Browsed by
Author: SoloGen

مایکروسافت یا گوگل؟!

مایکروسافت یا گوگل؟!

اگر قرار باشد بین کار کردن در مایکروسافت و گوگل یکی را انتخاب کنید، کدام را برمی‌گزینید؟
مایکروسافت فحش‌خور ملسی دارد. اما راست‌اش به نظرم کار کردن در آن‌جا جالب‌تر از کار کردن در گوگل است. البته شرایط کاری‌ی آن دو جا را نمی‌دانم، اما فکر کنم گوگل محدودتر باشد. منظورم نه از نظر آزادی‌ی کارکنان که از نظر طیف کارهایی است که انجام می‌دهند.
هممم … جالب است! من فکر کنم از هر دوی این دو جا خواننده دارم. مطمئن نیستم Ú†Ù‡ کسانی هستند (گرچه گوگل‌اش را می‌شود حدس زد: Ù….).
راستی این مصاحبه‌ی بی‌.بی.‌سی. با بیل گیتس (+)
را بخوانید. بیل گیتس جدا از این‌که گاهی بدجوری سوتی می‌دهد و ویندوزش شدیدا چیز مزخرفی است آدم خوبی به نظر می‌رسد. امسال که روی جلد Times هم رفت و کلی کار خیر انجام داده است گویا.
البته همه‌ی این‌ها باعث نمی‌شود کم‌تر فحش بخورد. و هم‌چنین متاسفانه اجتناب از نرم‌افزارهای‌اش نیمه‌قراضه‌اش تقریبا واجب است (البته کاملا ممکن نیست.). بگذار این‌طوری بگویم: دوست داری پول‌ات برود در جیب آقای گیتس (مایکروسافت) یا جابز (اپل) یا در جیب هیچ شخص خاص‌ای نرود اما زندگی‌ات کمی روی هوا باشد (لینوکس‌ای باشی).

Google’s Banning

Google’s Banning

من در این وبلاگ تازه تاسیس (+) چیزهایی راجع به تحریم ایران توسط گوگل خواندم. مثلا این‌که ایرانیان نمی‌توانند Google Pack را داونلود کنند. نمی‌دانم مشکل دقیقا از چه چیزی است: آیا تحریم‌ای در کار است یا مشکلات فنی‌ی ISPهای ایران چنین کرده است. به هر حال من این نامه را برای‌شان فرستادم ببینم پاسخ‌شان چه خواهد بود.

-یک پزشک (+) هم راجع به این موضوع نوشته است.

Hi!
I am an Iranian who is a permanent resident of Canada. I heard from a few of my friends in Iran that they cannot download Google Pack. I want to know if there is any political issue that makes this problem or it is just some technical difficulties in Iranian ISPs?
Thanks,
[My name!]
[My affiliation]

خبر تکمیلی:
هنوز هیچ خبری از Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ نشده است. دوباره برای‌شان نامه نوشتم ولی هنوز هیچی. البته انتظار هم می‌رفت. بگذریم …
این امضاجمع‌کنی‌ (+) هم راه افتاده برای این‌که اعتراض‌مان را به گوگل نشان دهیم. نامه‌اش خیلی خوب نیست، اما به‌تر از نبودش است.

ایرانیان در فضای بیست و هفت بعدی

ایرانیان در فضای بیست و هفت بعدی

اعتراف کنید که حداقل یک‌بار در این دام افتاده‌اید:
-جالبم اینجاس که ایرونیا خودشون رو متخصص امور اجتماعی و سیاسی می‌دونن.
+آره!‌ آره! اکثرشون خودشون رو همه فن حریف می‌دونن.

یون تیخی و مکانیک کوانتوم

یون تیخی و مکانیک کوانتوم

من یک مقدار حال‌ام خوب نیست! سرم درد می‌کند برای کارهای عجیب کردن.
امشب داشتم دنبال این می‌گشتم که کتاب‌های استانیسلاو لم‌ای (Stanislaw Lem) را که درباره‌ی یون تیخی است(Ijon Tichy) پیدا کنم، بعد سر زدم به آمازون و نمی‌دانم دقیقا چطور شد که رفتم سراغ کتاب‌های مکانیک کوانتوم و خواندن نظرات ملت درباره‌شان تا بفهمم کدام‌شان برای کس‌ای که بدون پیش‌زمینه فیزیکی می‌خواهد بخواند مفیدتر است. انتخاب‌ها بین گریفیتثز (Griffiths)، فرنچ (French)، ساکورایی (Sakurai)، شانکار (Shankar)، کوهن-تانوجی(؟) (Cohen-Tannoudji) و کتاب فاینمن (Feynman) بود.
باید اعتراف کنم آخر سر نفهمیدم کدام گزینه‌ی به‌تری است برای‌ام. مثلا گریفیتثز به نظر می‌رسد خیلی چیزها را نگفته باشد اما من کتاب الکترودینامیک‌اش را دوست داشتم (و البته نباید فراموش کنم که اگر چیزی را n سال پیش دوست می‌داشتم نه دلیلی دارد الان دوست‌اش داشته باشم و نه این‌که به‌ترین و مفیدترین گزینه باشد). مثلا یکی گفته بود که این بابا هیپی است و آدم‌ها به خاطر سبک هیپی‌اش می‌روند کتاب‌اش را می‌خوانند. فرنچ به نظر می‌رسد کتاب مقدماتی‌ی خوبی باشد اما من از سرفصل‌های‌اش خوش‌ام نیامد (در واقع خیلی کلاسیک به نظرم رسید. البته من هم انتظارم معقول نیست). ساکورایی و شانکار هم به نظر اساسی می‌آیند ولی هر کدام گویا ایرادهایی دارد. جدا از این‌که بعید می‌دانم کتاب مقدماتی‌ای محسوب شوند. کوهن-تانوجی(؟) هم به نظر خوب می‌آید اما دو جلد است و تا خیلی پیش نروی به جای اساسی‌ای نمی‌رسی و در نتیجه من حوصله‌ی خواندن‌اش را ندارم. در واقع من می‌خواهم وقت خواب این کتاب‌ها را بخوانم. خودم هم می‌دانم که هیچ دیوانه‌ای تا به حال بدون حل مساله این‌جور چیزها را یاد نگرفته و من هم جزو کسانی نیستم که با خودم در تختخواب کاغذ و مداد ببرم و مساله حل کنم. در نتیجه، وضعیت خنده‌دار است. حالا محض خنده کتاب گریفیتثژ و فاینمن را سفارش دادم ببینم ازشان خوش‌ام می‌آید یا نه.
حالا همه‌ی این‌ها به چه درد من می‌خورد، احتمالا هیچی!

آها! کمی راجع به یون تیخی و استانیسلاو لم (Stanislaw Lem) به زبان ساده بگویم: استانیسلاو لم یک نویسنده است! یک نویسنده‌ی تقریبا علمی-تخیلی‌نویس که البته سبک‌های دیگری نیز تجربه کرده اما من چیزی از سبک‌های دیگرش نخوانده‌ام. گمان‌ام لهستانی باشد. کتاب خیلی معروف او سولاریس است که پیش‌تر درباره‌اش -به گمان‌ام- نوشته بودم. سولاریس همین کتاب‌ای است که فیلم هم از آن ساخته شده و احتمالا بعضی از سینمادوستان خیلی به نسخه‌ی اول‌اش علاقه دارند (نمی‌گویم کارگردان‌اش کیست چون ربطی ندارد). کتاب دیگر لم، تسخیرناپذیر (The Invincible) است که در ایران هم ترجمه شده. من از هر دو کتاب به شدت لذت برده‌ام. حالا نکته‌ی اساسی‌اش این است که من لم را نه از سولاریس‌اش می‌شناسم و نه از تسخیرناپذیرش. بلکه از سری داستان‌های یون تیخی‌ای که زمانی در مجله‌ی دانشمند چاپ می‌شد (این دانشمند را دانش‌مند ننوشتم چون اسم خاص شده است در این مورد!). کی؟ فکر کنم حدود اواخر دهه‌ی شصت و اوایل هفتاد: زمانی که دانشمند مجله‌ی محبوب من بود. این آقای یون تیخی، فضانوردی باحال است که سفرهای عجیب و غریبی می‌کند. این سفرهای‌اش آن‌قدر هیجان‌انگیز بود که خاطرات کودکی‌ی مرا جوری شکل داده که اینک دنبال کتاب‌های‌اش باشم. احتمالا به زودی می‌روم کتاب‌های‌اش را می‌گیرم و می‌خوانم. نمی‌دانم در ایران وضعیت انتشارش چطوری باشد. به نظرم چاپ نشده در حالی که بخش زیادی (حالا نمی‌دانم بیش‌تر یا کم‌تر) کتاب در طول چند سال در مجله‌ی دانشمند چاپ شده بود. خلاصه کتاب‌های استانیسلاو لم را بخوانید که یکی از بزرگ‌ترین علمی-تخیلی‌نویس‌های دنیا است و در ضمن بعد فلسفی‌ی کارش هم پررنگ است.

تکمیلی در مورد مکانیک کوانتوم خواندن:
بچه‌ها راه‌نمایی کردند که چه کار کنم. نوشته‌های‌شان را -با اندکی جابه‌جایی- همین زیر می‌آورم:
علی: من از کتابهایی که گفتی گریفیتس و ساکورای را کم و بیش مطالعه کرده ام. گریفیتس رو معمولا تو لیسانس تدریس می کنند. به نظرم کتاب خوبیه (اگه تا حالا به صورت جدی فیزیک نخوندی). در ضمن توی تخت خواب هم میشه اون رو خوند. به جنبه های فلسفی قضیه هم ناخونک زده. اما ساکورای خیلی پیشرفته تره. توی فوق از روش درس می دن. راستش لیسانس های فیزیک هم باهاش مشکل دارند. به هر صورت به نظر من Lie Theory پیش نیازشه. یعنی باید با محاسبات جبر لی راحت باشی تا بتونی اون رو بخونی.

سهیل:
۱) به نظرم باید Sakurai رو میگرفتی! Shankar فقط برای شروع خوبه (اونم برای یه دانشجوی undergrad).
Û²) اینو باید زودتر میگفتم، ولی Sakurai برای یه undergraduate کتاب سختیه برای شروع یادگرفتن quantum mechanics – منظورم از این جمله اینه Ú©Ù‡ فکر نمیکنم برای یه کسی Ú©Ù‡ داره graduate studiesØ´ رو انجام میده سخت باشه حتی اگه رشته اش فیزیک نباشه. فقط یادت باشه Ú©Ù‡ بخش 1.1 رو نخونی (یه چیزی تو مایه های مقدمه س ولی خیلی گمراه کننده) Ùˆ از 1.2 شروع Ú©Ù†ÛŒ.
این کتاب از اول با ریاضیات شروع میکنه Ùˆ کاری به تاریخچه Ùˆ نحوه پیدایش quantum mechanics نداره (منم برای همین ازش خوشم میاد Ú©Ù‡ داستان نمیگه برات Ùˆ یک راست میره سر اصل مطلب). به نظرم فقط Ú©Ù…ÛŒ (Ùˆ فقط “Ú©Ù…ÛŒ”) به linear algebra نیاز داری برای شروع (بعدش Ú©Ù‡ میشه differential equations Ùˆ Ú©Ù…ÛŒ complex analysis) Ùˆ نیازی به lie algebra نداری.
به هر حال، اگه دیدی خیلی سخته (Ú©Ù‡ فکر نمیکنم برای کسی با background تو توی ریاضیات سخت باشه)ØŒ میتونی برای Shankar رو بخونی (ولی فقط برای شروع – بیشتر نه، چون خیلی وقتت رو میگیره). ولی بازم میگم Ú©Ù‡ فکر نمیکنم سخت باشه برای شروع…

بوی خارج

بوی خارج

از بچگی تا همین امروز امروزش از بوی خارج خوش‌ام می‌آمد. خاله‌ام Ú©Ù‡ هر چند وقت یک‌بار برمی‌گشت کشورش، چمدان‌اش بوی خارج می‌داد. بویی متفاوت Ùˆ شادی‌بخش برای‌ام. کیسه‌ها، لباس‌ها Ùˆ اتاقی Ú©Ù‡ او در آن می‌ماند بویی دیگر می‌گرفت. نمی‌توانم توصیف کنم Ú†Ù‡ بویی می‌داد اما شاید بوی عطر بود، شاید بوی صابون خوش‌بو، شاید شامپو Ùˆ البته مطمئنا همه‌ی این‌ها. خلاصه “خارج” برای‌ام خوش‌بو بود!
الان این‌گونه نیست. بوی خارج را حس نمی‌کنم. همه چیز همان بوی سابق را می‌دهد (جدا از بوی دودش Ú©Ù‡ دیگر کم‌یاب است). انگار نه انگار Ú©Ù‡ این‌جا ناف خارج است (گیریم Ú©Ù…ÛŒ ناف‌اش حوالی سرش باشد). گمان‌ام این نشانه‌ای است برای بینی‌های گرفته – باشد Ú©Ù‡ اندیشه کنند.

iPod

iPod

هیچ ربطی به بحث‌های اخیر ندارد، اما اهمیت‌اش کم‌تر نیست.
در ضمن، هیچ خبر جدیدی هم نیست. ده سال پیش هم شنیده بودم‌اش. احتمالا شما هم شنیده‌اید.
حال این‌جا (+) را که دیدم،‌ دوباره یادم آمد که مهم است و دل‌ام خواست به چند نفری هم خبر بدهم. ای-میل زدن کمی طولانی است و تبعیض‌آمیز (چون اگر به هر دلیلی فراموش کنم به کس‌ای ای-میل بزنم، می‌تواند بعدا خرخره‌ی مرا بگیرد.). پس تصمیم گرفتن وبلاگی اعلام کنم. هرکس هم که وبلاگ مرا نمی‌خواند به هر حال مشکل خودش است و چیز مهم‌ای را از دست داده.
خلاصه بگویم برای‌تان … تعلیق‌اش به اندازه‌ی کافی بود؟ حسابی می‌خواهید بدانید Ú†Ù‡ خبر شده؟ فضولی‌تان Ú¯Ù„ کرده است؟ خب! اتفاقا خیلی جالب است: چند وقت پیش داشتم رمانی می‌خواندم Ùˆ با تحلیل شروع آن به این نتیجه رسیدم Ú©Ù‡ … ! اوه! باشه … Ùˆ اینک مشروح اخبار:
هیچی! هدفون‌ها، گوشی‌ها، گوش‌آویزها Ùˆ …ای Ú©Ù‡ از آن صدای موسیقی برمی‌آید ممکن است به گوش‌تان ضرر بزند. این خبری (+) Ú©Ù‡ آورده‌ام علمی نیست Ùˆ تنها تجربه‌ی یک بنده‌خدایی Ú©Ù‡ گوش‌اش به علت گوش‌دادن با هدفون نابود شده است اما فکر کنم موارد مشابه چنین چیزهایی را هم نه تنها من Ú©Ù‡ شما هم بارها شنیده‌اید. در نتیجه اگر MP3 Player دارید، واکمن با کاست یا CD یا MD یا هر چیز دیگر، یا حتی از وسیله‌ی سوسول‌ای چون iPod استفاده می‌کنید بدانید Ùˆ آگاه باشید Ú©Ù‡ ممکن است شنوایی‌تان به تدریج ضعیف شود. من گاهی وحشت می‌کنم وقتی صدای موسیقی‌ای را Ú©Ù‡ یکی دیگر در گوش‌اش نواخته می‌شود می‌شنوم. نگذارید من دیگر وحشت کنم!

این عکس‌ها را هم ببینید برای این‌که حال‌تان به‌تر/بدتر شود. عموما بدتر می‌شود: MSNBC Pictures of 2005

مرید و مراد (واژگون)

مرید و مراد (واژگون)

دانش‌جویان می‌گویند:
-خوشالم که هنوز استادایی مث شما رو می‌شه داشت.
-عجیبه که هنوز استادای باسواد وجود دارن.
-بین همه‌شون، فقط دکتر فلانی آدم حسابیه.

استادان می‌گویند:
-دانش‌جویان این دور و زمانه تنبل و از خودراضی‌اند.
-دانش‌جویان وقیح شده‌اند. حرمت استاد و دانش‌جو را رعایت نمی‌کنند.
-هیچ‌کدام‌شان دل به درس نمی‌دهند. هیچ‌کدام یک بار هم کتاب را نخواندند. می‌دانم دیگر … همه‌شان بعد از امتحان صف می‌بندند پشت در اتاق‌ام.

رستاخیز خرگوش‌ها

رستاخیز خرگوش‌ها

بیشه
خیال بیداری ندارد
زمستان را بی‌خواب برنمی‌تابد
وقتی گوش‌های تو
نجوای مرا به رستاخیر می‌کشاند

اینک
خرگوش مقدس را به سیخ بکش
از گستره اعجاز گوش‌های‌اش
برای آویزان کردن‌‌

با تشکر از بهار

رستاخیز وبلاگ‌ها

رستاخیز وبلاگ‌ها

آخرین پست‌اش مربوط می‌شود به بهار ۲۰۰۳، یا مثلا نوامبر ۲۰۰۴ یا چیزی از این دست. نوشته است و نوشته است و نوشته است و دیگر ایستاده، ایستاده، ایـــســـتـــــاده!
وبلاگ تعطیل‌شده شبیه سنگ قبر است. آدمی پشت‌اش بوده و دیگر نیست. می‌دانی اگر بخواهد می‌تواند باز بنویسد. کافی است دوباره لاگین کند و دوباره بنویسد تا سنگ قبر برداشته شود و باغ‌چه‌اش در ژانویه ۲۰۰۶ بروید.
بازنوشتن، شبیه رستاخیز است، قیامت: می‌تواند هر موقع باشد، اما می‌دانی به این زودی‌ها نخواهی دیدش – Ùˆ بعید است هیچ‌گاه ببینی. رستاخیز وجود دارد اما نه برای رخ‌دادن، شاید برای امید داشتن.

