انفجار شیراز یا روح من کجاست؟

انفجار شیراز یا روح من کجاست؟

محکوم می‌کنم هر گونه خشونت‌ای را،
و هر گونه حماقت‌ای را،
که گویا رخت از زندگی‌مان نمی‌شوید.

تکمیلی:
از چند نفر از دوستان‌ام Ú©Ù‡ می‌دانستم در شیراز زندگی می‌کنند یا بستگانی در آن‌جا دارند پرسیدم Ú©Ù‡ آیا همه‌ی خویشان Ùˆ آشنایان‌شان سالم‌اند یا خیر؟ خوش‌بختانه مشکل‌ای برای‌شان پیش نیامده بود – Ú†Ù‡ عالی – اما آدم‌هایی این وسط مردند دیگر، نه؟! واقعیت این است Ú©Ù‡ چندین نفر کشته شده‌اند Ùˆ ده‌ها یا صدها نفر دیگر آسیب‌های جسمی یا روحی دیده‌اند. درست است Ú©Ù‡ احتمالا از آشنایان آشنایان من نبوده‌اند (گیریم مطمئن نیستم، اما فرض کنیم چنین باشد)ØŒ اما چرا برای من فرق می‌کند Ú©Ù‡ این‌ها آسیب دیده‌اند به جای یک عده‌ی دیگر؟

البته Ú©Ù‡ برخورد ما با دنیا متقارن نیست – نباید هم باشد وقتی ما چیزی به نام «خود» داریم Ú©Ù‡ پیوستاری است Ú©Ù‡ از بدن‌مان (احتمالا نزدیکی‌های صورت‌ Ùˆ سینه‌مان) شروع می‌شود Ùˆ به تدریج -اما آرام آرام- کم‌قوت Ùˆ کم‌قوت‌تر می‌شود؟ این خود مگر چیزی است غیر از تاریخ شخصی‌مان با آدم‌ها Ùˆ مکان‌ها Ùˆ اتفاقاتی Ú©Ù‡ تجربه‌اش کرده‌ایم؟

این پاسخ برای خودم نیز تاسف‌برانگیز است،‌ اما فعلا راه به‌تری برای فرار ازش نمی‌شناسم. شما چه؟

8 thoughts on “انفجار شیراز یا روح من کجاست؟

  1. عرض شود که در اين موقعيت، با توجه به انبار کردنِ مهمات و موادِ منفجره، به نظرمي‌رسد که محکوم کردنِ حماقت خيلي خيلي مهم‌تر از محکوم کردن خشونت باشد!

  2. جدا خسته نباشی ! آقا راستی جواب سوال ما رو ندادی. فقط از زیرش در رفتی. من Ú©Ù‡ تلاشی نکردم. فقط ازت سوال کردم 🙂 اینکه چرا بهت برخورد هم برا خودش قابل تحلیله !

  3. سلام
    سال نو شما هم مبارک
    صادقانه بگم …دلم برای سر زدن به اینجا خیلی تنگ شده بود

  4. من همموافقم با تحليلي كه ازابراز تاسفت كردي
    واصلا جاي خجالت هم نداره
    مگه ما جز همزاد پنداريها ي هرروزه وهر شبه چه كارديگري بلديم ؟
    واصلا مگه عيبي داره؟

  5. vaghti migi farar jomlat motanagheze ghasdete:
    kie ke mikhad farar kone?
    hamoon khodesh dige!
    Jaye bahali gir oftadim… ya behtar inke chize bahali hastim!

  6. دوباره برگشتيم سر همون پاسخم به پست آنتوان دو سنت اگزوپري. البته اين دفعه خودم رو كنترل مي كنم و به اين جماعت فحش نمي دم.
    البته اين قضيه رو مي شه از چند زاويه ديگه هم نگاه كرد. اونايي كه در اون محل بودن خودشون از جمله خشونت طلب ها بودن (البته نه همه كشته شده ها). اين جا از يه طرف با محكوميت اصل خشونت روبرو هستيم كه من هم محكومش مي كنم. اما از يه طرف ديگه ما با شرايطي ديگه روبرو هستيم. فرض كنيد دو ارتش با هم در جنگ هستند. يكي از اونا مياد پادگان اون يكي رو بمبارون مي كنه. حالا آيا اون يكي ارتش حق داره بياد بگه آقا نامردي كردن و اومدن ما رو بمبارون كردن؟ خوب جنگ يعني همين ديگه.

  7. با با ول كنين ، تو اين دنياي پر از گرگ واويلا
    پاشيم بريم تو يه جنگلي كوهي دشتي
    مريد رابينسون كروزوئه بشيم از هر كاري شرافتمندانه تره !!!

  8. به علیرضا: حماقت را هم محکوم کردم به خاطر روی گل شما!

    به گلاویژ:‌ خیلی لطف دارید!‌ (: سال نوی شما هم مبارک!

    به روجا: ممنون. ایده‌آل این است که تغییری هم ایجاد شود.

    به سیامک:‌ جالب‌ایم!

    به بوگی: قربان! شما هر چقدر دوست داری فحش بده!
    در مورد خشونت‌طلب‌بودن آن افراد مطمئن نیستم، اما فرض کنیم که چنان باشند. آیا همه‌شان این‌گونه بودند؟ حد خشونت‌شان چقدر بوده؟ مثلا نظر شخصی‌ی من در مورد آن محفل بسیجی‌هایی که چند سال پیش در کرمان (اگر اشتباه نکنم)‌ سر آدم‌ها را زیر آب می‌کردند با آن‌هایی که در تهران به مردم گیر می‌دهند ولی به خشونت کلامی اکتفا می‌کنند یک‌سان نیست. ممکن است از هر دو متنفر باشم، اما از مرگ یک عده‌شان شاید زیاد هم ناراحت نشوم (اگر نگویم خوش‌حال).

    به روجا: ترسم این است که جنگل‌ها هم بعدش همین‌گونه شوند که شهرهای‌مان هستند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *