از وبلاگ خاک‌گرفته تا پیتزبورگ پنسیلوانیا

از وبلاگ خاک‌گرفته تا پیتزبورگ پنسیلوانیا

وبلاگ خاک‌گرفته همین است که می‌بینید. راحت نیست، از لحاظ عذاب وجدان عرض می‌کنم، که بیاییم و دست‌ای به این گوشه و آن گوشه‌اش بکشیم و گردی از این رو بگیریم و خاک‌ای بر آن رو بنشانیم و بعد بزنیم برویم پی کارمان. مشکوک می‌زند. فکر می‌کنند صاحب‌خانه نیست که آمده، دزد است شاید. نه دزد پسورد حکمتا، بلکه دزد شخصیت: این که است آمده این‌جا می‌نویسد، سولوژن که این نبود؟ عوض شده است لابد. دیگر نمی‌شناسیم‌اش.

خانه‌تکانی‌ی اساسی هم که خودتان حتما استحضار دارید، سخت است و دشوار (خیر، بله، اتفاقا دوشواری هم داره!). باید بیاییم و فکر کنیم و مقدمه بچینیم و موخره را در نظر داشته باشیم و خط استدلال را محکم بچسبیم و از مرز نازک مسخره به دیار مغلطه فرو نیافتیم و در این میان صنایع ادبی را نیز لحاظ کرده، تا در نهایت اگر خدای منان بخواهد، پست‌ای درخور نوشته شده، با سلام و صلوات پست گشته، انشاالله خواننده‌هایی جذب کرده و اگر شانس داشته باشیم (و همو بطلبد)، بحث‌هایی نیز بیانگیزد.

و اگر شانس نداشته باشیم، ملتفت می‌شویم که خواننده‌ای نمانده است و ما برای خودمان نوشته‌ایم و همین و بس. نه این‌که نوشتن برای خود بد چیزی باشد. اتفاقا می‌گویند باعث زلالی‌ی فکر و اندیشه می‌شود. حتما راست می‌گویند. اما از خدا که پنهان است (حریم شخصی من و خدا)، اما از شما پنهان نباشد که وبلاگ‌صاحاب دل‌اش نمی‌آید خواننده نداشته باشد. یاد صحنه‌ی انتهایی فیلم «اینک آخر زمان» بیافتید که کلنل کرتز (مارلون براندو) می‌گوید «horror! horror!».

اما خب، روزگار همین است که می‌بینید. شنیده‌ایم که می‌گویند وبلاگ‌نویسی اصولا از رونق افتاده. می‌گویند همه‌ی ملت روی فیس‌بوک ولوی‌اند و بقیه‌شان هم در توییتر می‌تازند. ما که عدد نداریم، اما به نظر راست می‌گویند. اما خب، تفاوت فیس‌بوک و وبلاگ در حد تفاوت گپ و گفت‌وگوی در مهمانی شام است با مقالک نوشتن یا دست‌کم نامه‌نگاری به رفیق قدیم. یا مثلا تفاوت سینی اردور پنیرهای جوراجور است با هلیم. یا شاید هم تفاوت ویدئوی یوتیوب دیدن با ویدئوی TED دیدن. توییتر هم که ماجرای جداگانه‌ای دارد، بیایید اصلا درباره‌اش حرف نزنیم (تبلیغ از خود نباشه دور از جون، من هم از این‌جا توییت می‌کنم. لابد دیده‌اید. فالو کنید که هر ده فالوور توییتر مانند یک خواننده‌ی وبلاگ است).

جدا از این موضوعات، خوب است کمی وقایع‌نگاری کنیم برای عزیزان. مدت‌ایست مونترال را ترک کرده‌ام (گریه‌ی حاضران) و به شهر پیتزبورگ آمده‌ام (گریه‌ی غایبان). پیتزبورگ هم البته برای خودش شهری است، ولی خب، مونترال نیست (کم‌تر شهری مونترال می‌شود به هر حال). خوبی‌های زیادی هم دارد که توضیح‌شان بماند برای بعد، اما بزرگ‌ترین مشکل‌اش این است که دوستان عزیز مونترالی این‌جا نیستند. که؟ کجا؟ کی؟
بقیه‌اش بماند برای بعد. گشنه‌ام، بروم صبحانه بخورم.

7 thoughts on “از وبلاگ خاک‌گرفته تا پیتزبورگ پنسیلوانیا

  1. حالا که دارید زحمت تغییر را می‌کشید، شاید بد نباشد که قالب موبایل‌نوازتری را هم انتخاب کنید. نه این که واجب‌ترین کار باشد، ولی به هر حال جهان در حال گذر است

  2. به بهروز: ممنون از توصیه. چشم، اگر وبلاگ‌نویسی‌ام گرفت و مرتب نوشتم، حتما دست‌ای به سر و روی این‌جا هم می‌کشم. توصیه‌ی خاص‌ای دارید برای قالب؟

  3. لحن نوشته ات آدم رو یاد حضرت دخو می ندازه. البته به جز بند آخر

  4. اصلا نمي خواد خوبي هاشو بگي، همين كه كه اون سرماي كشنده ي مونترال رو نداره كافيه😉

  5. به امین: باعث افتخارم است، گرچه نه قصد تقلیدش را داشته‌ام و نه تازگی‌ها چرند و پرند را خوانده‌ام.

    به تبسم: طبق استانداردهای کانادایی، سرمای مونترال آزاردهنده است، اما کشنده نیست.

  6. واقعیت این است که من خیلی از طراحی وب و این‌جور چیزها سر در نمی‌آورم. ظاهراً یکی از بسترهایی که تازگی‌ محبوب شده bootstrap است . نمی‌دانم قالبی در وردپرس هست که مبتنی بر آن باشد یا نه.

    شاید بهتر باشد نظر کسانی را جویا شوید که در این زمینه تجربه و اطلاعی دارند.

  7. به بهروز: می‌توانید بگویید مشکل‌اش دقیقا چیست؟
    من با موبایل (اندروید)‌ چک کردم و مشکل خاص‌ای ندیدم. سایت نسخه‌ی موبایل دارد که با نسخه‌ی وب‌اش فرق دارد.
    تنها مشکل‌ای که وجود دارد این است که بخش کامنت‌ها راست به چپ نیست به طور پیش‌فرض.
    لطفا بگویید از چه موبایل‌ای استفاده می‌کنید.
    ممنون!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *