پارسال همين موقع‌ها يک اتفاق

پارسال همين موقع‌ها يک اتفاق

پارسال همين موقع‌ها ÙŠÚ© اتفاق بامزه افتاد. ÙŠÚ© روز عصر در دانش‌گاه سابق‌ام کنسرت موسيقي‌اي قرار بود برگزار شود Ú©Ù‡ مهمانان خارج دانش‌گاه‌اي هم داشت. درست همان‌گونه Ú©Ù‡ بچه‌هاي گروه موسيقي از مدت‌ها پيش براي اين برنامه تمرين مي‌کردند، بسيج هم خود را آماده مي‌کرد براي مقابله با همه‌ي مظاهر فسادي Ú©Ù‡ پيش‌بيني مي‌شد در آن روز در آن طرف‌ها پيدا شوند. دقيق يادم نيست اما گمان‌ام حدود ساعت چهار بعد از ظهر بود Ú©Ù‡ شيطان Ùˆ دخترهاي مردم با هم پيداي‌شان شدند‌ (پس چه؟ فکر کرديد شيطان ÙŠÚ© مردست؟) Ùˆ بسيج هم غوغايي به پا کرد Ú©Ù‡ آمدن Ùˆ ديدن داشت. نمي‌خواهم وارد جزييات شوم Ú©Ù‡ سرم همين‌طوري‌اش هم درد مي‌کند. فقط اين‌که يادم هست به دفتر رييس دانش‌کده رفتم (Ùˆ البته حضرت آقا تشريف نداشتند مطابق معمول)ØŒ به موبايل معاون امور دانش‌جويي دانش‌گاه Ùˆ چند نفر ديگر زنگ زدم، با معاون به طور مستقيم صحبت کردم Ùˆ صد البته حرص خوردم! مي‌دانيد آن بسيجي‌هاي کثافت Ú†Ù‡ کارها مي‌کردند؟ مثلا آن‌ها از کساني Ú©Ù‡ آن‌جا بودند فيلم‌برداري مي‌کردند تا بعدا به خيال خودشان هويت‌مانندي بسازند. اين عمل اصولا به شدت غيرقانوني‌ست Ùˆ مسوولان ابله دانش‌گاه مي‌بايست دوربين را از آن‌ها ضبط مي‌کردند، اما … ! ديگر اين‌که آن‌ها طبق توافق قبلي‌ با خودشان، مي‌خواستند کتک‌کاري راه بيندازند Ùˆ مقاومت‌کنندگان Ùˆ هم‌چنين مهمانان را بزنند Ùˆ … Ú©Ù‡ اين هم از تراوشات مغزي‌ي تئوريسين بسيجي‌ها (هر وقت به ÙŠÚ© تئوريسين بسيجي مي‌انديشم، به ياد اميرفرشاد ابراهيمي مي‌افتم Ùˆ بعد Ú©Ù‡ به تئوريسين به طور کلي فکر مي‌کنم، به ياد Ùˆ خاطره‌ي آيت‌الله خميني، آيت‌الله خامنه‌اي، علامه طباطبايي، شهيد مطهري Ùˆ همه‌ي اين بزرگ‌واران مي‌افتم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ مغزهاي متفکري بودند)ØŒ دوست عزيز بچه‌هاي 78ÙŠ (Ùˆ البته بي‌انصافي نکنم،‌ خيلي‌ها هم از او متنفرند)ØŒ سوسول سابق Ùˆ مخلص فعلي، آقاي عادل قادران بودند Ú©Ù‡ معرف حضور خيلي‌ها هستند (براي اين‌که کسي ناراحت نشود لازم است بگويم آدم‌ها يا آخوندند،‌ يا بسيجي‌اند يا سوسول. دو دسته‌ي اول، شهروند درجه‌ي ÙŠÚ© محسوب مي‌شوند Ùˆ ما سوسول‌ها درجه‌ي سه يه چهار).
(مي‌دانيد! مشکل همين آزادي‌ست و حدود آن. اين‌که هر فرد چقدر اجازه دارد در زندگي‌ي ديگران دخالت کند. واقعيت اين است که خيلي راحت نمي‌توان با استناد به انسانيت -به عنوان يک مفهوم متعالي- مدعي‌ي داشتن حقوق ويژه‌اي بود چون انسانيت هيچ مبناي مشخصي ندارد يا اگر هم داشته باشد، ابتدا بايد ثابت شود که وجود دارد. متاسفم! اما با اين‌حال فردي چون من تا حد زيادي به نتايج انسانيت معتقدست و به همين دليل با اين‌گونه رفتارهاي به ظاهر غيرانساني مشکل دارد.)
اممم … براي Ú†Ù‡ اين‌ها را نوشتم؟ آن‌روز Ùˆ چند روز بعدش براي‌ام بسيار بد بود. حال‌ام حسابي گرفته شده بود. اما دليل اصلي‌اش تنها رفتار بسيجي‌ها نبود. دليل اصلي‌اش -شايد- رفتار بچه‌هاي ديگر بود. آن‌هايي Ú©Ù‡ از خودم مي‌پنداشتم‌شان،‌ آن‌هايي Ú©Ù‡ هميشه حرف از آزادي مي‌زدند (Ùˆ مي‌زنند)ØŒ آن‌هايي Ú©Ù‡ هميشه از اين لفظ مهمل انسانيت استفاده مي‌کنند Ùˆ آن‌هايي Ú©Ù‡ با همه‌ي اين‌ها هيچ غلطي نمي‌کنند! آن‌روز، شايد از Ú©Ù„ بچه‌ها فقط ده نفر درگير ماجرا شده بودند Ú©Ù‡ اکثرشان از بچه‌هاي گروه موسيقي بودند Ú©Ù‡ برنامه‌شان داشت به هم مي‌خورد. بقيه‌ي آن آدم‌ها … هيچ! هيچ! دقيقا يادم هست Ú©Ù‡ ÙŠÚ© عده‌شان رفتند به کنسرت، ÙŠÚ© عده‌ي ديگرشان روي نيمکت‌ها نشسته بودند Ùˆ ديگران هم …. (Ùˆ البته خوش‌بختانه اين‌ها را از روي هوا نمي‌گويم، شما حتي حاضريد تصديق کنيد Ú©Ù‡ اين‌گونه بوده است، چون خيلي از شما خواننده‌هاي عزيز من در آن صحنه حضور داشتيد Ùˆ بعضا خودتان روي نيمکت نشسته بوديد). فرداي‌اش انتظار داشتم Ú©Ù‡ شاهد واکنش‌ها Ùˆ بيانيه‌ها Ùˆ ديگر قضايا باشم اما مي‌دانيد Ú†Ù‡ خبر شد؟ دو نوشته در اين مورد به در Ùˆ ديوار خورد Ú©Ù‡ يکي‌شان را ÙŠÚ©ÙŠ از دوست‌هاي عزيزم نوشته بود Ùˆ ديگري را هم من! همين! همين! من پنج سال است Ú©Ù‡ به خودم قول داده‌ام هيچ گونه فعاليت سياسي‌اي نکنم، اما من در اين مورد مي‌نويسم Ùˆ انجمن اسلامي‌ي بزدل هيچ غلطي نمي‌کند جز اين‌که نوشته‌ي مرا در بردش قرار مي‌دهد. مي‌دانيد … Ú©Ù„ اين واقعا براي‌ام شرم‌آور بود. شرم از ابله بودن‌مان!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *