تشت ØاÙظه
گاهی آدم دل‌اش می‌خواهد از آن «تشت‌های ØاÙظه‌»ی مرØوم دامبلدور می‌داشت Ùˆ Ùکرش را، Ùکر آزاردهنده‌اش را، خاطره‌ی ناگوارش را، تشویش روزانه Ùˆ هر روزه‌اش را درست از Ùرق سرش می‌کشید بیرون Ùˆ می‌ریخت وسط تشت Ùˆ خوب Ú©Ù‡ هم‌اش زد، توی لوله آزمایش‌ای نشد، ته ظر٠مربایی می‌چپاند Ùˆ درش را هم Ù…ØÚ©Ù… می‌بست Ùˆ می‌گذاشت بالای٠بالای طاقچه Ú©Ù‡ نه دست‌اش برسد Ùˆ نه قیاÙه‌اش را ببیند تا خیال‌اش راØت شود،‌ بنشیند دو دقیقه با خیال راØت زندگی‌اش را بکند.
10 thoughts on “تشت ØاÙظه”
به خدا!
باید برای اشاره اتان به این موضوع یک «تکبیر» بگویم!
این دقیقا خواسته من هست در مدت دو سالی Ú©Ù‡ داشتم! واقعا یک همچین چیزی Ú©Ù‡ همه خاطرات بد،رقت انگیز،خجالت آور همه توش باشند Ùˆ من راØت زندگیم رو بکنم بدون این Ú©Ù‡ یادم بیÙته Ú©Ù‡ روزی روزگاری من Ú†Ù‡ کردم،آنها Ú†Ù‡ کردند Ùˆ Ú†Ù‡ Ú¯Ùتم Ùˆ Ú¯Ùتند !
اااای Ú¯Ùتی!!!! یعنی Ù…ÛŒ شه؟!
سولوژن Øر٠دل همه رو زدی . یعنی Ù…ÛŒ شد .
ها! Øالا شد. 🙂
تا Øالا شده شب ها قبل از خاب اتÙاقات بد اون روز رو رو كاغذ بنويسي بعد بزاريش تو يه كمد درشو ببندي؟
If you find one, please let me know. I really need something like that.
However, I am thinking if I do something like that then what would remain from me? Would you call it “Saman” again?! I am sure that thing would not be me
به روزبه:‌ (:
به Dreamer: نیاز خیلی‌هاست گویا.
به مهسا: نه به این شکل،‌ اما شبیه‌اش می‌شود یا خواهد شد.
به raha: (:
به بوگی: نه! توی کمد نگذاشتم! (:
به Saman:‌ در مورد Ú©Ù…ÛŒ بØØ« کردیم. به نظرم شخصیت آدم به تدریج تغییر می‌کند Ùˆ البته هر کاری بکنیم هم Øتما تغییر می‌کند.
مطلب رو تو گوگل ریدر خوندم. منبعش رو نمی‌دونم. خودتون نوشتید یا از جایی نقل کردید؟
به ساتورن: من اگر چیزی را از جایی نقل کنم، Øتما منبع‌اش را می‌نویسم.
گاها” Ùˆ بعضا” آدمی Ù„Ú© Ù…ÛŒ زند دلش/ برای یک دق کردن اساسی .
دق کند و تمام شود