مسابقه‌ی نارسیستی
اطلاعات بیش‌تر درباره‌ی نقاشی
یک خاطره‌ی نارسیستی از خودتان تعری٠کنید!
ØªÙˆØ¶ÛŒØ ØªÚ©Ù…ÛŒÙ„ÛŒ: نارسیسم (Narcissism) معادل خودشیÙتگی، خودخواهی، خودمØوری Ùˆ خود-* است. معمولا هم گویا برداشت خیلی مثبت‌ای ازش نمی‌شود. اما منظور من الزاما خودشیÙتگی‌های بیش از Øد نبود. همین‌که روزها موهای‌مان را جلوی آینه شانه می‌کنیم نیز اندکی خودشیÙتگی در خود دارد. Ùˆ البته وجود چنین مکانیزم‌هایی برای بقای‌مان در جامعه لازم است. بگذریم … شما تعری٠کنید!
Øال اگر بپرسید قضیه‌ی این کلمه چیست Ùˆ چرا می‌گوییم نارسیسم Ùˆ نه مثلا “سÙÙ„Ù‌نا-عشقنا” باید بگویم Ú©Ù‡ ماجرا مطابق معمول٠این کلمه‌های عجیب Ùˆ غریب زیر سر اساطیر یونان است Ùˆ ماجراهای عاشقانه‌شان.
جان‌ام برای‌تان بگوید Ú©Ù‡ داستان از این قرار بوده Ú©Ù‡ نارسیسوس پسر خوش‌تیپ Ùˆ خوش‌گل Ùˆ خوش بر Ùˆ بالایی بوده است Ú©Ù‡ راه می‌رÙته Ùˆ جان٠هواخواهان‌اش را می‌گرÙته، اما دریغ از یک جو التÙات متقابل Ùˆ Ù…Øبت متعامل Ùˆ توجه متعادل!
تا این‌جای‌اش طبیعی است، اما مشکل وقتی پیش آمد Ú©Ù‡ دختر خوش‌گل‌ای -Ú©Ù‡ اسم‌اش را هم به‌تان نمی‌گویم- سر راه نارسیسوس ظاهر می‌شود Ùˆ Ù…Øبت نمی‌بیند. دختر مورد نظر در این مورد Ú©Ù…ÛŒ Øساس بود Ùˆ در نتیجه وردی خواند Ùˆ کار دست نارسیوس داد کارستان!
از Ùردای آن روز (بعضی‌ها می‌گویند از همان شب‌اش) نارسیسوس پس از عمری سنگ‌دلی یک‌هو یک دل نه صد دل عاشق شد (یک چیزی در Øد Ùˆ Øدود عشق دخترهای Û±Û¶ ساله). عاشق کی؟ مگر این مسابقه نیست؟ پس گزینه‌ی مناسب را انتخاب کنید (نمره‌ی منÙÛŒ هم دارد):
۱) دختر مورد نظر
۲) دختر هم‌سایه
۳) پسر زئوس
۴) مادرش
۵) بچه‌اش
۶) همه
۷) هیچ‌کدام!
بگذارید گزینه‌ها را با هم بررسی کنیم:
Û±) این گزینه درست نیست. این زئوس بود Ú©Ù‡ عاشق دختر مورد نظر شد Ùˆ مطابق معمول اصول اخلاقی را زیر پا گذاشت. در ضمن قضیه‌ی زئوس یک نمه پیش از این ماجراها بود Ùˆ با این‌که بی‌تاثیر نبوده، اما گزینه‌ی صØÛŒØ Ù‡Ù… نیست.
۲) اسکندر عاشق دختر هم‌سایه شد و نه نارسیسوس.
۳) هکوبا (Hecuba) عاشق پسر زئوس شد و نه نارسیسوس!
۴) ادیپ!
Ûµ) استغÙرالله!
۶) نوچ!
پس از بررسی‌ی Û¶ گزینه‌ی پیش Ùˆ نشان‌دادن نادرستی‌شان، چاره‌ای نمی‌ماند جز این‌که گزینه‌ی Û· را انتخاب کنیم. توجه کنید Ú©Ù‡ این راه‌ØÙ„ تستی بود Ùˆ در امتØان تشریØÛŒ قابل پذیرش نیست.
پاسخ درست تشریØÛŒ چنین چیزی است: “سزای نارسیسوس این بود Ú©Ù‡ عاشق عکس٠خودش در یک برکه‌ی آب بشود!”. بعدها به دلایل اسطوره‌شناختی (Ú©Ù‡ خارج از Øوصله‌ی بØØ« است)،‌ نارسیسوس به یک Ú¯Ù„ تبدیل شد! چطوری‌اش بماند.
نکته: اطلاعات اسطوری‌شناختی‌ی این نوشته دقیق نیست. مثلا اصلا معلوم نبوده که زئوس واقعا عاشق دختر مورد نظر شده و بعد به امر غیراخلاقی پرداخته یا این‌که از اول‌اش شهوت بر او غلبه کرده بود یا که چه!
تکمیلی Û²: دوستان اظهار تمایل کردند به دیدن نارسیوس Ùˆ دختر مورد نظر (Ú©Ù‡ من هم‌چنان از Ú¯Ùتن نام‌اش پرهیز می‌کنم؛ تکمیلی‌تر: پایین‌تر اسم‌اش را خواهم آورد). نقاشی‌ای از این دو عزیز پر پر شده گذاشتم آن بالا (نقاشی کار John William Waterhouse است).
البته خیلی‌ها -به درستی- تذکر می‌دهند Ú©Ù‡ دوران چنین صØنه‌های رومانتیک‌ای گذشته است Ùˆ نه عاشقان وقت گذشته را دارند Ùˆ نه معشوقان جمال سابق را. بØØ« پیش می‌آید Ú©Ù‡ آیا روایت‌ای نارسیستی-اک…یستی [هاه! تقریبا Ú¯Ùتم!] در دوران امروز وجود دارد یا خیر. وجود دارد Ùˆ مشابه‌اش همین است Ú©Ù‡ می‌بینید؛ صØنه‌ای در مترو، پسرکی بی‌توجه، دخترکی Ø´ÛŒÙته (Ùˆ البته ده دقیقه‌ی دیگر هر کدام راه خود را می‌گیرند Ùˆ می‌روند).
Courtesy of David Revoy
تکمیلی Û³: اسم٠دختر خوش‌گل مورد نظر Ú©Ù‡ نارسیسوس به او بی‌مØÙ„ÛŒ کرد Ùˆ بلا دید، اکو (echo) بود/هست (مگر می‌توان اکو بوده باشد Ùˆ دیگر نباشد؟ نباشد؟ نباشد؟). داستان٠زندگی اکو را این‌جا بخوانید.
33 thoughts on “مسابقه‌ی نارسیستی”
نارسیست یعنی چی مهندس جان؟
من در این کار خیلی تبØر دارم Ùˆ Øتا نیازی هم نیست Ú©Ù‡ مسابقه باشه. برای مثال به پست ماقبل آخر، با عنوان «جعبه‌ی سیاه اتوموبیل»، رجوع کنید.
اول نارسيست رو تعري٠كن مهندس!
چشم
نمی‌دانم Ú©Ù‡ ربط داره یا نه! اما اغلب اÙراد (منجمله من) خودشان را بهترین راننده روی زمین می‌دونن Ùˆ دیگران اصلا چرا راننده شدند؟
ما همش با خودمان خیال می کنیم که این 206 ذغالی بود که لیاقت٠ما را نداشت!
کلّی هم Øال Ù…ÛŒ دهد این قضیه بهمان!
Øالا چرا دختر های 16 ساله Ùˆ نه مثلاً پسر های 16 سال به بالا؟( با تاکید روی بالا )
و خاطره:
امتØان الکترونیک داشتم Ùˆ استاد الکترونیکی بی سواد. از آن دست اساتیدی Ú©Ù‡ جزوه Ù…ÛŒ دهند Ùˆ خیلی هم رو جزوه شون تکیه دارند Ùˆ ممکنه تو امتØان سوالی هم ازش بدهند. استاد سوالی روغلط ØÙ„ کرده بود. ØÙ„ سوال در Øد نوشتن چند تا Ú©ÛŒ ÙˆÛŒ ال Ùˆ Ú©ÛŒ سی ال ساده بود! دقیقاً همین سوال رو تو امتØان داد( یه سوال 5 نمره ای) Ùˆ من Ú©Ù‡ مطمئن بودم راه ØÙ„ من درسته( Ùˆ استاد دیگری تاییدش کرده بود)ØŒ همون راه خودم رو نوشتم، شاید اون Ù„Øظه اØساس Ù…ÛŒ کردم باید پیرو جردانو برونو باشم!Ø› نتیجه هم Ú©Ù‡ معلومه دیگه، 5 نمره ازم Ú©Ù… شد Ùˆ استاد هم بعد از اعلام نتایج، غیبش زد Ùˆ من هیچ وقت نتونستم راه درست رو به استاد یاد بدم!
Øالا مطمئن هم نیستم Ú©Ù‡ نشونی از خودشیÙتگی دراین خاطره بوده، یا نه!:)
خیلی جالب بود. تو بسیار زیبا داستان را روایت کرده بودی(: این اساطیر یونان داستان های با نمکی دارند روایت تو هم مزید بر علت(Ù
Why don’t you start telling us yourself? :))
Best regards, Deevad
به لوا: چشم! Ù…Ùصل ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù….
به پسرÙهمیده: هممم … بله! اما باز هم جا دارد.
به ماکان: تعری٠کردم آن هم Ú†Ù‡ تعریÙÛŒ! Øالا شما بتعریÙ!
به لرد شارلون: لردا! لردا! لردا! در مقابل مقام شامخ‌تان نارسیوس چه کاره است!
به Ù…Øمد: دقیقا ربط دارد! (;
به عابر: اما مگر وجدان رها می‌کند آدم را؟
به آرام: مینیمم مجموعه را انتخاب کردم! (; دلیل خیلی منطقی‌تری ندارم در Øال Øاضر. اما در مورد خاطره: خوب بود، اما خاطرات نارسیستی‌تری هم به گمان‌ام می‌توان Ú¯Ùت. نبود؟
به رامین: آره! خیلی بامزه‌اند؛ Ùˆ این‌که این همه را چطوری Ùکر کرده‌اند Ùˆ ساخته‌اند هم بامزه‌تر. البته روایت‌هایی هست برای توجیه‌اش از جمله روایت جینز.
به روشنک: ایده‌ی خوبی است! چشم!
To Deevad: TnX!
البته بد نبود از ربطش به “نرگس” هم یه مسابقه ای Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کردی!
عجب دنياييه! الكترونيكيا عاشق ادبياتن. ادبياتيا عاشق Ùيزيك Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ Ùيزيكيا هم عاشق الكترونيك 🙂
ظاهرا همون دانشمنداي قديم كه تو همه زمينه هاي علوم كار مي كردن راه درست رو مي رÙتن.
به ما از سیر تØول‌اش تا تبدیل شدن به اÙسانه‌ی نرگس بگو. می‌گی؟
پستی، در Øال تکامل تدریجی!
Øالا دقیقاً Ù…Ùهوم نارسیست رو متوجه شدم!:)
من انصاÙاً دل‌ام دارد تالاپ تالاپ می‌کند Ú©Ù‡ اسم آن خانومه را بÙهمم؛ یعنی اصلاً گمان‌ام شگرد همان خانوم هم باید Ù†Ú¯Ùتن نام‌اش می‌بود تا نارسیس جان را Ø´ÛŒÙته کند!
عارض Øضورتان هم شوم که، گزینه‌ی چهارم بنا بر تعری٠جناب Ùروید خان، بعله!! Ùˆ این بعله یعنی آن مجموعه یک‌جورهایی، مجموعه‌ای مرجع است Ùˆ جز ادیپ، همه‌ی ما دیگران هم درش داخل ایم! شرمنده البتّه!
mmmm khatere ke….
sare class zaban darsemun dar morede shakhsiat haye mokhtalef bud moaleme bargasht goft to narsistic hasti!
آقای سولوژن جان،
خاطره‌ی نارسیستی من این است Ú©Ù‡ به Ù…Ùهوم خيلی مهم تکينگی زبان، قبل از اين Ú©Ù‡ شما اختراع‌اش کنيد این بنده‌ی Øقير سراپا تقصير (=نارسيسيزم معکوس به زبان Ùارسی) اشاره Ùرموده بودم (با اشاره به خطای تقسيم بر صÙر) در مقاله‌ام در شماره‌ی اول هزارتوی وجود.
با اين Øال ØÙ‚ اختراع برای شما Ù…ØÙوظ است.
تÙسير نقاشي دوم قبول نيست! اين آقا اصلا نارسيست نيست… اتÙاقا يه كم زيادي شيÙته خانم شده ØŒ نمي دونه Ú†Ù‡ جوري بيانش كنه! خانوم هم بيش از اينكه شيÙته آقا به نظر بياد متعجب به نظر مي ياد … والا منم يه منگول مي ديدم كه تو شيشه مترو داره با خودش متن عاشقانه تمرين ميكنه متعجب مي شدم :))
:O تا Øالا اينجا كامنت نذاشته بودم … اين Your comment is awaiting moderation يه Øس بدي به آدم منتقل مي كنه ها!
اککه Ù‡ÛŒ! ملت Ú©Ù‡ نمی ذارن. ببین داستان من رو چطور تØری٠کردن. این بابا نارسیوس من بودم. تبدیل به Ú¯Ù„ هم نشدم. Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ هستم! ولی در طول این هزاران سال بلای بدتری بر سرم اومد: دختر جماعت Ù…ØÙ„ سگ هم بهم نمی ذارن.
این طلسم اون لکاته بود. Øالا هم مثل سگ پشیمونم.
ولی باشه Ù…ÛŒ نویسم… جایی نری ها! Ùقط منتظر باش…
خب! ابتدا یک خاطره‌ی نارسیستی از خودم: Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ سرویس‌ای دارد Ú©Ù‡ هر وقت کلمه‌ی کلیدی‌ی مورد نظرت به بانک اطلاعاتی‌شان اضاÙÙ‡ شد، با ای‌میل خبرت می‌دهد. من ابتدا برای جستجوی دو سه زمینه‌ی علمی از چنین سرویس‌ای استÙاده می‌کردم، اما بعد از مدت‌ای به نظرم آمد هیچ اشکالی هم ندارد Ú©Ù‡ اسم خودم را وارد کنم Ùˆ ببینم Ú†Ù‡ کس‌ای در کجای دنیا اسم مرا به کار می‌برد. در نتیجه الان هر وقت کس‌ای نام‌ای را جایی بنویسد، خبردار می‌شوم!
به نازنین: هممم … آن هم می‌شد!
به بوگی: نکته‌ی خیلی جالب‌ای است. خیلی از Ùعالیت‌های سیاسی توسط دانش‌جویان مهندسی انجام می‌شد، بØث‌های ادبی Ùˆ Ùرهنگی در انجمن‌های مختل٠دانش‌کده‌های ÙÙ†ÛŒ به راه است Ùˆ غیره Ùˆ غیره. کاملا به این پدیده واقÙ‌ام Ùˆ مطمئن نیستم دلیل‌اش چیست: شاید نیازهایی Ú©Ù‡ رشته‌ای ÙÙ†ÛŒ کاملا برآورد نمی‌کند. نمی‌دانم آیا در رشته‌های دیگر (مثلا نقاشی) نیازهای برعکس‌ای وجود دارد یا خیر.
به Ù…Øسن مومنی: اØتمال دارد نارسیوس از نظر ژنتیکی XXY بوده باشد. (; بیش‌تر از نظری ندارم!
به آرام: هاها … بله! به Ùکرم انداختی Ú©Ù‡ یک پست واقعا تکاملی ایجاد کنم.
به Asosh: چشم! اسم٠آن بانو را هم خواهم آورد. به آخر پست نگاه کنید.
به sun: کاÙÛŒ نیست!
به امین: ای بابا … البته چنین Ù…Ùهوم‌ای خیلی هم از من نیست. اسم‌اش را نمی‌دانم، اما Ù…Ùهوم‌اش … ! به هر Øال خاطره‌ی نارسیستی/متواضعانه‌ی خوبی بود.
نازنین: بله! آن دختر مورد نظر هم اول‌اش همین را می‌گÙت! ولی خب … (;
به نازنین: اوهوم! ولی برای جلوگیری از اسپم چیز خوبی است.
به یاسین: نرگس! این‌جا چه می‌کنی؟!
من از همه بهترم، از همه خوشگلا سرم! یه لپ دارم نیم کیلوئه، قمبل من عین هولوئه! نارسیست هم این سولوژنه.
پی‌نوشت:کسی خبر داره این دخمله تو مترو تو کدوم ایستگاه پیاده شده؟
ممم. من یه خاطره نارسیستی دارم Ùˆ اون اینه Ú©Ù‡ رÙتم پادکست درست کردم!! ولی Øالا خودمونیم Ùˆ کسی اینجا غریبه نیست،وبلاگ نوشتن خودش عمل نارسیستی ایه! مواÙÙ‚ هستید؟!
خود او نیز به دست زن زئوس برای همیشه Ù…Øکوم شد Ú©Ù‡ نتواند از خود Øر٠بزند. Ùˆ همیشه کلمه ها را تکرار کند. مانند اکو .
روایت زیبایی هم هست Ú©Ù‡ او از عشق نارسیوس Ú©Ù‡ او را رانده بود نزد Ø¢Ùرودیت رÙت Ùˆ درخواست مرک کرد. Ø¢Ùرودیت صدای او را زیبا یاÙت Ùˆ صدایش برای همیشه ماند. در تکرار همه ÛŒ اصوات.
* به ویان:
عزیزم، با توجه به بسط Ùوریه، او باید مثل “سوت شبکه ÛŒ دو قبل از آغاز برنامه ها” صدا Ù…ÛŒ داده Ú©Ù‡ “همیشه هست در تکرار همه ÛŒ اصوات”.
* به سولوژن:
ببینم، Ùکر Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ به جز سینوس ساده، پایه ÛŒ متناوب Øقیقی هست Ú©Ù‡ هر سیگنال متناوب را بتوان با آن بسط داد؟ :-ØŸ
می خواهم ببینم اکو، چه جور صدای دیگری می توانسته بدهد؟
تا به Øال نگاه صوتی نیانداخته بودم به اساطیر یونان.
* به خواننده:
شرمنده. سه چهار روزی است می کوشم هر چیزی را به صوت ربط بدهم بلکه برای استادم یک ایده ای از توی اش در بیاید. راستی یک سیرن هم داریم در اساطیر یونان!
می گما، این اکو چه قدر خاطر خواه داشته! زئوس هم که عاشق این اکو خانم بوده!
و مورد علاقه من هم بوده است همیشه این اکو خانم و اصوات!
پست مربوطه ام:
http://www.physicalnotes.blogfa.com/post-33.aspx
راستی، در مورد استادی Ú©Ù‡ چند وقت پیش ذکرش بود بد نیست شما هم بدونید Ú©Ù‡ از ایشون به هر جایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شد، شکایت شد Ùˆ تمام کسانی Ú©Ù‡ باید از ماجرا خبر دار Ù…ÛŒ شدند، شدند. Ùقط این Ú©Ù‡ چون مدرکی در دست نبود کاری پیش نرÙت؛ لااقل چهره واقعی اش رو شد Ùˆ قرار بر این شد Ú©Ù‡ Øتماً برای جریان رسیدگی به نمرات بچه ها ØŒ ناظری وجود داشته باشه( تا مبادا چهره واقعی استاد دیگری رو شود!)
اين كه زئوس هم عاشق اكو بوده دليلي بر خاطر خاه زياد داشتن اون نيست. آخه ماشالله زئوس خيلي خوش اشتها بوده هر كيو مي ديده عاشقش مي شده Ùˆ بعد هم كه مي دونيد اصولا از اونجا كه خانمها Øتي تØمل ديدن عكس خودشونو تو آينه هم ندارن Ú†Ù‡ برسه به يه زن ديگه تو زندگيشون Hera يعني همون زن زئوس مي رÙته Ùˆ پوست از سر اون جديده مي كنده.
به جالبیاتی که خودش دیده: من به‌ترم!
به ندا: شاید، ولی نه الزاما. اگر این‌طور باشد ØرÙ‌زدن هم عمل‌ای نارسیستی است، غذاخوردن هم، Ùˆ خیلی چیزهای دیگر Ú©Ù‡ قرار است به وجود٠شخص Ú©Ù…Ú© کند. اØتمالا مرز مشخص‌ای بین بیش‌ورزی Ùˆ تعادل نیست.
به ویان: ممنون! (:
به نیما: اØتمالا بله!
به آرام: خیلی خوب است!
به بوگی: امان از شهوت مردانه Ùˆ Øسادت زنانه!
To Sologen: Thanks to contribute to show my art,
I wish to understand those beautifull characters to understand your article. Is there a automatic traducor on internet ?
Best regards, Deevad
1- به نظرم این پسره Ù…Øترم در تصویر پایینی هر مرضی داشته نارسیسم Ú©Ù‡ نداشته … وگرنه این خانم Ù…Øترم! را برمی داشت واسه خودش Ø›)
2- این Ú©Ù‡ خویشتن خواهی همه جا هست Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بیش داره ØرÙÛŒ نیست. اما اینکه کجا ناپسند Ùˆ آزاردهنده میشه، برای من سواله.
3- اینکه اکو نارسیس را میخواست، جز برای خودش که نبوده. بوده؟