چَشم‌های‌ام

چَشم‌های‌ام


چَشم‌های‌ام می‌سوزند،
خُشک‌اند؛
از دیدن دوردست‌هایی که نزدیک نیامد.

3 thoughts on “چَشم‌های‌ام

  1. “ديدن” يا “نگاه كردن” به دوردست‌هايى كه …ØŸ!
    به نظرم “ديدن” يك جور معناى تحقق در خودش دارد.

  2. اُه اُه، همین الان publication and technical reports تون رو خوندم. واییییی!:O
    واقعاً دارم از خجالت آب می شم بابت پرسش آب سرد و گرم!!!!!!! این رو از شما نباید می پرسیدم!
    از سال 1997…!!!
    سیما راست می گقت که شما در حد یه دانشمند هستید. شما خود دکتر فرخی هستید!
    دچار خود احمق بینی شدم:)

  3. به اسپریچو: شاید، نمی‌دانم. سراب را می‌نگرند یا می‌بینند؟
    به آرام:‌ ای بابا … شرمنده می‌کنید! آن چیزهایی Ú©Ù‡ آن زمان نوشتم به درد همان زمان می‌خورند Ùˆ الان ارزش چندانی ندارند. در ضمن فکر نکنم هنوز کار ویژه‌ای کرده‌ باشم.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *