من ژانر داستانی‌ی علمی–تخیلی را دوست دارم. برخلا٠خیلی‌ها Ù¾ÛŒÙ‌پی٠نمی‌کنم Ú©Ù‡ ارزش ادبی این داستان‌ها کجاست. علمی–تخیلی ژانر ایده‌هاست. تصور جهان‌هایی متÙاوت با جهان Ùعلی Ùˆ تلاش برای Ú©Ø´Ù Ùˆ درک آن. یک علمی–تخیلی خوب نه تنها سرگرم‌کننده است، بلکه اجازه می‌هد تا چیزهایی درباره‌ی جهان Ùعلی‌مان هم یاد بگیریم. وظیÙه‌ی داستان همین‌هاست دیگر، نه؟
گذشته از این مقدمه، Ú©Ù‡ مدت‌ها روی دل‌ام مانده بود جایی بنویسم، باید بگویم Ú©Ù‡ کش٠نویسنده‌های علمی–تخیلی برای‌ام هیجان‌انگیز است. نویسنده‌هایی Ú©Ù‡ در ایران می‌شناختم Ù…Øدود بودند Ùˆ به تدریج همه‌شان مردند (آسیمو٠که خیلی وقت پیش از شروع نوشتن در این وبلاگ؛ آرتور سی. کلارک Ùˆ استانیسلاو لم Ùˆ مایکل کرایتون هم در دهه‌ی گذشته). در این مدت چند Ù†Ùر تازه هم کش٠کرده‌ام Ú©Ù‡ تازه‌ترین‌شان نویسنده‌ایست به نام تد چیانگ (Ted Chiang). تد چیانگ امریکایی است. شاید طبق بعضی تعریÙ‌ها به‌تر باشد او را نویسنده‌ی ادبیات گمانه‌زنانه (speculative fiction) دانست چون همه‌ی داستان‌های‌اش بار «علمی» ندارد.
تد چیانگ از Øدود سال Û±Û¹Û¹Û° شروع به انتشار داستان‌های‌اش کرده است Ùˆ تا به Øال چهارده اثر بیش‌تر منتشر نکرده. همه‌ی آثارش یا داستان کوتاه بودند یا رمانک (novella Ùˆ novellete). به خاطر همین کم‌کاری‌اش، هیچ‌وقت در کتاب‌Ùروشی‌ها نام او به چشم‌ام نخورده بود. نام او را به گمان‌ام اولین بار به طور اتÙاقی در نقد اثری دیگر خواندم. نگاه‌ای به صÙØه‌ی ویکی‌پیدای‌اش انداختم Ùˆ مطمئن شدم Ú©Ù‡ باید Øتما چیزی از او بخوانم. از Ú©ÛŒÙیت کار او همین بس Ú©Ù‡ بگویم تا به Øال Û´ بار جایزه نبولا (Nebula) برده است Ùˆ Û³ بار جایزه هوگو (Hugo). این دو از اصلی‌ترین جایزه‌های ژانر علمی–تخیلی Ùˆ Ùانتزی هستند.
کتاب‌ای Ú©Ù‡ از او خواندم مجموعه‌ای هشت داستان‌ای بود به نام Stories of Your Life and Others. ویژگی خیلی جالب این داستان‌ها این بود Ú©Ù‡ خیلی با هم تÙاوت داشتند. انگار هر کدام را یک نویسنده متبØر در زیر–ژانر خویش نوشته است. برای این‌که درک‌ای از گستره‌ی داستان‌ها پیدا کنید، خلاصه‌ای از هر کدام را می‌نویسم (Ùˆ هم‌چنین برای این‌که چند وقت بعد خودم هم یادم بیاید داستان راجع به Ú†Ù‡ بود؛ وبلاگ است دیگر). با این‌که تلاش می‌کنم Ú©Ù‡ خیلی از داستان لو نرود، اما به هر Øال مواظب باشید Ùˆ یکی از چشم‌های‌تان را ببندید Ùˆ کلمات را یک در میان بخوانید.
برج بابل (Tower of Babylon): برج بابل زمین را به سماوات (heavens) متصل می‌کند. این داستان روایت معدن‌چی‌ایست از سÙر چند ماهه‌اش برای رسیدن به سق٠آسمان Ùˆ ورود به سماوات. Ùضای داستان را دوست داشتم. گرم بود.
تقسیم بر صÙر (Division by Zero): روایت ریاضی‌دان‌ایست Ú©Ù‡ کش٠می‌کند Ú©Ù‡ ریاضی ناسازگار (inconsistent) است. به طور هم‌زمان از داستان زندگی زناشویی‌اش نیز می‌خوانیم. خواندن علمی–تخیلی‌ای Ú©Ù‡ از پروژه راسل Ùˆ وایتهد در اثبات Øساب از منطق بگوید Ùˆ از Godel‘s Incompleteness Theorems بنویسند برای‌ام خیلی جالب بود.
Ùهم (Understand): دارویی کش٠شده است Ú©Ù‡ Ú©Ù…Ú© می‌کند تا نورون‌های اÙرادی Ú©Ù‡ دچار آسیب مغزی شده‌اند دوباره رشد کنند. مشاهده می‌شود Ú©Ù‡ نه تنها آسیب مغزی قهرمان داستان از بین می‌رود، بلکه او باهوش‌تر از پیش هم شده است. تزریق‌ای دیگر Ùˆ باز هم تزریق‌ای دیگر. داستان جالب بود، گرچه من Ú©Ù…ÛŒ نسبت به داستان‌های راجع به انسان‌های خیلی باهوش‌تر از معمول Øساسیت دارم.
داستان زندگی تو (Story of Your Life): تلاش زبان‌شناس‌ای برای کش٠زبان موجودات Ùرازمینی Ùˆ در عین Øال روایت زندگی دخترش. زبان Ùرازمینیان بسیار با زبان انسان‌ها تÙاوت دارد Ùˆ در تلاش برای کش٠رمزگشایی از آن زبان، زبان‌شناس می‌Ùهمد Ú©Ù‡ درک آن‌ها از Ù…Ùهوم زمان با انسان‌ها تÙاوت دارد. بیش‌تر از این چیزی نمی‌گویم جز این‌که این وسط می‌Ùهمیم Ú©Ù‡ اصل وردشی (variational principle) اهمیت دارد. این داستان عالی است! هم روایت‌اش، هم Ùیزیک‌اش، هم زبان‌شناسی‌اش.
تکامل علم انسانی (The Evolution of Human Science): روایت‌ای کوتاه از زمان‌ای Ú©Ù‡ ماشین‌ها باهوش‌تر از انسان‌ها می‌شوند Ùˆ خود شروع به تولید علم می‌کنند. علم تولیدشده دیگر برای انسان‌ها Ù…Ùهوم نیست. آیا انسان‌ها هم‌چنان می‌توانند تولیدکننده‌ی علم باشند یا صرÙا می‌توانند تلاش کنند تا روایت‌گر علم ماشین‌ها باشند؟ یاد کتاب‌های ترجمه‌ای Ùˆ کبکبه Ùˆ دبدبه‌ی بعضی مترجمان کتاب درسی‌ها می‌اÙتم (Ùˆ یک جورهایی این نوشته هم از چنان جنس‌ایست).
Ù‡Ùتاد Ùˆ دو Øر٠(Seventy–Two Letters): داستان در زمان گذشته رخ می‌دهد، اØتمالا قرن نوزدهم میلادی. انسان‌ها می‌توانند با نوشتن «کلمه» از خاک موجود متØرک بیاÙرینند Ú©Ù‡ کارهای دل‌خواه‌شان را انجام دهد (در واقع گولم Golem). یک جور روبات. هم‌چنین انسان‌ها هنوز درک‌ای از ژنتیک Ùˆ تکامل ندارند. Øال این وسط کش٠می‌شود Ú©Ù‡ بقای بشریت در خطر است. کلمه چگونه می‌تواند بشریت را ØÙظ کند؟ این داستان را هم خیلی دوست داشتم. یک جور علمی–تخیلی با بن‌مایه‌ی علم قرن‌ها پیش Ùˆ هم‌چنین اثری در ژانر تاریخ جای‌گزین (alternative history). چنین ژانری به پانک٠بخار (steampunk) معرو٠است.
جهنم نبود خداست (Hell is the absence of God): روایت جهان‌ایست Ú©Ù‡ Ùرشتگان به طور مرتب بر مردمان ظاهر می‌شوند Ùˆ در هر ظهورشان عده‌ای را Ø´Ùا می‌بخشند Ùˆ عده‌ای را ناقص می‌کنند Ùˆ عده‌ای را می‌کشند. شخصیت اصلی داستان، Ú©Ù‡ خدادوست نیست، هم‌سر مومن‌اش را در یکی از این ظهورها از دست می‌دهد. داستان تلاش اوست برای «عشق»ورزیدن به خداوند تا بتواند در آخرت به هم‌سرش بپیوندد. نگاه‌ای تازه به تعامل انسان Ùˆ خدا. تا یکی دو صÙØه‌ی آخر، این داستان را دوست داشتم. یک جورهایی یاد Ùیلم AI کوبریک Ùˆ اسپیلبرگ می‌اÙتم Ú©Ù‡ Ùیلم می‌توانست زودتر تمام شود Ùˆ ضربه‌ی Ù…Øکم‌تری بزند. این‌جا هم همین‌طور بود. به هر Øال داستان خوبی است Ùˆ متÙاوت با هر داستان «مذهبی» دیگری Ú©Ù‡ تا به Øال خوانده‌ام.
دوست‌داشتن آن‌چه می‌بینید: یک روایت مستند (Liking What You See: A Documentary): میزان زیبایی انسان‌ها در نوع برخوردمان با آن‌ها تاثیر می‌گذارد. چیزی Ú©Ù‡ به آن اثر هاله‌ای می‌گویند. این داستان Ú©Ù‡ به صورت مجموعه‌ای مصاØبه نوشته شده است درباره‌ی اختراع‌ایست Ú©Ù‡ اجازه می‌دهد انسان‌ها درک‌ای از زیبایی دیگران نداشته باشند. چنین چیزی اجازه می‌دهد Ú©Ù‡ دیگران را آن‌گونه Ú©Ù‡ هستند Ùˆ رÙتار می‌کنند بشناسیم Ùˆ نه از ظاهرشان. اگر کس‌ای را دوست داریم، به این خاطر دوست داریم Ú©Ù‡ مثلا خوش‌رÙتارست Ùˆ نه این‌که زیباست. طبیعتا عده‌ای مواÙÙ‚ چنین اختراع‌ای هستند Ùˆ عده‌ای مخالÙ. این داستان مستندگونه روایت‌ایست از تلاش این دو گروه. داستان‌ای اجتماعی/Ùمینیستی.