Browsed by
Author: SoloGen

اينک، پاپ (17)

اينک، پاپ (17)

بوي توطئه نه که فضا را آغشته کرده باشد که اشباع کرده است. فرشته براي‌ام پيام آورد که آنِ وصل دور نيست. آمين!

هم‌چنان از در و ديوار

هم‌چنان از در و ديوار

-مرضيه ستوده را نمي‌شناسم. او هم بي‌گمان مرا نمي‌شناسد. نمي‌دانم کيست، Ú†Ù‡ کرده، چرا رفته Ùˆ چرا باز آمده Ùˆ او هم نمي‌داند Ú©Ù‡ من پاپ هستم Ùˆ نگران بني‌بشر Ùˆ باز هم او نمي‌داند چرا من از نوشته‌اش خوش‌ام آمده است. اما همين: من از نوشته‌اش خوش‌ام آمده است! “مي‌دانيد Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ مي‌خواهم بگويم؟!”

-اول اين نوشته را بخوانيد Ùˆ بعد هم اين را! هممم … از اين نگاه به کيهان‌شناسي Ùˆ مساله‌ي وجود کيهان –کيهان‌اي Ú©Ù‡ انسان (Ùˆ موجودات ديگر هوش‌مند) در آن بتوانند به وجود بيايند- خوش‌ام مي‌آيد. خودم نظر زيادي ندارم (چون سواد زيادي ندارم)ØŒ اما همان‌طور Ú©Ù‡ حسين (Ú©Ù‡ من حس مي‌کنم بايد هم مدرسه‌اي بوده باشيم، ولي شايد هم نه) گفته “حالا اگه ثابت بشه Ú©Ù‡ تعداد دنياهايي Ú©Ù‡ مي‌تونن هم‌زمان به وجود بيان ØŒ چيزيه مثل ده به توان پونصد، اون وقت ÙŠÚ©ÙŠ از اين دنياها شرايطي Ú©Ù‡ لازمه براي وجود انسان رو داره (بنا به نظريه حباب‌هاي تورمي)ØŒ پس نه نيازي به خدا هست نه اصل انسان‌شناسي.” حداقل نيازي به اصل انسان‌شناسي (مطابق تعريف او البته) نخواهد بود. در مورد خدا، موافق نيستم. خدا مي‌تواند باشد، مي‌تواند نباشد: اين برهان قوي يا ضعيف‌اش نمي‌کند. فقط فرق‌اش در اين است Ú©Ù‡ با برهاني شبيه به برهان نظم نمي‌توان اثبات‌اش کرد Ú©Ù‡ البته مدت‌هاست کس‌اي آن اثبات را قبول ندارد.

Read More Read More

اينک، پاپ (16)

اينک، پاپ (16)

آي آدم‌ها! هان در ظل شيطان ماوا نگزينيد و هيهات که در ضلالت آرام نگيريد! پروردگار ما –که او برتر و داناتر است- ما را بشارت داده به رستگاري و خبر آورده است از گم‌راهي‌ي بشر. گم‌راهي‌اي که بر پلک زدني ما را به عمق سوزان ضلالت سياه‌چال ظل الشيطان پرتاب مي‌کند. بر محراب‌ها زانو زنيم و اشک ريزان از خداوند بخواهيم که تقديرمان را برگرداند.

اينک، پاپ (15)

اينک، پاپ (15)

ما، سولوژنوس اول،‌ از وجود مومنان و حق‌طلباني چون شما که به نماينده‌ي حقيقي‌ي پدر در زمين ايمان دارند افتخار مي‌کنيم: باشد که رستگار شويد.

اينک، پاپ (14)

اينک، پاپ (14)

دي‌شب شيطان را در خواب ديدم. او را ديدم که صليب خوش‌چکاني را پس‌زمينه‌ي سايت‌اش قرار داده بود و من هر چه صفحه را مي‌بستم، دوباره بيرون مي‌جهيد و مقابل من ظاهر مي‌شد. امروز هر چه سعي کردم او را فراموش کنم،‌ آن سايت از جلوي چشم‌ام محو نشد.

اينک، پاپ (12+1)

اينک، پاپ (12+1)

و مگر مي‌توان از سنت الهي درگذشت؟ (حاشا و کلا) و تقدير الهي را ناديده گرفت؟ (از محالات است) و به راه شيطان وارد شد؟ نه چنين است، که راه شيطان از بد راهان است. اي ملت! شما را چه شده است؟ شما را به چه گمراهي‌اي درفکنده‌اند و به چه ناداني‌اي سوق داده‌اند؟ به آن جا که سنت الهي را زير پا گذاريد و تقدير پدر بزرگ‌وارمان را به سخره بگيريد و پاپ‌اي جز نماينده‌ي او بر زمين، سولوژنوس اول –دامت برکاته- برگزينيد؟ روح القدس ما را هدايت کند.

