در اين مكان، شعر برداري
در اين مكان، شعر برداري اكيداْ ممنوع (وريا مظهر)
خانه ي آنها دو اتاق خواب داشت كه يكيش شبيه اتاق خواب خانه ي ما بود و ديگري شبيه اتاق خواب خانه ي شما و هر دو با هم شبيه اتاق خوابي بودند كه شبيه هيچ اتاق خوابي نبود.
يوس٠به اتاق خواب اولي برگشت، Ùلاش زد Ùˆ از سرو سينه ÙŠ لخت زني كه هرگز در كنارش نبوده است عكس گرÙت، زن از نور Ùلاش، پلك ها Ùˆ ابروهايش را به Øالتي عصبي در هم كشيد Ùˆ پتو را به سرعت كشيد روي سرش. لكه اي از روشنايي نور در زير پتو جا ماند Ùˆ در پشت پلك ها اول سرخ شد Ùˆ بعد بنÙØ´ وبعد با دنباله ÙŠ سÙيد نامعلومي Ú¯Ù… شد. يوس٠متوجه شد كه بي خودي وارد اتاق شده است Ùˆ تازه وقتي آن عكس هم ظاهر شود به Ú†Ù‡ درد مي خورد: زني كه تك Ùˆ تنها، لخت خوابيده است بي آن كه يوس٠در بغلش بوده باشد.
بالاخره ÙŠÚ© داستان! از اين داستان مينيماليستي تقريبا خوش‌ام آمد. به‌تر بگويم، اجزايي داشت Ú©Ù‡ از آن‌ها خيلي خوش‌ام آمد Ùˆ البته اجزايي Ú©Ù‡ چندان مورد پسندم نبودند. مثلا پاراگرا٠دوم (“يوس٠به اتاق خواب اولي برگشت، Ùلاش زد Ùˆ از سر Ùˆ سينه‌ي لخت زني Ú©Ù‡ هرگز در کنارش نبوده است عکس گرÙت …”) ‌واقعا خوب است – به خواننده اجازه‌ي برداشت شخصي مي‌دهد، توصي٠زيبا Ùˆ ماهرانه‌اي انجام مي‌دهد Ùˆ با اين همه کاملا موجز است. اما، از طر٠ديگر، ديالوگ‌ها به‌ام نچسبيدند چون طبيعي نيستند، غيرانساني‌اند. علاوه بر اين‌ها، ورود نويسنده به زير پتو (با اين‌که در موردش به طور کامل ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ شده است) چندان جالب نيست. در ÙŠÚ© داستان 500 کلمه‌اي، 58 کلمه درباره‌ي چنين چيزي نوشتن Ùˆ هيچ استÙاده‌اي هم نکردن، بيش‌تر ÙŠÚ© ژست پست‌مدرن است (گرچه خود داستان بدون چنين چيزي هم پست مدرن Ù…Øسوب مي‌شود) با اين‌که مي‌توان از ديد ديگري نيز به آن نگاه کرد Ùˆ آن را طنز گزنده‌ي نويسنده نسبت به پست‌مدرن‌ها دانست – اما در هر صورت من خوش‌ام نيامد. نکته‌ي جالب ديگر هم اسم قهرمان داستان –يوسÙ- است. يوس٠در داستان Ú†Ù‡ مي‌کند؟ Ùˆ شما را ياد Ú©Ù‡ مي‌اندازد؟ شايد اين مهم‌ترين نکته‌ي داستان باشد – گرچه نمي‌دانم نويسنده واقعا چنين قصدي داشته است يا نه.
در Ú©Ù„ØŒ مي‌توانم بگويم Ú©Ù‡ نيمه‌ي اول داستان استادانه نوشته شده است Ùˆ نيمه‌ي دوم‌اش (جز آخرين پاراگراÙ‌اش Ú©Ù‡ البته اين هم کاملا به تÙسير خواننده بستگي دارد) جذابيت کم‌تري دارد. ويژگي‌ي مهم داستان هم همان‌ايست Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم: راØت مي‌گذارد برداشت شخصي بکني. (نقد 250 کلمه‌اي براي داستان 500 کلمه‌اي نوبره!)