کتاب‌خانه‌ی صوتی

کتاب‌خانه‌ی صوتی

یک سری به این کتاب‌خانه‌ی صوتی‌ی [فعلا] انگلیسی زبان بزنید (+). کتاب‌هایی مثل مامور مخفی (کنراد)، یادداشت‌های زیرزمینی (داستایوفسکی)، آوای وحش (لندن)، جزیره‌ی گنج (استونسن)، مانیفست کمونیسم (مارکس و انگلس) از جمله متون‌ای هستند که تا به حال خوانده شده‌اند. اولیس (جویس)، محاکمه (کافکا)، فراسوی خیر و شر (نیچه)، دراکولا (استوکر) و خیلی کتاب‌های دیگر نیز جزو آن‌هایی هستند که قرار است خوانده شوند. نوشته‌ها توسط افراد داوطلب قرآئت می‌شود و یکی دو نمونه‌ای که شنیدم هم خوب بود (کلمه‌ی فارسی به جای قرائت چیزی می‌شناسید؟).
به خاطر دارم زمانی که عضو کتاب‌خانه‌ی حسینیه‌ی ارشاد بودم، چنین برنامه‌ای را آن‌جا هم دیده بودم. نمی‌دانم چقدر فعال بود (/است) اما به هر حال برای بخش نابینایان خود از داوطلبان تقاضای کمک کرده بود. یک زمانی دل‌ام می‌خواست درگیر چنین کاری بشوم، اما خب، هیچ‌وقت نشد. هم از شنیدن صدای خودم تعجب می‌کنم (مثلا وقتی قرار باشد جایی صدای‌ام با بلندگو پخش شود قافل‌گیر می‌شوم و در نتیجه همیشه از بلندگو پرهیز می‌کنم) و دیگر این‌که کار خیلی آسانی هم نیست: سعی کنی تلفظ صحیح داشته باشی، تپق نزنی، روان بخوانی و حتی شده آهنگ صدای‌ات را جوری بالا و پایین ببری که حس کتاب‌خوانی و گفتگوی شخصیت‌ها منتقل شود (خوانش(؟) Jim Dale از کتاب‌های هری پاتر را که شنیده‌اید؟). چنین کاری برای کتاب‌خوان‌هایی مثل من که بلندبلند نمی‌خوانند (یا حتی نجوا هم نمی‌کنند) کاری تازه است. به هر حال تجربه‌اش جالب است و مهم‌تر از آن مفید! اگر آرشیوی از صداها نیز در اینترنت جور کنیم بسیار عالی می‌شود.
(لینک را از سیبستان یافتم.)

LibriVox (acoustical liberation of books in the public domain

در همین فاصله که متن بالا را نوشتم تا زمانی که منتشرش کنم با مسوولین librivox تماس گرفتم. راجع به این‌که آیا کاری می‌شود برای میراث فارسی‌زبان‌مان بکنیم یا نه. نامه فرستاده شده و پاسخ‌اش را می‌خوانید:

1-Is it acceptable/desirable to read the translation of books in another language? For instance, to read the works of Dickens in German?
yes – as long as it is in public domain and does not violate any copyright laws in the US (where our files are hosted).
2-What if a book is not under copyright law. Let me clarify … My mother tongue is Farsi and my country does not obey copyright law …
If you can demonstrate that the audio will not violate copyright law in the US – then it should be OK. we have a relationship with project gutenberg – and they may be able to help check copyrights. But I suspect it *should* be ok.
3-What about short stories? Are they welcomed too?
yes.

تازه:
کتاب‌خانه گویا (+) و بخش شنیداری‌ی سایت پرند (+) نیز شبیه به همین کار برای زبان فارسی هستند. فقط کاش از فرم وبلاگی خارج می‌شدند و نظم و ترتیب به‌تری می‌یافتند.

تولد

تولد

قورباغه‌ی عزیز سه سانتی‌متری‌ی من (قطر!) به وقت این‌جا هم به دنیا آمد! :*
تولدش مبارک!