به هر حال آدم باید ببیند تابع توزیع چطوری است.
شاید راه‌حل این باشد که از یک فیلتر غیرخطی استفاده کنیم. آن وقت می‌توان با خیال راحت نشست و بهره برد. نکته‌اش اما این است که این فیلتر نباید هزینه‌ی زیادی داشته باشد.

9 thoughts on “اگر هم‌دانش‌گاهی‌ام باشی چقدر خوبی؟!

  1. تازه باید مواظب باشی همین هایی را هم Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسی یه وقت از دست ندی 🙂

  2. مثل من چهار سال است که می روم دانشگاه غیر خودم کسی را نمی شناسم!
    ان خودمم البته اضافی است!

  3. الله اکبر!!:)) چرا زیاد می شه؟!
    من فکر می کنم همون مکمل تر درسته.
    خیلی ممنون استاد. من از این به بعد هر روز به وبلاگتون سر می زنم، زمان مطالعه وبلاگتون رو جزو زمان درس خوندنم حساب می کنم!:))

  4. روابط انساني رو زياد سخت نگير 🙂

  5. شرمنده رفيق! از اونجايي كه شعور رياضي من بيشتر از چهار عمل اصلي نيست و مخصوصا قابل توجه است كه به قيافه انتگرال حساسيت خاصي دارم. از خط ششم به بعد رو نخواندم. يه خورده هم به فكر ما جماعت رياضيات گريز هم باش اخوي. كم مونده بود پس بيفتم.

  6. ziad negaran nabash
    man 4 sal raftam uni vali ruze akhar hanuz nemidunestam esme hamclassi ham chie che berese be baghie!

  7. به ندا: ماشالله!
    به آرش: بله! باید مواظب بود. البته ما قدر همین‌ها را هم می‌دانیم. (;
    به صورت خیالی: آقا!‌ پس این‌هایی که هم‌دیگر را می‌شناسند از کجا پیدای‌شان می‌شود؟
    به ندا: هممم … Ú©ÛŒ می‌آید آن روز Ú©Ù‡ خواندن وبلاگِ من عبادت همه‌ی افراد -Ú†Ù‡ مذهبی Ùˆ Ú†Ù‡ غیرمذهبی- باشد؟
    به بوگی: نه!‌ سخت نمی‌گیرم. تنها برای‌ام جالب بود. البته همه‌ی این‌ها نتیجه‌ی این است که آدم خودش را در سه چهار مکانِ مشخص محدود کرده باشد. بد است؟ شاید نباشد.
    به امضا: دشمن‌ات شرمنده باشد. از خط دوازده به بعد دوباره درست می‌شودها!!!
    به سان: چشم! بعدش چی شد؟!

  8. ما در علوم کامپیوتر عکس رخ یار دیده ایم! آره؟!
    درس خوندن هم یه جور عبادته دیگه!:))

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *