جلساتی که هیچ‌گاه تمام نخواهند شد

جلساتی که هیچ‌گاه تمام نخواهند شد

دو مشکل در آمریکای شمالی بیداد می‌کند(*):

۱) چاقی‌ی مفرط
۲) جنون جلسه‌گذاشتن

اگر مواظب نباشی، همه‌ی وقت مفیدت را در جلسه‌های بی‌سرانجام خواهی بود.

مثلا یکی از استادهای‌ام را در نظر بگیرید. ما هر هفته جلسه‌ای یک ساعته‌ی گروهی‌ای با هم داریم. همیشه هم مشکل این است که معلوم نیست چه کار بکنیم تا حوصله‌ی آدم‌ها سر نرود. ایراد کار از این‌جا آب می‌خورد که استادم روی دو زمینه پژوهش می‌کند که در عمل به هم ربطی ندارند. در نتیجه افرادی که به زمینه‌ی اول (روباتیک) علاقه دارند حوصله‌شان از بحث‌های زمینه‌ی دوم (بینایی ماشینی) سر می‌رود و برعکس. برای رفع این نقیصه(!)‌ ما جلسات دیگری هم داریم تا راجع به موضوع تخصصی‌ی خود صحبت کنیم. مثلا فعلا قرار است یک گروه مطالعه برای فلان موضوع خاص روباتیکی داشته باشیم.

دردسر این‌که من زمینه‌های علاقه‌ی دیگری هم دارم و به همین دلیل مجبورم در جلسات رنگ و وارنگی شرکت کنم. مثلا یکی‌اش همان سخنرانی‌های چای‌خوران است که چهار روز در هفته برگزار می‌شوند. استاد دیگرم فعلا مسافرت است اما اگر نبود یکی دو جلسه هم با او می‌داشتم.

خلاصه بگویم:‌ شما را نمی‌دانم، اما شرکت در جلسات به‌ترین کاری نیست که می‌توانم انجام دهم.

هفته‌ی قبل به استادم پیش‌نهاد کردم که بیاییم و جلسات این گروه را یک‌کاسه کنیم. به این صورت که یک جلسه‌ی عمومی داشته باشیم و دو جلسه‌ی تخصصی (روباتیک و بینایی‌ی ماشینی) بگذاریم پس و پیش‌اش. کاری شبیه به defragکردن هارد دیسک! این‌گونه زمان‌های زاید بین جلسات -که آدم را قهوه‌واجب(!) می‌کند- کم‌تر می‌شوند.
در ضمن برای این‌که خیلی خسته‌کننده نشود بهْ این‌که بیاییم Ùˆ هر کدام از جلسه‌ها را نیم‌ساعته بکنیم. در نتیجه کلِ ماجرا می‌شود یک ساعت Ùˆ نیم Ùˆ برای شخص‌ای Ú©Ù‡ تنها به یک موضوعِ تخصصی علاقه دارد زمان‌ای Ú©Ù‡ لازم است کنار بگذارد تا خلاصی یابد می‌شود یک ساعت – Ú©Ù‡ معقول است.

حالا این هفته پست‌داک‌اش ای‌میل زده و گفته برنامه‌ی گروه سه جلسه‌ی یک ساعته‌ی پشت هم است! من اعتراض می‌کنم و می‌گویم این‌گونه خیلی خسته‌کننده خواهد شد، جواب می‌دهد می‌توانیم چایی بخوریم وسطش! عجب!
فعلا شاکی‌ام!

(*): طبیعی است که این دو مشکل نه یگانه‌اند و نه بدترین‌شان!

16 thoughts on “جلساتی Ú©Ù‡ هیچ‌گاه تمام نخواهند شد

  1. قربان! اون چه گفتی، درد ما هم هست!
    استاد من به مدت دو ماه به اروپا رفته و من فکر کردم که تازه دوران تحقیق و پیشرفت و نوآوری آغاز شده. اما به مقصدش که رسید، به ذهنش رسیده که به جای هفته‌ای دو سه بار جلسه که این‌جا داشتیم، هر روز ساعت نه صبح با «اسکایپ» به صورت کنفرانسی جلسه بذاریم!

