مصطÙÛŒ کرمی
می‌نویسم Ùˆ پاک می‌کنم. می‌نویسم Ùˆ خط می‌زنم. این را بگویم یا آن را؛ کلمات از زیر دستان‌ام Ùرار می‌کنند. ول‌شان Ú©Ù†. کلمات را انتخاب Ù†Ú©Ù†. مستقیم برو سر اصل ماجرا. ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø²ÛŒØ§Ø¯ÛŒ نمی‌خواهد. باشد!
مصطÙÛŒ کرمی تصویربردار است. یک دانش‌جو. سر صØنه‌ی یک Ùیلم٠کوتاه دچار Øادثه‌ی برق‌گرÙتگی شده. برق Ùشار قوی. به‌اش Ú¯Ùته بودند دکل‌های منطقه بدون برق است. نمی‌دانم Ú†Ù‡ شده، اما نبوده. Øال دست‌های‌اش را از دست داده است. انگشتان پاهای‌اش را نیز. هزینه‌ی درمان‌اش صد میلیون تومان است. تا به Øال Øوزه‌ی هنری پنج میلیون Ú©Ù…Ú© کرده است. نوزده برابر این Ú©Ù…Ú© باقی مانده.
در تمدن‌ای ایده‌آل این هزینه‌ها یا بر عهده‌ی دولت بود یا شرکت‌های بیمه.
متاسÙانه ایران آریایی اسلامی در این یک زمینه خیلی ایده‌آل عمل نمی‌کند. می‌دانید که، جان انسان‌ها خیلی ارزشی ندارد. سیصد هزارتای‌شان را مدتی پیش در جنگ‌ای تØمیلی از دست دادیم، سالانه هم ده بیست هزار Ù†Ùر در جاده‌های‌اش می‌میرند، بقیه را هم … بگذریم!
خلاصه این‌که مصطÙÛŒ کرمی پول لازم دارد. این‌که پول‌اش از کجا قرار است بیاید، من نمی‌دانم. شاید من Ùˆ شما بتوانیم Ú©Ù…Ú© کنیم. شاید یک بازاری‌ی پول‌دار بتواند Ú©Ù…Ú© کند تا خداوند برای‌اش بهشت کنار بگذارد. شاید هم هیچ‌کدام. نمی‌دانم. به هر Øال شماره‌ی Øساب مصطÙÛŒ کرمی 210384448 بانک تجارت شعبه‌ی مهر کد 318 است. اگر دوست داشتید،‌ Ùˆ اگر می‌توانستید، کمک‌اش کنید.
–منبع خبری‌ی من (نکته: صØنه‌ی ناخوش‌آیند دارد.)
14 thoughts on “مصطÙÛŒ کرمی”
منظورت از صØنه ناخوشایند مطمئناً عکس مصطÙÛŒ نیست، نه؟؟
در باره آقای عرب شاهی ØŒ امیدوارم هرچه زودتر Ùˆ در نهایت سلامتی آزاد شود . هرچند باید Ú¯Ùت دوست دارم امید داشته باشم اما متاسÙانه امیدی ندارم Ùˆ آرزو میکنم این ناامیدی به امید بدل شود Ùˆ امید به واقعیت برسد
Ùکر Ù…ÛŒ کنم تعداد کشته های ایران در جنگ هشتصد هزار Ù†Ùر بود Ùˆ رقمی Ú©Ù‡ شما نوشته ای ( سیصدهزار) مربوط به عراق باشد .
خیلی غم انگیز و البته تاس٠برانگیز بود:(
به نازنین: بله، هست!
به بهروز: من هم امیدوارم!
به a@b: ممنون. من منبع‌ای در اختیار نداشتم. آیا می‌توانید به‌ام منبع‌ای معرÙÛŒ کنید؟
به آرام: بله! خیلی …
درم داران عالم را کرم نیست
کرم داران عالم را درم نیست
ای کاش…
از Øضورتان در همبستگی وبلاگ نویس ها با دانشجویان ممنونیم
برای آن Ú©Ù‡ این روز در خاطره ها بماند Ùˆ اثری ماندگار خلق شود، ایده ای داریم Ú©Ù‡ با همکاری وبلاگ نویسان بارور Ù…ÛŒ شود. از همه ÛŒ شرکت کنندگان Ú©Ù‡ شما را نیز شامل Ù…ÛŒ شود Ù…ÛŒ خواهیم Ú©Ù‡ روز 14 مرداد به جز تغییر دادن عنوان وبلاگ خود به “14 مرداد روز همبستگی وبلاگ نویسان با دانشجویان دربند”ØŒ متن کوتاهی نیز Ú©Ù‡ Øداکثر 101 کلمه داشته باشد در مورد هم بستگی وبلاگ نویسان با دانشجویان یا هر موضوع دیگری Ú©Ù‡ به ذهنتان Ù…ÛŒ رسد Ùˆ به دانشجویان مربوط است بنویسید. 101 کلمه به پاسداشت صد Ùˆ یکمین سالگرد انقلاب مشروطه انتخاب شده است.
بهترین متن های نوشته شده را به صورت جزوه ی کوچکی در می آوریم و پس از آزادی دانشجویان از طر٠همه ی وبلاگ نویس ها به آن ها هدیه خواهیم کرد.
منتظر نوشته ی خلاقانه ی شما هستیم.
تا روز بیستم مرداد نوشته ها را انتخاب خواهیم کرد.
قربانتان.
جالب Ùˆ متاس٠کننده آنکه این Ùرد Ùیلمبردار مساÙرت های نوکر ملت بودند(هیچ مشکلی در این مورد نیست) ولی هیچ خبری از Ú©Ù…Ú© های ایشان نیست!
یک NGO لازم است متولی جمع آوری Ú©Ù…Ú© شود. در این شرایط(با چنین دولتی، زمانی Ú©Ù‡ خود Øوزه هنری چنین برخورد Ù…ÛŒ کند). شاید مجله ÛŒ Ùیلم یا هر رسانه ÛŒ سینمایی Ùˆ مردمی قوی.
امیدوارم اون ها آزادی Ùˆ ایشون سلامتی شون رو تا Øد قابل قبولی بازیابن
دیشب تلوزیون یک گزارش از این پسر نشان داد Ú©Ù‡ خیلی دردناک بود. (چون گروه Ùیلمبرداری بودند پس از تمام صØنه‌ها Ùیلم داشتند Ùˆ شاید اگردر ایران نبود، Ú©Ù„ صØنه را پخش می‌کردند.) در گزارش اول مامور اداره برق را نشان داد Ú©Ù‡ پس از ور رÙتن با تیر برق اطمینان داد Ú©Ù‡ دیگر برق ندارد، بلاÙاصله پس از این، عکس این بیچاره را نشان داد Ú©Ù‡ به سیم برق گیر کرده بود Ùˆ اÙرادی Ú©Ù‡ سعی بر نجاتش داشتند!
نمیدونم واقعا Ú†Ù‡ کار بایذ کرد: Ùقط کاش …ای کاش..به آدمهای سرزمینم اعتماد داشنم.
شاید ندونی ولی درد مصطÙÛŒ برای من Ú©Ù‡ از نزدیک میشناختمش تلخ تر بود. از اینکه میبینم یه کسی Ú©Ù‡ ممکنه Øتی اونو نشناسه ولی تلاششو برای … مصطÙÛŒ انجام میده بیشتر از خودم بدم میاد / Ú©Ù‡ البته کاری نمیتونم انجام بدم چون تازه بعد از این همه مدت تازه 3 یا 4 روزه Ùهمیدم این مصطÙÛŒ کرمی همونیه Ú©Ù‡ من Ùامیلیش رو نمیدونستم… Ú©Ù‡ Øالا معروÙ!!! شده Ùˆ دیگه همه میشناسنش. همه بچه های دانشگاه(اعم از Ùاشیستها Ùˆ کمونیستها Ùˆ لاسیستها Ùˆ لاشیستها Ùˆ…یستها) کسایی Ú©Ù‡ مصطÙÛŒ رو اونموقع Ú©Ù‡ سالم بود سگ Ù…ØÙ„ میکردن /Øلا دیگه واسش دل میسوزونن.Øالا دیگه! ای خاک بر سر این دلسوزیها Ùˆ ترØمهای مردکش Ùˆ بیموقع ما… سوره ایها.
…..سکوت…ویه بغض Ú©Ù‡ تو گلوم سنگینی میکنه…
من یه بازیگرم ..بازیگری Ú©Ù‡ با مصطÙÛŒ کار کردم…سر یکی از صØنه ها Ú©Ù‡ باید نمایه pov از پاهامو میگرÙتن قرار شد مصطÙÛŒ جام بازی کنه……
وقتی Ú©Ùشاشو در اورد من انگشتاشو Ú©Ù‡ دیدم Ú¯Ùتم مصطÙÛŒ انگشتات مثل انشتایه Ùرشته هاست..اونم خندید…
الان دیگه روم نمیشه تو چشاش نگا کنم..چون نمیتونم اونقدر ها که از یه دوست انتظار میره.بهش کمک کنم..و خجالت میکشم..
مصطÙÛŒ منو ببخش.