زنگ مي‌زند. زنگ مي‌زند. به
زنگ مي‌زند.
زنگ مي‌زند.
به بلنداي صبر ايوب زنگ مي‌زند
دست‌ام
لمس شده است
تکان نمي‌خورد
تو!
تلÙÙ† را بردار
سنگ‌هاي ساختمان،
سردتر و سردتر مي‌شوند
و من تو را به انتظار نشسته‌ام
تلÙÙ† زنگ مي‌زند
برنخواهم داشت
اگر تو نباشي،
Ú©Ù‡ را Øوصله کنم؟
تلÙÙ† زززززنگ مي‌زند،
صبر ايوب هم تمام شد.