  2. جلسه مشکل همه است! گروه ما حداقل 2 جلسه یک ساعته در هفته دارد. فکر نکنم این مشکل مختص آمریکای شمالی باشه، این مشکل اینجا هم هست بیشتر گروههای علمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسم یا توشون کار کردم حداقل هفته ای یکی دو تا جلسه دارند! بعضی ها هم بیشتر مثلا جورنال کلاب Ùˆ …

  3. استادهایی که از MIT دیده ام ککه مثلا 20 سال پیش دکترا گرفته اند معمولا می گن که شاید به تعداد انگشتان شان در طول دوره دکترا استادشان را دیده اند.((: جالب نیست؟

    الان گمان نمی کنم فرهنگ MIT چنین باشد اما قبلا انگار اینطور بوده که دکترا گرفتن رفتن و غرق شده در مطلب و بیرون آوردن یک چیزی بوده. و برای این کار یک نفر بیشتر لازم نبوده.(:

    فعلا خوشبختانه من 1 جلسه در هفته دارم و البته 1 استاد.

  4. شاید بی ربط نباشد: مشکل چاقی مفرط را که نوشته بودی من را وا داشت که در مورد غذا های اورگانیک بنویسم.
    http://weblog.raminia.com/?p=2005

  5. Ú†Ù‡ جالب… چقدر دوست دارم در یکی از آن جلسات شرکت کنم …این قدر ناشکری Ù†Ú©Ù† سولوژن جان . دنیاست Ùˆ همین جلساتش ..خوش به حالت Ú©Ù‡ اینقدر جلسه میروی ..حسودیم شد !

  6. pas be khaatere hamine ke bazi oghaat vaght nemikoni javaab e Email e doostaan ro bedi . taghsir e jalasaat e. 😉

  7. ما تقریبا اصلا جلسه نداریم!!! (و به نظرم سیستمِ ایده‌آلی هم هست.)

  8. به روزبه: وا مصیبتا! استاد من هم از این تکنولوژی خوش‌اش می‌آید، اما من از تلفن و ارتباط صوتی و هر چیزی شبیه به آن بی‌زارم.

    به علی: بله! احتمالا مشکل همه‌ی جاهای دنیا است که غیر تصادفی کارهای‌شان را پیش می‌برند! در واقع آن قدر جلسه می‌گذارند که مبادا چیزی از زیر دست‌شان در رود. شاید هم نه البته!

    به رامین: راست‌اش بعید می‌دانم آن‌چه ۲۰ سال پیش بر استادهایی که دیده‌ای می‌گذشته، حتی آن زمان هم عمومیت داشته بوده باشد. البته شاید برآیند عمومی از آن زمان تاکنون تغییر کرده باشد.
    در ضمن با این ایده که غرق‌شدن در یک مطلب و بیرون آوردن یک چیزی نیاز به یک و فقط یک نفر دارد هم مخالف‌ام! یعنی به نظرم در بیش‌تر شرایط بهینه نیست.

    به رامین: متشکرم! لینکیدم!

    به روجا: ناشکری نمی‌کنم! می‌دانم که دانش‌جوی بدون صاحاب (یعنی هیچ کس‌ای نباشد که حاضر باشد کمک‌اش کند و غیره) بد وضعیت‌ای است.

    به قشقرق: کم‌تر از ۴۸ ساعت!

    به پویا: من موافق نیستم! مصالحه‌ای بین زیاد جلسه‌داشتن و اصلا جلسه‌نداشتن به نظرم مفیدتر است.

  9. به سولوژن: موافق‌امِ و به نظرم مصالحه‌ی بینِ این دو، «تقریبا» اصلا جلسه نداشتن است!

  10. به پویا: «تقریبا» یعنی چند بار در ماه؟

  11. یه سوال : اونجا نمی شه دودر کرد ؟ ؛ )
    اینجا (ایران) که اصلن جلسه مفید نیست (از این بابت برای خودمون متاسفم و برای شما خوشحال)
    و به این دلیل بیشتر با پویا موافقم : )

  12. به سولوژن! ما در گروه جلسه به صرفِ «جلسه داشتن» اصلا نداریم. اگر وقتی گروه مهمان داشته باشد یا کسی موضوعِ خاصی برای ارائه داشته باشد با هم دورِ یک میز می‌نشینیم. به بار در ماه نمی‌رسد. (البته کلِ انیستیتو ماهی یک بار زیرِ یک ساعت اولِ صبح جلسه دارند که جداست.)

    وگرنه، بیشترِ بحث‌های علمی و غیرِ علمی سرِ ناهار و قهوه است که بیشترِ روزها با هم‌ایم.

    غیر از این هر وقت کسی با کسی یا کسانی کار داشت خب می‌روند در دفترِ هم هم را می‌بینند!

  13. به روزبه: من ترجیح می‌دهم تا حد ممکن دو-در نکنم.
    به پویا: مثلا تو با استادت چند بار در ماه ملاقات می‌کنی؟ به هر صورت‌ای که باشد.

  14. اوه، تقریبا هر روز! (سرِ ناهار و قهوه‌ی بعدش.)

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *