مدتي است كه حس ميكنم

مدتي است كه حس ميكنم

مدتي است كه حس ميكنم جور ديگري شده است. گويي شادي اش از دست رفته است. خيلي وقت است او را آنطور كه هميشه ميديدم نيافته ام. درست از ابتداي ترم جديد: از كنارش كه رد ميشوم توانش فقط به يك سلام و عليك قد ميدهد. بعدش شر شر خالي ميشود و ميرود. ميرود به جايي كه نميدانم كجاست. نميدانم. شايد اين فقط يك توهم باشد. شابد اشتباه ميكنم ولي تقريبا بعيد ميدانم در اين جور موارد اشتباه كنم. آدمها را خوب از راه دور درك ميكنم. خودم كه اينطور گمان ميبرم.
بعيد ميدانم او اينجا را تا به حال خوانده باشد. ولي چه بخواند و چه نخواند كاش شادي اش دوباره در او بدمد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *