commitment

commitment

از آدم‌هایی که مدت‌ها روی یک موضوع تمرکز می‌کنند و انرژی‌شان را صرف‌اش می‌کنند خوش‌ام می‌آید. چه ماجرا کار کردن روی موضوع‌ای علمی باشد، چه زمینه‌ای ورزشی و چه فعالیت اجتماعی.
و از آن‌هایی که بعد از سال‌ها کار روی موضوع‌ای، زمینه‌ی کاری‌شان را عوض می‌کنند نیز بیش‌تر خوش‌ام می‌آید. یاد می‌گیرند، خبره می‌شوند، تولید می‌کنند و بعد وقتی به اشباع می‌رسند می‌روند سراغ چیزی دیگر.

راستی یادم باشد این متنِ سخنرانیی ریچارد همینگ را باز بخوانم. شما هم اگر دوست داشتید بخوانید، مفید است!

13 thoughts on “commitment

  1. اون موضوع اگه یه پایان نامه باشه آدمو کلافه Ù…ÛŒ کنه 🙂

  2. Ùˆ البته آنهایی Ú©Ù‡ “بعد از سال ها کار روی موضوعی” زمینه کاریشون رو عوض Ù…ÛŒ کنند؛ وگرنه آنهایی Ú©Ù‡ مدام از این شاخه به اون شاخه Ù…ÛŒ پرند ،گمان نکنم چندان دوست داشتنی باشند؛ این طور آدم ها یه جور حس عدم اطمینان رو به اطرافیانشون القا Ù…ÛŒ کنند!

  3. manam khosham miaad az chenin mojudaati. vali mamoolan khodeshun (kasaaii ke ru ye mozu focus mikonan az khodeshun raazi nistan) chon mamoolan nataayeji ke migiran baa zahmati ke keshidan motenaaseb nist

  4. مگر در این دنیا موضوعی هم داریم که موضوع باشد! و تمام شدنی؟
    من با این هایی که بعد از مدتها کار در یک زمینه یکهو ول میکنند و می روند مشکل دارم!

  5. بله خوبه

    ما که هی از این شاخه به اون شاخه پریدیم و آخرشم هیچی

  6. مي تونيم تبادل لينك كنيم ؟ ممنون . مي بخشي كه توي قسمت كامنت هات همچين درخواستي مي كنم .

  7. پس هیجان شروع کاری نو چه‌طور؟ من که، حتّا اگر از این شاخه به شاخه‌ای دیگر پریدن هم بدانندش، لذّت‌اش را عوض نمی‌کنم با چیزی.

    راستی، سخن‌رانی این جناب همینگ یک‌جورهایی سن‌اش از من بیش‌تر است! خلاصه که، خواستم بگویم جوان ام یعنی!

  8. خدایا مرا از آن دست آدمها قرار بده ! (هر چند زیاد امیدی به خود ندارم 🙂

  9. طیبه: به هر حال پایان‌نامه هم جزو چیزهای نه خیلی بزرگی است که آدم می‌تواند روی‌اش تمرکز کند. نکته‌ی جالب هم این است که خیلی وقت‌ها پایان‌نامه آن کار اساسی و به یاد ماندنی نخواهد بود.

    به آرام: البته دوست‌داشتنی بودن‌شان که می‌تواند دلایل دیگری هم داشته باشد! (; اما از این لحاظ، بله! بعد از سال‌ها! فکر کنم پیش‌نهاد همینگ این بود که هر هفت سال خوب است آدم رشته‌اش را عوض کند.

    به قشقرق: حدس می‌زنم آن اوایل کار بازده خیلی کم است، از زمانی به بعد تا مدتی بازده خیلی بالا است و بعد بازده دوباره کم می‌شود. این‌جا است که باید مساله را عوض کرد چون ذهن/زمینه در کمینه‌ی محلی گیر افتاده.

    به صورتک خیالی: نه تمام شدنی، اما منِ خاص شاید دیگر نتوانم روی‌اش کار چندان مفیدی بکنم. چون ذهن من خیلی در قالب‌اش گیر افتاده و افق دورتر را نمی‌بیند. اما تا رسیدن به آن مرحله چندین سال کار لازم است.

    به خاک: همه می‌پرند! زمانی که حتی توصیه می‌شود.

    به نهال: پاسخ‌تان را جداگانه با نامه دادم.

    به Asosh: البته که ما جوان‌ایم!

    به بوگی: (:

    به میم-سنجاقک: ای بابا …

    به “از زندگی”: همه‌ی ما را!!! (مخصوصا مرا!)

  10. vaghen kare jalebie…tamarkoz roye ye mozoo baraye modate toolani baese kesalat mishe….vaghean avaz kardan mitoone fogholade bashe hata age bade modati be mozoe aval bargardi behtar mitooni fekr koni

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *