Browsed by
Category: جامعه و سیاست

Meet a Fanatic Dumb-ass

Meet a Fanatic Dumb-ass



YouTube’s link

تصور می‌کنید دنیا بدون وجود این افراد جای به‌تری می‌بود؟
آیا به‌تر نیست با آموزش مناسب این افراد را به سر عقل بیاوریم؟
چه جور آموزش‌ای بر چنین مغزی اثر می‌کند؟

توضیح اضافی: dumb-assبودگی Ùˆ fanaticبودگی هیچ‌کدام منحصر به کلیسای کاتولیک، دین مسیح Ùˆ یا حتی دین نیست – با این‌که چون شدت باورهای دینی می‌تواند به حدی باشد Ú©Ù‡ عقل را به Ú©Ù„ زایل کند، دین یکی از منابع همیشگی‌ی ایجاد چنین شوت‌بودگی‌هایی است.

از فرار مغزها و جوامع‌ای که یخ می‌زنند

از فرار مغزها و جوامع‌ای که یخ می‌زنند

فرض کنید که X فرآیند تصادفی‌ی تجربی‌ (empirical process)ی ایستایی باشد که با t اندیس شده و خروجی‌اش مقداری بین ۰ تا ۱ می‌گیرد.
از روی این فرآیند، فرآیند Y را بدین‌گونه تعریف کنید: اگر X_t کوچک‌تر از میانه‌ی X بود، آن‌گاه Y_i را معادل X_t قرار دهید و یکی به i اضافه کنید وگرنه هیچ‌کاری نکنید.

سوال: چه چیزی در مورد متوسط یا میانه‌ی فرآیند Y می‌توان گفت؟
پاسخ: متوسط فرآیند Y کوچک‌تر از متوسط فرآیند X خواهد بود.

(البته ممکن است بتوان اندک چیزهای بیش‌تری هم گفت. مثلا اگر بدانیم توزیع X یک‌نواخت است، می‌توان گفت که متوسط فرآیند Y نصف خواهد بود (یعنی یک چهارم در این مثال). اما در حالت کلی به نظرم تنها می‌توان گفت که متوسط کوچک‌تر خواهد شد، ولی در مورد میزان کوچک‌تر شدن‌اش ممکن است خیلی نتوان حرف زد. به هر حال همین هم کافی است.)

حال به این بازی ادامه دهید. از روی Y، فرآیند جدید Z را بسازید و الی آخر.

نتیجه چه خواهد شد؟

نکته‌ی اضافی: فرآیند تبخیر شبیه به این است. دلیل سرد-شدن مایع‌ای که از آن بخار خارج می‌شود بسیار شبیه به همین است (با این تفاوت که انتخاب Y از روی X الزاما به همین شکل نیست). در این حالت معنای X و Y انرژی‌ی جنبشی‌ی آن‌هاست.

نکته‌ی زیادی: X می‌تواند هر بارِ معنایی‌ای (semantic) داشته باشد. لزومی ندارد که متغیر تصادفی X_t عدد صحیح بیان‌گر انرژی‌ی جنبشی باشد، بلکه مثلا X_t می‌تواند نشان‌گری از میزان توانایی‌ی ذهنی‌ی انسان اندیس‌شده با t باشد.

نکته‌ی بامزه: اگر به طور مداوم بازی‌ی ذکرشده را انجام دهیم، در نهایت به وضعیت یخ‌زدگی می‌رسیم.

میلاد ۱۸ تیر مبارک باشد

میلاد ۱۸ تیر مبارک باشد

حماسه‌ی با شکوه Û±Û¸ تیرْ روز انفجار گاز اشک‌آور Ùˆ تفهیم مقتدرانه‌ی «رییس این‌جا کیه!» را به دانش‌جویان خوش‌خیالِ سوسولِ غیرانقلابی Ùˆ دیگر اقشار زحمت‌کش جامعه تبریک Ùˆ تهنیت عرض نموده از خداوند متعال خواستاریم حجم قیر مذاب Ùˆ اَن بر حق‌اش را در جامعه زیاد بفرماید – آمین Ùˆ اینا!

«از طرف جمعی از اکثریت ۱۷ میلیونی»

درخواست کمک: جلوگیری از طرح کنگره‌ی امریکا برای حمله به ایران

درخواست کمک: جلوگیری از طرح کنگره‌ی امریکا برای حمله به ایران

چند ساعتِ پیش نامه‌ای دریافت کردم راجع به طرح جدید پیش‌نهادی‌ی کنگره‌ی امریکا که به احتمال زیاد تاکنون درباره‌اش شنیده‌اید. پیش‌نهاد این طرح تحریم‌های شدید اقتصادی و سیاسی‌ی ایران است. از جمله بخش‌های این تحریم، منع واردات بنزین خواهد بود.
بعضی بر این باورند که چنین طرح‌ای معادل با بستن راه دریایی ایران خواهد بود (در واقع تا جایی که من فهمیده‌ام این پیش‌نهاد از اولمرت نخست‌وزیر اسرائیل است و نه الزاما آن‌چه در خود طرح پیش‌نهاد شده باشد). نتیجه‌ی چنین عمل‌ای اعلان جنگ به ایران خواهد بود. نمی‌خواهم از تبعات احتمالی‌ی جنگ بنویسم که هر عاقل‌ای نیک می‌داند.

طبیعی است که گروه‌های صلح‌جویی به پا خاسته‌اند و با این طرح مخالفت کرده‌اند. یکی از این گروه‌ها، گروه‌ای است که توسط Medea Benjamin و علی نصری هدایت می‌شود و قرار است دوشنبه و سه شنبه به کنگره‌ی امریکا بروند و اعتراض خودشان را اعلام کنند. این‌که اعتراض‌شان به چه صورت خواهد بود و شما چه کمک‌ای می‌توانید بکنید در نامه‌ی آن‌ها -که من در زیر خواهم آورد- مشخص شده است. به طور خلاصه قرار است شما نامه‌ای بنویسید و بگویید که شرایط ایران پس از جنگ چه بد خواهد شد و آن‌ها هم آن را بلند بلند بخوانند!

چند نکته:
* من از جزییات طرح پیش‌نهادی بی‌اطلاع‌ام. چند لینک‌ای را که در زیر معرفی خواهم کرد به توضیح بیش‌تر طرح می‌پردازند اما بدانید که درک من از تبعات سیاسی‌ی این طرح دستِ دوم است.
* من نمی‌دانم کاری که علی نصری و Medea Benjamin خواهند کرد چقدر مفید خواهد بود. اما به نظرم اگر اندکی به فایده‌اش امید داریم لازم است کمک‌شان کنیم.
* در نهایت من نه علی نصری را می‌شناسم و نه گروه‌ای که با آن‌ها هم‌کاری می‌کند. فعلا خوش‌بین هستم و امید دارم که در کارشان موفق شوند.
* اگر وبلاگ دارید، در این‌باره بنویسید.

چند لینک مربوط:

* Stop The “Iran War Resolution”

* US Congress seeks to declare war on Iran with HR 362 and SR580

* Possible results of of a US strike on Iran: 2.6 million people killed

* Ron Paul on Iran

نامه‌ای که دریافت کرده‌ام:

Dear Friends, Salam

As you know, there currently is a resolution (HR 362) in the U.S Congress implying a Naval blockade of the strait of Hormoz in order to stop all shipments of refined petroleum products from reaching Iran. If passed (and there is a big chance that it does), this resolution will not only have disastrous consequences on the Iranian economy but will also greatly increase the chances of a military confrontation between the two countries.

This resolution has caused a lot of anxiety in the anti-war movement in the U.S. A few days ago, I was contacted by one of the leading peace activists in the U.S “Medea Benjamin” and we planned to go to the U.S Congress next week and try to change the mind of some of the Congresspeople who support this bill.

She has also asked me to ask Iranians to each write a personal statement about how the economic sanctions and military actions will negatively affect their lives (economically, politically, socially…etc) and what other consequences these policies will have on the Iranian society, the future of their country and their perception towards the United-States. These statements will be read in public outside of the Congress next Tuesday and Wednesday and probably be handed to the Congresspeople after the Congressional hearings on Iran.

So, I would like to ask for your assistance to spread the word and collect as many statements as possible from Iranians (especially from those who live in Iran). The length of the statements does not matter, what is important is the message that the Iranian people are sending to the American people and politicians.

If it is possible for you to provide this assistance, please Email you statements to me at (alinsr@gmail.com) before Sunday night (July 6th/08), North American E.T, as we are leaving for Washington D.C on early Monday morning

We sincerely believe that these statements WILL make a difference even if we succeed to turn just a few votes around.

Waiting to hear from you,
Warmest regards.

Ali Nasri
Roads to Peace

انفجار شیراز یا روح من کجاست؟

انفجار شیراز یا روح من کجاست؟

محکوم می‌کنم هر گونه خشونت‌ای را،
و هر گونه حماقت‌ای را،
که گویا رخت از زندگی‌مان نمی‌شوید.

تکمیلی:
از چند نفر از دوستان‌ام Ú©Ù‡ می‌دانستم در شیراز زندگی می‌کنند یا بستگانی در آن‌جا دارند پرسیدم Ú©Ù‡ آیا همه‌ی خویشان Ùˆ آشنایان‌شان سالم‌اند یا خیر؟ خوش‌بختانه مشکل‌ای برای‌شان پیش نیامده بود – Ú†Ù‡ عالی – اما آدم‌هایی این وسط مردند دیگر، نه؟! واقعیت این است Ú©Ù‡ چندین نفر کشته شده‌اند Ùˆ ده‌ها یا صدها نفر دیگر آسیب‌های جسمی یا روحی دیده‌اند. درست است Ú©Ù‡ احتمالا از آشنایان آشنایان من نبوده‌اند (گیریم مطمئن نیستم، اما فرض کنیم چنین باشد)ØŒ اما چرا برای من فرق می‌کند Ú©Ù‡ این‌ها آسیب دیده‌اند به جای یک عده‌ی دیگر؟

البته Ú©Ù‡ برخورد ما با دنیا متقارن نیست – نباید هم باشد وقتی ما چیزی به نام «خود» داریم Ú©Ù‡ پیوستاری است Ú©Ù‡ از بدن‌مان (احتمالا نزدیکی‌های صورت‌ Ùˆ سینه‌مان) شروع می‌شود Ùˆ به تدریج -اما آرام آرام- کم‌قوت Ùˆ کم‌قوت‌تر می‌شود؟ این خود مگر چیزی است غیر از تاریخ شخصی‌مان با آدم‌ها Ùˆ مکان‌ها Ùˆ اتفاقاتی Ú©Ù‡ تجربه‌اش کرده‌ایم؟

این پاسخ برای خودم نیز تاسف‌برانگیز است،‌ اما فعلا راه به‌تری برای فرار ازش نمی‌شناسم. شما چه؟

دشمن‌تراشی

دشمن‌تراشی

اگر من به دیگری‌ای بگویم «تو خری!» یا «تو ظالم‌ای!» باید انتظار یکی از این‌ها را هم داشته باشم:

– طرف بگوید «خر خودتی» (یا مشابه).
– یا اگر Ú©Ù…ÛŒ خشن‌تر باشد بزند توی گوش‌ام.
– یا اگر خیلی نجیب (یا شاید هم ترسو) باشد با اخم Ùˆ تَخم راه‌اش را کج کند Ùˆ برود.
– یا دیگر اگر خیلی خوش‌شانس باشم، لبخند عاقل اندر سفیه‌ای تحویل بگیرم.

حالت‌ای Ú©Ù‡ سمت دیگر صورت‌اش را بیاورد جلو تا یک سیلی‌ی دیگر بخورد موردی است بس کم‌یاب – طوری Ú©Ù‡ به‌تر است اصلا تصورش را هم نکنم.

حالا یک چیز دیگر:
در جمله‌های توهین‌آمیزی چون «تو خری!» و «تو نمی‌فهمی!» و «تو بی‌فرهنگ‌ای!» می‌توان به جای «تو» از توصیف‌های دیگری که بخش‌ای از «تو» را می‌سازند نیز استفاده کرد و بیش و کم همان واکنش را دید. منظورم از توصیف‌های دیگر هم عبارت‌های کلی‌ای است که به طور خاص به «تو» اشاره نمی‌کند، اما «تو»ی خاص نیز در آن‌ها صدق می‌کند. به عنوان نمونه می‌توان به «ایرانی‌ها»، «مردان»، «زنان»، «ترکان»، «خارج نشین‌ها»،‌ «مذهبی‌ها»، «لیبرال‌ها» و غیره اشاره کرد.

حالا هی آدم‌ها ذره ذره عزت و احترام برای خودشان جمع کنند، بعد با یک اشتباه کل‌اش را از دست بدهند و کلی دشمن بتراشند! گیریم غیر از این هم نبوده از روز نخست!

انتخابات مجلس: چه انتظاری از دینامیک سیاست دارید؟

انتخابات مجلس: چه انتظاری از دینامیک سیاست دارید؟

من از آن‌هایی نیستم که بخواهم با رای‌دادن یا رای‌ندادن‌ام مشت محکم‌ای بر کس‌ای بزنم (*). روی‌کردم در حال حاضر سودگرایی است و کاری را صلاح می‌دانم که سود بیش‌تری (از نظر خودم)‌ داشته باشد. حالا دو سوال مشابه برای‌ام پیش می‌آید:

-چرا فکر می‌کنم رای‌دادن ممکن است برای آینده‌ی مملکت به‌تر باشد؟
-چرا فکر می‌کنم رای‌ندادن ممکن است برای آینده‌ی مملکت به‌تر باشد؟

یا به زبان‌ای دیگر:
فرض کنید هدف‌مان رسیدن جامعه‌ی ایران به نقطه‌ی X است (به جای X هر چیزی دوست دارید بگذارید. انتخاب شخصی‌ی من در حال حاضر اهمیت‌ای ندارد). آیا آن‌قدر از دینامیک سیستم اجتماعی‌ی ایران، سیاست‌بازی‌ی حاکمان ایران و سیاست بین‌الملل آگاه هستیم که بتوانیم تصمیم‌ای بگیریم که شانس رسیدن جامعه‌ی ایران را در ده تا بیست سال آینده به وضعیت X بیش‌تر کند؟

صریح‌تر بگویم:
بر این باورم که نه تحریم و نه شرکت فعال در انتخابات فعلی هیچ تاثیر کوتاه‌مدت‌ای نخواهد گذاشت. حداکثر قدرت تحریم چیزی در حدود ده بیست درصد کل آرای جمع‌شده خواهد بود. با این‌که ده بیست درصد کم نیست، اما آن‌قدر هم نیست که مشروعیت کس‌ای را کم یا زیاد کند. هم‌چنین در صورت انتخاب نیروهای اصلاح‌طلب، درصد چنان نیروهایی آن‌قدر نخواهد بود که تغییر اساسی‌ای در قوانین‌ تصویب‌شده ایجاد کنند. به نظرم تفاوت دو وضعیت نه در بازه‌ای کوتاه مدت که در بلند مدت مشخص خواهد شد. تاثیری که نه ناشی از تغییر در قوانین، بلکه ناشی از غرغرهای مداوم اقلیت‌ای ناچیز خواهد بود.

بیش‌تر وارد جزییات شرایط ممکن نخواهم شد، اما باز دوباره سوال پیشین‌ام را می‌پرسم:
آیا آن‌قدر از دینامیک سیستم اجتماعی‌ی ایران، سیاست‌بازی‌ی حاکمان ایران و سیاست بین‌الملل آگاه هستیم که بتوانیم تصمیم‌ای بگیریم که شانس رسیدن جامعه‌ی ایران را در ده تا بیست سال آینده به وضعیت X بیش‌تر کند؟

(*): دستِ کم به خاطر این‌که نزدیک هیچ صندوق رای‌ای نیستم، رای نمی‌توانم بدهم.
نکته‌ی مهم: این نوشته تاثیرگرفته از صحبت‌هایی است که با دوستان‌ام در این چند ماه اخیر کرده‌ایم. طبیعی است که همه‌ی این گفته‌ها برداشت من از شرایط فعلی است و نه الزاما برداشت آنان.

سیاست یومیه

سیاست یومیه

دی‌روز نهار-هنگام، همه‌ی مشکلات ایران‌زمین را ریشه‌یابی کردیم.
امروز عصر، به وقت قهوه‌ی مغرب، بر سر راه‌حل اختلاف افتاد.
فردا اما تنها به دانش‌گاه خواهم رفت: نه اختلاف‌ای، نه راه‌حل‌ای!

