ماشالله شمس الواعظين انگار طرÙهاي
ماشالله شمس الواعظين انگار طرÙهاي كاناداست. رÙته است سخنراني بكند آنجا. خوب Ú†Ù‡ ربطي به وبلاگ دارد؟
Øسين درخشان او را به ترÙندهاي مختل٠كشانده است پشت كامپيوتر Ùˆ اين مدل جديد زندگي اينترنتي را -وبلاگ- نشانش داده است. Ùˆ او هم بسيار خوشش آمده Ùˆ چند جمله اي Ú¯Ùته است كه بعيد ميدانم تاريخي شود ولي مسلما كلماتي چون آزادي Ùˆ … در آن ياÙت ميشود.
وبلاگ يك روزنامه شخصي است. روزنامه اي كه كادر اجرايي بزرگي ندارد Ùˆ يك يا Øداكثر چند Ù†Ùر ميتوانند آن را بگردانند. اينكه هد٠واقعي چنين چيزي چيست را تنها نوع استÙاده كاربران مشخص ميكند. اما Øداقل در تعاري٠رسميتر هد٠از وبلاگ يكجورهايي ايجاد اتصال است. اتصال به گوشه گوشه دنياي مجازيمان. روزنامه ايست كه سليقه صاØب آن لينكهايش را مشخص ميكند.
در نتيجه چيزي كه من اينجا مينويسم (Ùˆ البته خيليهاي ديگر) دقيقا در اين تعري٠نميگنجد. اما باز تاكيد ميكنم كه در نهايت نوع استÙاده اجتماع است كه مشخص ميكند هر چيزي Ú†Ù‡ Ù…Ùهومي دارد. (يادم باشد در اين باره يك چيزهايي بنويسم.)
خلاصه اينكه شمس از چنين چيزهايي خوشش آمده است. اينكه او Ùˆ بقيه Ùرهنگيان ايران هم وارد اين گود شوند خيلي خوب است. مثلا لذت بخش نبود اگر شاملو روزانه در چنين جايي مينوشت؟ آن هم نه شعرهايش كه بالاخره قابل دسترسي اند – بلكه عقايد Ùˆ اØساسات روزانه اش در قالبي با كمترين استعاره: ذهنيت خالص!
شاملو كه رÙت. اما خيليهاي ديگر هستند. Ú†Ù‡ نويسنده ها Ùˆ مترجم ها Ùˆ Ú†Ù‡ اÙراد مدل ديگر. مثلا رييس كشور Ùˆ از آن جمله اÙراد. Ú†Ù‡ ميشود آقاي خاتمي شبها قبل از خواب بعد از اينكه قرصهاي آرام بخشش را خورد از آنچه مي انديشد بگويد؟ (خوبي اين كار اين است كه مثل يك سخنراني “از قبل Øاضر كردني” نيست Ùˆ Øقيقت Ø´ÙاÙتر Ùˆ خالصتر مشخص ميشود.) راستش لازم هم نيست Øتما آدمهاي درشت از اين كارها بكنند. خواندن نوشته هاي خيليهاي ديگر نيز ما را به واقعيت انسانها نزديك ميكند. واقعيت انسانها Ùˆ رابطه هايشان. رابطه ها! عجب مهم چيزي است اين!