اينک، پاپ (12)

اينک، پاپ (12)

آن‌ها به دنبال چه‌اند؟!
کينه‌اي حس مي‌کنم،
و گمراهي‌اي.
هي کاردينال! آن دود سياه از چيست؟
مگر وحي الهي بر شما نازل نشد؟ و مگر نمي‌دانيد که اين من‌ام، سولوژنوس اول، پاپ شما؟ آن را درک نکرديد؟
دود سياه از چيست؟

رساله‌اي در باب تقدير الهي، انسان و علم پيش‌بين، ناتماميت گودلي، محاسبه‌پذيري، و جستجوي آخر زمان (يا چه شد که همه چيز از دست‌مان در رفت)

رساله‌اي در باب تقدير الهي، انسان و علم پيش‌بين، ناتماميت گودلي، محاسبه‌پذيري، و جستجوي آخر زمان (يا چه شد که همه چيز از دست‌مان در رفت)

چيزها دو دسته‌اند: آن‌هايي که خداوند وجودشان را خواسته است و آن‌هايي که خداوند وجودشان را نخواسته. (تا قرن 15)
چيزها دو دسته‌اند: آن‌هايي که مدل‌سازي‌ي رياضي‌شان را بلديم و آن‌هايي که مدل‌سازي‌ي رياضي‌شان را بلد نيستيم. (قرن 19)
چيزها دو دسته‌اند: آن‌هايي که مي‌توانيم محاسبه کنيم و آن‌هايي که نمي‌توانيم محاسبه کنيم. (قرن 20)
چيزها دو دسته‌اند: آن‌هايي که تا به حال محاسبه شده‌اند و آن‌هايي که قرار است محاسبه شوند. (قرن 21)
و آن‌گاه آخرت!

مصالحه

مصالحه

و خب، عوض‌اش يک چيزهايي در اين‌جا داري که در هيچ جاي ديگري نمي‌توانستي مشابه‌شان را پيدا کني.
خب، به هر حال زندگي يک جور مصالحه بين خوبي‌ها و بدي‌هاست. هيچ هم مطمئن نيستم که جمع آن‌ها عدد ثابت باشد.

فشار بين‌المللي

فشار بين‌المللي

خيلي وقت‌ها شده است که آرزو کنم در کشور ديگري به دنيا مي‌آمدم. از لحاظ امکانات [مادي] محيطي، جزو بدبخت‌ترين آدم‌هاي روي زمين‌ايم: همه‌مان را مي‌گويم. همه جور رنجي را تحمل مي‌کنيم تا شرافت‌مندانه به آن‌چه مي‌خواهيم برسيم، اما گاهي اين‌کار خيلي سخت مي‌شود. مي‌دانيد، حماقت آخوندها حتي مرزهاي شرافت‌مان را هدف قرار داده است.

وجود دارد وبلاگي که

وجود دارد وبلاگي که

در گوشه‌اي از اين دنيا، وبلاگي هست، که يکي اون تو براي تو –و فقط براي تو- داره مي‌نويسه. خيلي بايد سرچ کني تا پيداش کني. شايد هم هيچ وقت پيداش نکني. اما -مي‌دوني- هست!

وبلاگ‌درماني

وبلاگ‌درماني

-به اين فکر مي‌کنم که آيا کس‌اي مي‌تواند با خواندن وبلاگ يک نفر، به ناخودآگاه او پي ببرد. منظورم کاربردهاي کاملا باليني است.
-و باز به اين فکر مي‌کنم که آيا کس‌اي مي‌تواند با وبلاگ‌نوشتن، شفاي روحي يابد؟ منظورم هم‌چنان همان کاربردهاي پيشين است ؛ از جنس همان شفاي پس از جلسات روان‌درماني.
حدس مي‌زنم: بله!

اينک، پاپ (11)

اينک، پاپ (11)

و آن مردماني که مي‌انديشند که سنت الهي روزگار بردار است و مشيت او فراموش‌پذير، بس بدانند که در ضلالت دست و پا مي‌زنند.

اينک، پاپ (10)

اينک، پاپ (10)

دزدي نکنيد! چه اين لقمه‌اي بر سفره‌ي خواهرتان باشد و چه تفکر ناب برادرتان. سفره‌ي خواهران‌تان را رنگي‌تر و ذهن برادران‌تان را درخشان‌تر کنيد. اين است فرمان پاپ سولوژنوس اول –آخرين پاپ بني‌بشر.

اينک، پاپ (9)

اينک، پاپ (9)

فتنه برنيانگيزيد. هم‌ديگر را دوست داشته باشيد و ديگران را به سخره نگيريد. مردم را با آواي خوش به سفره‌هاي‌تان دعوت کنيد و بخيل نباشيد. دنيا را رنگارنگ ببينيد و قلب‌هاي‌تان را از پرتوي درخشان او پر کنيد. مبينم سياهي در شما رخنه کرده باشد.