من و باراک اوباما

من و باراک اوباما

وارد این سایت شوید و عقاید سیاسی‌ی خود را با کاندیداهای ریاست جمهوری‌ی امریکا مقایسه کنید. این تست، بیست سوال در زمینه‌های سیاست خارجه، اقتصاد، محیط زیست، عراق، بهداشت و درمان عمومی، تروریسم و غیره از شما می‌پرسد و عقایدتان را با کاندیداهای مختلف مقایسه می‌کند.

نتیجه‌ی من، به طور خلاصه، این بود که عقاید سیاسی‌ام بیش‌تر از همه به باراک اوباما (Barack Obama) نزدیک بود: پنج درصد از لحاظ اقتصادی چپ‌تر بودم و شش درصد پیش‌روتر.

برای این‌که ببینم معنای این تفاوت‌ها چیست، پاسخ‌های خود را با پاسخ‌های او مقایسه کردم.

منشاء تفاوت‌های‌مان دو چیز بود:
۱) دیدگاه [نیمه-]شک‌گرای من اجازه نمی‌دهد در مورد خیلی از نظرات چندان مطمئن حرف بزنم. در حالی که من با خیلی موارد موافق یا مخالف بودم، او به شدت موافق یا مخالف بود.

مثلا باراک اوباما اعتقاد شدیدی دارد که سقط جنین نباید غیرقانونی باشد، اما اعتقاد من به آن شدت نیست. یعنی اعتقاد ندارم پس از گذشت زمان‌ای از بارداری کس‌ای حق دارد به طور دل‌خواه جنین را بکشد.

یا او بیش و کم اعتقاد دارد که افزایش مالیات بر سوخت‌های فسیلی باعث کاهش آلودگی‌ی محیط زیست خواهند شد. من در این مورد مطمئن نیستم. زنجیره‌ی تاثیرات پیچیده‌تر از آن است که تنها با افزایش یک عامل،‌ فقط یک متغیر تغییر کند.
مثلا ممکن است با افزایش قیمت سوخت،‌ صنعت خودروسازی کم‌سودتر شود و در نتیجه خودروسازان از هزینه‌های R&Dشان بزنند و پژوهش بر روی خودروهایی که با انرژی‌های دیگر (مثلا خورشیدی) کار می‌کنند متوقف شود. این توقف پژوهش ممکن است در آینده‌ی دراز مدت تاثیرش از کم‌شدن مصرف سوخت‌های فسیلی بیش‌تر باشد.
دیدگاه من در این‌باره پیاده‌سازی‌ی سیاست‌های تشویقی است: تشویق به صورت اختصاص مالیات کم‌تر بر صنایع با انرژی‌های جای‌گزین و افزایش بودجه‌ی پژوهش‌های مربوط.
البته باز هم بگویم که این‌ها تنها حدس من است و بدون تحلیل‌ای اقتصادی حرف قاطع‌ای نمی‌توان زد.

۲) در مورد یک چیزهایی واقعا اختلاف نظر داریم. مثلا من اعتقاد ندارم که دور مرزهای کشوری را باید سیم‌خاردار کشید، اما او متمایل به چنین باوری است. یا مثلا من باور دارم که امریکا باید هزینه‌های تسلیحاتی‌اش را کم کند، اما او مخالف چنین اعتقادی است.

البته حدس می‌زنم بخشی از این تفاوت‌ها ناشی از حساسیت‌های بعضی از موضوعات برای امریکاییان باشد. مثلا جنگ علیه تروریسم، خروج از عراق و مساله‌ی مهاجرین غیرقانونی کم و بیش جزو مسایل ناموسی‌ی امریکاییان است، و دیدگاه بسیار متفاوت درباره‌شان به باخت زودرس کاندیداها منجر می‌شود.
اما از طرف دیگر نوع نگاه من به این موضوعات و اهمیت‌شان تنها به خاطر نگاه انسان‌مدارانه‌ام است بدون توجه به مصلحت کشور. شاید اگر من -و احتمالا هر کس دیگری- جای او بود در بعضی موارد ‌موضع‌ای به هنجارتر برمی‌گزید.

حال با همه‌ی این اوصاف، آیا به من رای می‌دهید؟

مرتبط

* قطب‌نمای سیاسی: لیبرال‌تر و چپ‌تر (باورهای سیاسی‌ی من در سال ۲۰۰۷)
* جهت‌گیری‌ی سیاسی: لیبرال چپ (باورهای سیاسی‌ی من در سال ۲۰۰۴)