وقتي اينجا مينويسم Øس خاصي
وقتي اينجا مينويسم Øس خاصي دارم. Øس ميكنم خواننده دارم. Øس ميكنم به تصويرسازي اي عمل ميكنم كه ميتواند بسيار خطرناك باشد: يك اشتباه – يك كلمه – باعث ميشود ديگران درباره من جور ديگري Ùكر كنند. الان ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠØ¯Ù‡Ù…:
رابطه هايي كه ما آدمها در اجتماعمان ميسازيم اغلب بسيار سطØÙŠ است. من Ùˆ تو وقتي همديگر را ميبينيم بسيار كم به عمق يكديگر ميرويم. اÙكارمان معمولا پشت تصاويرمان پنهان ميماند. نميخواهم ارتباط تصاويرمان (كه مشتمل است بر چهره – Ú¯Ùتار Ùˆ معاني Ú¯Ùتاري رد Ùˆ بدل شده Ùˆ تمامي سمبلهاي ديگري كه در يك رابطه منتقل ميشود) را منكر شوم ولي بر اين باورم كه اين بسيار كمرنگتر از آن است كه باعث شود به آن ذهنيت واقعي ديگران چندان نزديك شويم.
من Ú†Ù‡ كسي هستم؟ خوب … يك عده اي از شما من را از نزديك ميشناسيد. بعضي از شما هم رو در رو مرا ميبينيد. مثلا Ú†Ù‡ كساني؟ اينها: الهام – مهسا – عليرضا – بهاره – Øسام – اويي كه نميدانم اسمش چيست (Ùˆ باور كن خيلي همديگر را ميبينيم ولي …!) – ژاله – آيدين Ùˆ خيليهاي ديگر. (كساني كه قبلا نامشان را آورده ام را نمي آورم. دليلش هر Ú†Ù‡ باشد از نوع عدالت نيست. دليل واقعي اش از جنس ضدعدالت است بيشتر.) خوب … شماها Ú†Ù‡ تصوري از من داريد؟ “عجيب است … واقعا انتظار نميرÙت اينطوري Ùكر كنيد” Ùˆ يا “آه! Ú†Ù‡ تصور عجيبي …” يا چيزهايي از اين قبيل. اينها ميتواند واكنشهاي من باشد در صورتي كه ذهنيتتان از ذهنيت من نسبت به جهان را با تصويرتان به من ارايه كنيد.
Øال وقتي من آمده ام Ùˆ از ابزار زباني غيرمعمول اي -يعني وبلاگ- استÙاده كرده ام (Ùˆ نه به خاطر رسانه اش كه به خاطر نوع نگاه من به استÙاده از آن) Ùˆ سعي كرده ام برداشتهايي از اعماق تÙكراتم را در اينجا تصوير كنم (بهترين Ù„Ùظ براي اين Ù…Ùهوم در اينجا projection است) به علت كم شدن تاثير صورتهاي متداول (عر٠و …اي كه در برخوردهاي معمول داريم Ùˆ باعث Øالتهايي مانند خجالت زدگي – هيجان غيرواقعي Ùˆ … ميشوند) ممكن است هر آن برداشت اشتباهي بكنيد Ùˆ اين باعث شود ديد نه چندان درستي نسبت به من پيدا كنيد.
يك سوال: ديد نه چندان درست نسبت به من چه اشكالي دارد؟!
يك پاسخ: هيچ! هيچ! هيچ!
خسته شده ام! برويد پي كارتان.
[يك روز گذشت Ùˆ خستگيم در رÙت.]
منظورم چه بود از همه اينها؟
منظور خيلي خاصي نداشتم. من در Øال “تجربه” هستم. تجربه موقعيتهاي جديد – آدمهاي جديد Ùˆ ذهنيتهاي جديد. تجربه باعث نميشود من آدم خبره اي شوم در زمينه هاي مختلÙ. منظورم از تجربه آن چيزي �يست كه نتيجه اش در نهايت تبديل شود به “آدم باتجربه”. نتيجه اش زندگي كردن است. كاوش در موقعيتهاي مختل٠ممكن اين جهان Ùˆ از اين سو به آن سو رÙتن. اگر غير از اين بكنم در يك نقطه گير كرده ام Ùˆ در Øول Ùˆ Øواشي آن ثابت مانده ام. اينجاست كه ديگر انسان نيستم. يك چيز ديگرم. به هر Øال انسان نيستم.
كاري كه در Øال Øاضر در وبلاگم ميكنم يك تجربه است. اين وبلاگ “ضدخاطرات” تنها واسطه اي براي اين امر زندگي كردن است. وسيله ايست كه در آن ميتوانم انديشه هايي از نوع متÙاوت با چيزي كه هر روز از من ديده ميشود (يا بهتر بگويم: اكثر آدمها از من ميبينند) را به نمايش بگذارم. ميخواهم Øس نزديك كردن آدمها به مركز خود را تجربه كنم. نميخواهم “ياد بگيرم” Ùˆ بعدا بدانم نتيجه اش Ú†Ù‡ ميشود. تنها ميخواهم در اين مسير Øركت كرده باشم. Ùكر ميكنيد به چيزي دست پيدا ميكنم؟