يک روز خيس باراني خنک

يک روز خيس باراني خنک

آبشار نياگارا با بچه‌هاي برکلي،
فحش‌هاي آب‌نکشيده زياد مي‌دهند (مهم نيست).
نهار با آن‌ها هم‌راه با جين و عرق رزماري تصعيدشده
کبوتر نامه‌رسان امروزين به دولورس
انتظار در ميدان ترافالگار
بوران شديد
دولورس
پياده تا خيابان شانزه‌ليزه (پايين برج پيزا)
سا‌ل‌گرد نمي‌دانم چه‌ي دْم مادر ترزا (اهميتي ندارد)
پياده تا مک‌دونالد داگلاس و شرکا
شام با هم
رساندن آلفاقنطورس
بازگشت
دعوت به ککتل‌پارتي
تلفن از شگفتي
حوا حرف‌هاي جالبي زده است: خب، با هابيل دوست شو! يا بريد با هم چت کنيد! (چت چيست؟ چيست؟ اي يگانه‌ترين يار؟ جز جاي‌گزين تلفن‌هايي که ساعت 2 نصفه شب ديگران را بيدار مي‌کند ؟)
چت کردن: با ديگران
اينک يادداشت!
شايد: شهر اولين‌ها
احتمالا: خواب!

Comments are closed.