دو زن در سبزه‌زار
هوا Ø¢Ùتابی است Ùˆ دو زن در سبزه‌زار کنار هم ایستاده‌اند. Ú©Ù…ÛŒ آن سوتر، سمت چپ‌شان، درخت سیب‌ای قد بلند کرده است Ùˆ میوه‌های سرخ‌اش را به رخ می‌کشد. تنه درخت در میانه خمیده است Ùˆ اندکی بالاتر دو شاخه می‌شود Ùˆ یک شاخه‌اش به سوی آن دو مایل است Ùˆ دیگری خارج از دید. پشت‌شان تا سی چهل قدمی چیزی نیست جز سبزه‌های ÙˆØØ´ÛŒ در هم تنیده. عقب‌تر اما رج رج درخت روییده Ùˆ دورتر هم چند گاو مشغول چرایند.
چهره‌شان را درست نمی‌بینم. بالغ‌اند Ùˆ استوار ایستاده؛ شاید سی ساله، شاید چهل ولی نه بیش. آن‌ای Ú©Ù‡ نزدیک‌تر به درخت است دامن سبز-آبی چرک‌ای به پا دارد Ùˆ پیرهن‌ای بنÙØ´. دیگری Ú©Ù‡ کوتاه‌تر Ùˆ پرتر است رو به درخت سیب ایستاده Ùˆ تنها نیم‌رخ‌اش پیداست. روسری‌ای زرد به سرش بسته Ùˆ زیر گردن‌اش گره زده. پیرهن‌اش آبی است با راه‌راه‌های تیره‌ای Ú©Ù‡ از یقه‌اش آغازیده Ùˆ روی برجستگی پستان‌های درشت‌اش تاب می‌خورد Ùˆ تا دامن Ú¯Ù„ÛŒ چند رنگ‌اش سر می‌خورد.
زن بنÙش‌پوش سبدی چوبین در دست Ú†Ù¾ دارد Ùˆ دست راست‌اش را به کمر زده Ùˆ گویا چیزی به دیگری می‌گوید. دامنْ گل‌گلی به او گوش می‌کند، اما از این Ùاصله صداها در باد Ú¯Ù… می‌شوند.
ابرهای پنبه‌ای آسمان را Ù„Ú© زده‌اند. خورشید معلوم نیست اما به نظر می‌آید Ú©Ù‡ در جنوب شرق آسمان است. در دور دست، پشت زنان Ùˆ سبزه‌زار Ùˆ درختان، چند ساختمان دیده می‌شود. هر دو شیروانی قهوه‌‌ای-قرمزی دارند. یکی‌شان نوک تیزی دارد Ùˆ شاید کلیسا باشد. دیگری اما معلوم نیست. شاید ساختمان شهرداری، گرچه به نظر بیش‌تر به روستا می‌آید تا شهر. نام روستا را نمی‌دانم. نشانه‌ای نیست. زن‌ها رÙته‌اند. درخت سیب اما هم‌چنان همان جاست.
2 thoughts on “دو زن در سبزه‌زار”
راستش پست «ای دل دگر گولم مزن » رو‌ توی نسخه ÛŒ وردپرس وبلاگتون بوک مارک کرده بودم Ùˆ امروز Ú©Ù‡ دوباره خوندمش ØŒ بعد از جست Ùˆ جوهایی اتÙاقی گذرم به این نسخه ÛŒ به روز تر وبلاگ اÙتاد ( گرچه چندین ماه از تاریخ آخرین پستش میگذره ) … کامنت گذار ها Ùˆ وب‌ نویس های قدیم رÙته اند ØŒ خیلی جاها وبلاگ ها خاک میخورند Ùˆ نوشته ها جا مانده اند مثل همان درخت سیب … امیدوارم همچنان این وبلاگ بار بدهد …
سلام،
لط٠کردید که کامنت گذاشتید. بله، گویا دوران وبلاگ‌ها به سر رسیده. اما خاطره‌های‌اش نه.
سعی می‌کنم گه‌گاه چیزی بنویسم.